✳️ پرسشی در باره میزان اموال امام حسن مجتبی (ع)
خدمت استاد آیت الله دکتر نصیری معزز سلام علیکم
از مباحث مفیدی که در کانال شما ارایه می شود استفاده زیاد می برم.
یک پرسش داشتم که مایل هستم پاسخ آن از زبان شما ارایه شود.
با توجه به این که در بسیاری از منابع و تحلیل های تاریخی از ثروت انبوه امام حسن علیه السلام گفتگو می شود و نیز از دو بار بخشش اموال به مستمندان، می خواستم بدانم که این میزان از ثروت ایشان از کجا تامین می شد.
تشکر و اعتذار از زحمت
❇️ پاسخ
علیکم السلام
تشکر از بذل محبت
منابع مالی امام حسن مجتبی (ع) را در مجموع می توان به چهار دسته تقسیم کرد:
🔹 یک؛ میراث بر جا مانده از پیامبر اکرم (ص)
پیامبر اکرم (ص) در حال حیات اموال نسبتا قابل توجهی داشتند که عموماً از طریق هبه یا غنایم جنگی در اختیار ایشان قرار داشت؛ به عنوان نمونه فردی یهودی به نام مخیریق هفت باغ به پیامبر هدیه کرد که عمده صدقات آن حضرت رسول از درآمدهای آنها پرداخت می شد. این باغ ها شامل عواف، صافیه، دلال، میثب، برعه، حسنی و مشربه ام ابراهیم بود که در محله بنی نضیر قرار داشت. به این باغ ها باغ فدک را نیز بیافزایید.
این میراث پس از پیامبر (ص) و شهادت صدیقه طاهره (ع) به امام مجتبی به ارث رسید.
البته می دانیم که عموم آنها توسط خلفا غصب شد، اما می توان مدعی شد که بخش مختصری از آنها در اختیار ایشان قرار داشت.
🔹 دو؛ میراث برجا مانده از حضرت امیر (ع)
حضرت امیر (ع) از طریق میراث خانوادگی یا از طریق بخشش پیامبر یا از رهگذر کار و تلاش مضاعف بر روی زمین های کشاورزی دارای املاک زراعی بود نظیر زمین های کشاورزی در ینبع؛ روستایی که در زمان پیامبر (ص) از یهود مدینه گرفته شد و همراه روستای عرینه و فدک، به عنوان «فی ء» در اختیار پیامبر قرار گرفت که دارای درختان، چشمه ها و زراعت بسیار بوده است. در آمد امام از طریق موقوفات ایشان را تا چهل هزار دینار در سال گفته اند. عموم این اموال پس از شهادت حضرت امیر (ع) به امام مجتبی انتقال یافت.
🔹 سه؛ خراج دریافتی از معاویه
بر اساس یکی از بندهای معاهده صلح که میان امام مجتبی با معاویه امضاء شد، مقرر شد که معاویه سالانه خراج دارابگرد و پنج میلیون درهم از بیت المال کوفه به امام تحویل دهد.
البته در این که چنین بندی در مفاد صلحنامه ثبت شد یا نه میان صاحب نظران اختلاف است.
🔹 چهار؛ اموال شخصی
پیداست افزون بر موارد پیشگفته امام مجتبی (ع) در دوران زندگی خود از طریق صدقات، هدایا یا خرید و فروش اموالی را بدست آوردند که زمین های «اذینه»، «فقیرین» و «بدعه» را می توان از این نوع دانست.
موفق باشید.
http://eitaa.com/alinasirigilani
قال الامام الحسن المجتبی(ع):«بین الحقِّ والباطِلِ أربعُ أصابِع، ما رأیتَ بَعینِکَ فهوَ الحقُّ وقد تسمعُ باُذنیْکَ باطلاً کثیرا»
امام حسن مجتبی (ع) فرمود: «بین حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه که را با چشم خود ببینی حقّ است؛ وآنچه را شنیدی یا آن که برایت نقل کنند چه بسا باطل باشد»(تحف العقول: ص 229،س 5؛بحارالانوار: ج 10، ص 130، ح 1)
✳️ ویژگی ها و سیره اخلاقی حضرت امیر (ع)
🔹 ۱. دانش بی بدیل امام علی (ع)
«وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) أَلَا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذَلِكَ مِنْه.» همان، خطبه 175.
. «فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا.» همان، خطبه 93.
كَأَنِّي أَرَاهُمْ قَوْماً - كَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجَانُّ الْمُطَرَّقَةُ - يَلْبَسُونَ السَّرَقَ والدِّيبَاجَ - ويَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتَاقَ - ويَكُونُ هُنَاكَ اسْتِحْرَارُ قَتْلٍ - حَتَّى يَمْشِيَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ - ويَكُونَ الْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ
ابن ابى الحدید مى نویسد:
«این كه على (ع) مى گوید: هر چه از حوادث آینده از من بپرسید خبر خواهم داد، نه به معنای ادعاى خدایى است و نه به مفهوم ادعاى نبوّت، بلكه منظور آن حضرت این است كه من این آگاهى از غیب را از پیامبر اكرم آموختهام. ما على را در خبرهاى غیبى كه از او صادر شده است، امتحان كردهایم و همه خبرهاى او را مطابق با واقع یافتهایم.»
همو در ادامه در باره تحقق عینی این پیشگویی امام، چنین آورده است:
«بدان! این غیبى كه امیر مؤمنان (ع) از آن خبر داد، ما با چشم خود دیدیم و در زمان ما واقع شد و مردم از اوایل اسلام انتظار آن را مىكشیدند، تا این كه قضا و قدر این حادثه خونین را به دوران ما كشید و آنان از قوم تاتار بودند كه از خاور دور خروج كردند و سپاهیانشان وارد شدند و با سلاطین خُطار، ققجاق و شهرهاى ماوراء النهر و خراسان و دیگر شهرهاى ایران كارى كردند كه از خلقت آدم (ع) تا عصر ما هیچ تاریخى نظیر آن را ندیده است.»
🔹 ۲. زهد طاقت سوز امام علی (ع)
«وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا وَ لَقَدْ قَالَ لِي قَائِلٌ أَ لَا تَنْبِذُهَا عَنْكَ فَقُلْتُ اغْرُبْ عَنِّي فَعِنْدَ الصَّبَاحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى.» همان، خطبه 160.
امام در حالى كه مى توانست از لذتهاى دنیا بهره گیرد، چنان كه در نامه خود به عثمان بن حنیف فرمود: «وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَز؛ اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامههاى ابريشمين، دست مىيابم.»
اما دامن خود را از چنین آلایشى پیراسته نگاه داشت: «هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَاي؛ هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد.»
امام در این نامه تصریح فرمود که از دنیا تنها به دو جامه فرسوده و به دو قرص نان بسنده كرده است.
« أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ.» همان. ابن منظور در معنای «طِمر» چنین آورده است: « والطِّمْرُ: الثوب الخلَقُ؛ طِمر به معنای لباس کهنه و فرسوده است.» لسان العرب، ج 4، ص 503.
در بخشی از روایت مفصل ناظر به این ماجرا چنین آمده است: «لما كانت ليلة تسع عشرة من شهر رمضان قدمت إليه عند إفطاره طبقا فيه قرصان من خبز الشعير وقصعة فيها لبن وملح جريش، فلما فرغ من صلاته أقبل على فطوره ، فلما نظر إليه وتأمله حرك رأسه وبكى بكاءا شديدا عاليا و قال: يا بنية ما ظننت أن بنتا تسوء أباها كما قد أسأت أنت إلي ، قالت: وماذا يا أباه؟ قال : يا بنية أتقدمين إلى أبيك إدامين في فرد طبق واحد؟ أتريدين أن يطول وقوفي غدا بين يدي الله عز وجل يوم القيامة أنا أريد أن أتبع أخي وابن عمي رسول الله صلى الله عليه وآله ما قدم إليه إدامان في طبق واحد إلى أن قبضه الله ، يا بنية ما من رجل طاب مطعمه ومشربه وملبسه إلا طال وقوفه بين يدي الله عز وجل يوم القيامة ، يا بنية إن الدنيا في حلالها حساب وفي حرامها عقاب.» ر. ک: بحار الانوار،
👇👇👇
اشنایی با صفاومروه
صفا و مروه در لغت
«صفا» در لغت به معناى سنگ سخت و صافى است كه با خاك و شن مخلوط نباشد.
طريحى در باره مروه نيز گفته است: «مَرْو»، سنگ سفيد برق دار [۱] را گويند كه با آن آتش روشن مى كنند، مفرد آن «مَرْوَه» است و بدين سان «مروه» را در مكه، مروه ناميده اند. [۲]
صفا و مروه، نام دو كوهى بوده است كه در ضلع شرقى مسجدالحرام در محلى به نام مسعى و با فاصله اى حدود ۳۹۵ متر رو در روى يكديگر قرار گرفته اند.
هم اكنون از كوه صفا بخشى باقى مانده و بخش باقيمانده كوه مروه در سال ۱۳۷۴ شمسى (۱۴۱۶ ق) به منظور توسعه محدوده مسعى برداشته شد و بدين ترتيب سعى كنندگان، در محل سابق كوه مروه دور مى زنند.
----------
[۱]: تفسير كشف الاسرار، ج ۱، ص ۴۲۵
[۲]: مجمع البحرين، ج ۲، ص ۱۹۴
سعى بين صفا و مروه
پس از انجام نماز طواف، حاجى بايد هفت مرتبه فاصله دو كوه كوچك بين صفا و مَروه را، كه امروزه به صورت سالنى ساخته شده و كنار مسجدالحرام قرار دارد، بپيمايد.
۱- سعى، بايد از صفا آغاز و به مروه ختم شود.
۲- پيمودن فاصله صفا تا مروه يك مرتبه و برگشتن از مروه به صفا مرتبه دوم به حساب مى آيد، بنابراين هفت شَوطِ سعى، بر مروه به پايان مى رسد.
۳- نشستن و استراحت كردن و رفع خستگى بر سعى و تقصير
صفا و مروه و بين آن، جايز است و اگر در بين سعى باشد، بايد از همانجا كه سعى را قطع كرده ادامه دهد.
۴- سعى بين صفا و مروه، لازم نيست با وضو و طهارت انجام شود، گرچه احتياط مستحب است.
۵- سعى در طبقه دوّم اشكال دارد، چون بالاتر از كوه است.
مستحبات:
مستحب است پس از نماز طواف، و پيش از سعى، قدرى از آب زمزم بياشامد و بر سر و پشت و شكم
خود بريزد و بگويد:
«ألَّلهُمَ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَ رِزْقاً واسِعاً وَ شِفاءً مِنْ كُلِّ داءٍ و سُقْمٍ».
سپس با آرامى دل و بدن، بالاى صفا رفته و به خانه كعبه نظر كند و به ركنى كه حجرالأسود در آن است رو نمايد و حمد و ثناى إلهى را بجا آورد و نعمتهاى إلهى را بخاطر بياورد، آنگاه اين أذكار را بگويد:
«اللَّهُ اكْبَرُ» هفت مرتبه.
«الحَمْدُللَّهِ» هفت مرتبه.
«لا الهَ الّا اللَّهُ» هفت مرتبه.
«لا إلهَ الّا اللَّهُ وَحْدَهُ لاشَرِيْكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ يُحْيِي وَيُميتُ وَ هُوَ حَىٌّ لايَمُوْتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيْرٌ» سه مرتبه.
قرآن میفرماید: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ. [۴]
«به راستی که] کوه [«صفا» و «مَروه» از نشانههای خداوند است؛ پس کسی که خانه [خدا] را، حج کند یا عمره به جا آورد، هیچ گناهی بر او نیست که به [میان] آن دو، سعی (رفت و آمد) کند؛ و کسی که [فرمان خدا را در انجام کار] نیک بپذیرد، پس در حقیقت خدا، سپاس گزاری دانا است».
----------
[۴]: بقره ۲، آیه ۱۵۸.
VID_20230411_214407_357_۱۱۰۴۲۰۲۳.mp3
زمان:
حجم:
965.2K
وقتی امیرالمومنین (ع) ضربت خورد
🎙#استاد_عالی
⏱#سخنرانی_کوتاه
📺#صوتی
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
IMG_20230411_230151_902_۱۱۰۴۲۰۲۳.mp3
زمان:
حجم:
2.03M
▪️ آخرین جملات امیرالمومنین علی علیه السلام به اصبغ بن نباته قبل از شهادت
🎙#استاد_عالی
⏱#سخنرانی_کوتاه
📺#صوتی
┄┄┅═✧❁🎙❁✧═┅┄
🔈⃝🇮🇷کانال سخنرانی#ایران_صدا
@sokhan_iranseda
@sokhan_iranseda
حجتالاسلام میرزامحمدی4_5875337999037763289.mp3
زمان:
حجم:
27.59M
تقدیم به همه عزیزان وسرورانم
اگر یادتان بود و باران گرفت
دعای به حال بیابان کنید
عزیزان ما به این توسلات وگریه ها به شدت نیازمندیم همدیگر ومردم را دعا کنیم
الهی واعنی بالبکا علی نفسی
فقد افنیت بالتسویف والامال عمری
✳️ بسم الله الرحمن الرحیم
نگرشی به ویژگی های شخصیت
ربانی حضرت امیر المومنین (علیه السلام)
محمد جواد حیدری
اشاره
برای مهندسی شخصیت وپرواز تا بی نهایت معرفت وشناخت امیر المومنین علیه السلام وتولی به
ولایت مطلقه حضرت امیر علیه السلام ضروری است
ولایت حضرت روح نماز وروزه وحج وجهاد است ومنشا اکمال دین ورضایت حضرت حق ویاس کفار ومشرکان ومنافقان
برای رسیدن به حقیقت معرفت وایمان و توحید ویقین وشرح صدر باید حضرت بهتر بشناسیم واز کمالات ومکتب فکری وتربیتیش بیاموزیم
در اینجا به ویژگی های شخصیت ربانی حضرت اشاره می کنیم:
🔹 ۱. دانش بی بدیل امام علی (ع)
«وَ اللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَكِنْ أَخَافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) أَلَا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذَلِكَ مِنْه.» همان، خطبه 175.
. «فَاسْأَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَا تَسْأَلُونِي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ وَ لَا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِي مِائَةً وَ تُضِلُّ مِائَةً إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاعِقِهَا وَ قَائِدِهَا وَ سَائِقِهَا وَ مُنَاخِ رِكَابِهَا وَ مَحَطِّ رِحَالِهَا وَ مَنْ يُقْتَلُ مِنْ أَهْلِهَا قَتْلًا وَ مَنْ يَمُوتُ مِنْهُمْ مَوْتا.» همان، خطبه 93.
كَأَنِّي أَرَاهُمْ قَوْماً - كَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجَانُّ الْمُطَرَّقَةُ - يَلْبَسُونَ السَّرَقَ والدِّيبَاجَ - ويَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتَاقَ - ويَكُونُ هُنَاكَ اسْتِحْرَارُ قَتْلٍ - حَتَّى يَمْشِيَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ - ويَكُونَ الْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ
ابن ابى الحدید مى نویسد:
«این كه على (ع) مى گوید: هر چه از حوادث آینده از من بپرسید خبر خواهم داد، نه به معنای ادعاى خدایى است و نه به مفهوم ادعاى نبوّت، بلكه منظور آن حضرت این است كه من این آگاهى از غیب را از پیامبر اكرم آموختهام. ما على را در خبرهاى غیبى كه از او صادر شده است، امتحان كردهایم و همه خبرهاى او را مطابق با واقع یافتهایم.»
همو در ادامه در باره تحقق عینی این پیشگویی امام، چنین آورده است:
«بدان! این غیبى كه امیر مؤمنان (ع) از آن خبر داد، ما با چشم خود دیدیم و در زمان ما واقع شد و مردم از اوایل اسلام انتظار آن را مىكشیدند، تا این كه قضا و قدر این حادثه خونین را به دوران ما كشید و آنان از قوم تاتار بودند كه از خاور دور خروج كردند و سپاهیانشان وارد شدند و با سلاطین خُطار، ققجاق و شهرهاى ماوراء النهر و خراسان و دیگر شهرهاى ایران كارى كردند كه از خلقت آدم (ع) تا عصر ما هیچ تاریخى نظیر آن را ندیده است.»
🔹 ۲. زهد طاقت سوز امام علی (ع)
«وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا وَ لَقَدْ قَالَ لِي قَائِلٌ أَ لَا تَنْبِذُهَا عَنْكَ فَقُلْتُ اغْرُبْ عَنِّي فَعِنْدَ الصَّبَاحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى.» همان، خطبه 160.
امام در حالى كه مى توانست از لذتهاى دنیا بهره گیرد، چنان كه در نامه خود به عثمان بن حنیف فرمود: «وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَيْتُ الطَّرِيقَ إِلَى مُصَفَّى هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَز؛ اگر بخواهم به عسل مصفا و مغز گندم و جامههاى ابريشمين، دست مىيابم.»
اما دامن خود را از چنین آلایشى پیراسته نگاه داشت: «هَيْهَاتَ أَنْ يَغْلِبَنِي هَوَاي؛ هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد.»
امام در این نامه تصریح فرمود که از دنیا تنها به دو جامه فرسوده و به دو قرص نان بسنده كرده است.
« أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ.» همان. ابن منظور در معنای «طِمر» چنین آورده است: « والطِّمْرُ: الثوب الخلَقُ؛ طِمر به معنای لباس کهنه و فرسوده است.» لسان العرب، ج 4، ص 503.
در بخشی از روایت مفصل ناظر به این ماجرا چنین آمده است: «لما كانت ليلة تسع عشرة من شهر رمضان قدمت إليه عند إفطاره طبقا فيه قرصان من خبز الشعير وقصعة فيها لبن وملح جريش، فلما فرغ من صلاته أقبل على فطوره ، فلما نظر إليه وتأمله حرك رأسه وبكى بكاءا شديدا عاليا و قال: يا بنية ما ظننت أن بنتا تسوء أباها كما قد أسأت أنت إلي ، قالت: وماذا يا أباه؟ قال : يا بنية أتقدمين إلى أبيك إدامين في فرد طبق واحد؟ أتريدين أن يطول وقوفي غدا بين يدي الله عز وجل يوم القيامة أنا أريد أن أتبع أخي وابن عمي رسول الله صلى الله عليه وآله ما قدم إليه إدامان في طبق واحد إلى أن قبضه الله ، يا بنية ما من رجل طاب مطعمه ومشربه وملبسه إلا طال وقوفه بين يدي الله عز وجل يوم القيامة ، يا بنية إن الدنيا في حلالها حساب وفي حرامها عقاب.» ر. ک: بحار الانوار،
👇👇👇
🔹 ۳. برخورداری از منشی کریمانه
نصر بن مزاحم مینویسد: «فلما غلب على علي الماء فطرد عنه أهل الشام بعث إلى معاوية: إنا لا نكافيك بصنعك ، هم إلى الماء فنحن وأنتم فيه سواءِ؛ هنگامی که علی (ع) بر آب مسلط شد و شامیان را از دور آن راند، کسی را با این پیام نزد معاویه فرستاد: ما با روش تو با تو به مقابله برنمیخیزیم. ما و شما به یکسان از آ بهره خواهیم داشت.» وقعة صفین، ص ۱۹۳.
رفتار اهانت آمیز خوارج تا آن جا پیش رفت که یکی از آنان پس از شنیدن رهنمون امام درباره شیوه برخورد با هیجان شهوت در پی دیدن زنانِ زیبارو، چنین گفت: «قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً مَا أَفْقَهَهُ؛ خدا اين كافر را بكشد چه نيك مىفهمد.»
در این هنگام یاران امام از جا برخاستند تا او را به قتل برسانند، اما امام فرمود: «رُوَیداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ؛ آرام گيريد. دشنام را پاداش دشنام است يا بخشيدن گناه.»
بهرغم همه رفتارهای ناصواب و آزار دهنده خوارج، تا زمانی که آنان دست به سلاح نبرده و خون مسلمانی را نریختند، حضرت امیر (ع) با آنان از در جنگ درنیامد؛ چنان که در جایی دیگر، امام پس از شنیدن شعار خوارج «لا حکم الا لله»، چنین فرمود:
«تا وقتى با ما هستید از سه حق برخوردارید: نخست آن که از ورود شما به مساجد جلوگیرى نمىکنیم و دوم آن که حقوقتان را از بیت المال قطع نمىکنیم و سوم آن که تا آغاز به جنگ نکنید با شما نبرد نخواهیم کرد.»
امام در گفتاری خوارج را مورد خطاب قرار داده و آنان را به خاطر گمراه انگاشتن همه مسلمانان و مباح دانستن ریختن خون آنان مورد نکوهش قرار داده است.
اوج انصاف و داوری مهربانانه حضرت امیر (ع) درباره خوارج، در گفتار ذیل بازتاب یافته است:
لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِی فَلَیسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ كَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَكَهُ؛ پس از من خوارج را مكشيد. زيرا كسى كه خواستار حق بوده و به طلب آن برخاسته و به خطا رفته، همانند كسى نيست كه به طلب باطل برخيزد و به آن دست يابد.»
🔹 ۴. عدالت مداری در همه رفتارها و رویه ها
شاهد مدّعا ماجراى مرافعه امام (ع) نزد قاضى خود شُریح است. امام مدعى مالكیت سپر خود بود كه اینك در دست مسیحى ذمى قرار داشت. آنان هنگامى كه وارد محكمه شدند، شریح امام را با عنوان امیرالمؤمنین مخاطب ساخت. امام قاضى خود را بهخاطر خطاب محترمانه به خود مورد عتاب قرار داده و آن را نوعى تبعیض دانست و وقتى با تقاضاى قاضى، شاهدى بر مدعا اقامه نكرد و حكم بر مالكیت آن مسیحى نسبت به سپر داده شد، این قضاوت را ستود و ابداً از اینكه دستگاه قضایى به نفع خلیفه مسلمانان قضاوت نكرد، رنجیده خاطر نشد.
هم چنین وقتى امام مطلع شد كه نجاشى؛ یعنی شاعر ایشان در ماه رمضان شراب خورده است، صد تازیانه به او زد و وقتى نجاشى اعتراض كرد كه حد شرابخوارى هشتاد تازیانه است نه صد تازیانه، به او پاسخ داد:
«لجرأتك على ربك و افطارك فى شهر رمضان؛ بهخاطر آنكه به پروردگارت جرأت یافته و در ماه رمضان افطار كردهاى.»
این امر بر نجاشى كه بارها در جنگها، سپاهیان امام را علیه دشمنان شوریده گران آمد و نزد معاویه رفت.
سوده به نمایندگى از قوم هَمْدان پس از شهادت امام نزد معاویه رفت و با لحنى جسورانه و همراه با شهامت از او خواست تا كارگزار خود؛ بسر بن ارطاة را عزل كند. معاویه از این درشتگویى او آشفت و او را تهدید به مرگ کرد. سوده با خواندن این بیت از عدالت على(ع) یاد کرد:
صلّى الاله على جسم تضمنه قبر فأصبح فیه العدل مدفوناً
آنگاه ماجراى شكایت خود از كارگزار امام نزد آن حضرت را نقل کرد و گفت: وقتى خبر ستم كارگزارش را به او دادم، امام گریست و فرمود: خدایا تو شاهد باش كه من آنان را به ظلم به خلق تو و ترك حقّت فرمان ندادم.
سپس قطعه پوستى از جیب در آورد و با استناد به آیه شریفه: «فَأَوْفُوا الْكَیلَ وَالْمِیزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا؛ بنا بر اين، حق پيمانه و وزن را ادا كنيد! و از اموال مردم چيزى نكاهيد! و در روى زمين، بعد از آنكه (در پرتو ايمان و دعوت انبياء) اصلاح شده است، فساد نكنيد.» فرمان عزل آن كارگزار را صادر كرد.
برگرفته و تلخیص از کتاب تفسیر موضوعی نهج البلاغه اثر استاد علی نصیری
سخنرانیها، نوشته ها، آثار و مقالات و دروس تدریس شده.
عضو هیئت علمی دانشگاه
ارتباط با ادمین:
@Heidarimohammadjavad
آیدی کانال:
@MohammadJavadHeidari
آخرین هفتهی حیات پیشوای مظلوم امام علی ع، به روایت نهجالبلاغه
✅ بعد از توافق تحمیلی صفین هر روز سینهاش تنگ و تنگتر میشد. دو و نیم سال بود که داعشیها (طرفداران معاویه) به شهرهای مختلف حمله و آنها را تصرف میکردند. کودکان را جلو چشم مادرانشان سر میبریدند، شیعیان را زنده زنده میسوزاندند (شرح خ۲۵)، هتک حرمت زنها میکردند و اموال مردم را میدزدیدند (خ27) برخی فرمانروایان امام به معاویه پناهنده شده بودند (خ44)
▫️ امام علی ع پیوسته از فضل جهاد و شهادت برای یارانش میگفت و اینکه باید داعشیهای وحشی را در مرزهای خودشان در دوردستها مهار کرد و نباید اجازه داد آنها به مرزهای کشور نزدیک شوند (خ27). اما مردم سست کوفه به ندای امام جواب نمیدادند. بهانهگیری میکردند (خ27). لال شده بودند (خ119). با اینکه خودشان توافق صفین را تحمیل کرده بودند، پیوسته میگفتند که خون شهیدان صفین به خاطر جنگطلبی امام هدر شده (خ182)، گاه گرما و سرما را بهانه میکردند (خ27) و گاه میگفتند تا خودت با ما نیایی، ما تکان نمیخوریم (خ119)
✅ انگار همین دیروز بود که خلیفهی دوم از امام علی ع مشورت گرفت در جنگ با روم و جنگ با ایران همراه رزمندگان از مدینه خارج شود، ولی امام به عمر توصیه فرمود با توجه به نقش خلافت و رهبری او، بهتر است با رزمندگان در جنگها همراه نشود (خ134 و خ146)
▫️ بعد از اینکه امام در خلوت و جلوت مردم را به جهاد فرا خواند و آنها جواب نمیدادند، مدتها بود که زبان سرزنش و توبیخ به سخنرانیهای عمومی امام راه یافته بود. زبان سخنرانیهای امام تلختر شده بود و میگفت دیگر حتی از سرزنش و عتاب کردن شما خسته شدهام (خ 34). کاش شما یاران من نبودید که هر که شما یاران او باشید، خوار میشود (خ 69). شما مثل تیرهای کُند و شکسته میمانید (خ29). اگر میشد که شما را با یاران معاویه عوض کنم، ده تا میدادم و یکی میگرفتم (خ97). در یکی از آخرین سخنرانیها گفت: هم من از شما خسته شدهام و هم شما از من، من از شما به ستوه آمدهام و شما از من (خ25)و...
✅ آن سال بعد از نیمهی ماه مبارک رمضان، اوایل هفته دیگر طاقت نیاورد. به جعدهی مخزومی گفت سنگ بزرگی را برای ایستادن و خطبه خواندن وسط میدان بگذارد، امام ع لباس رزم پوشید؛ پیراهنی خشن از پشم با کفش و بند شمشیری از لیف خرما (خ182). مردم را فراخواندند. روی سنگ ایستاد و بعد از حمد خداوند، گفت مردم شما را چه شده، دیگر تازیانهها، توبیخها و هشدارهای من اثری در شما ندارد. آیا منتظر رهبر دیگری هستید؟ (خ182) من هم دوست ندارم با شما باشم و تنها امیدم این است که در این راه پربهجت شهادت نصیبم شود (ن35)
▫️ به یاد یاران باوفایش که در جنگ صفین شهید شدند، افتاد. گفت به خدا آنها ضرر نکردند، اگرچه دیگر امروز نیستند که خوراکشان غم و غصه و خونابهی دل باشد. ناگاه فریاد کشید: کجایی عمار، کجایی مالک بن تیهان؟ کجایی ذوشهادتین؟ به اینجا که رسید دست بر ریش مبارک گرفت و برای مدت طولانی در وسط سخنرانی بلند گریست. بعد که کمی آرام گرفت، با بلندترین فریادش گفت: پیش به سوی جهاد، جهاد، من همین امروز لشکر آماده میکنم، هر که میخواهد به سوی خدا حرکت کند، بسم الله. از سنگ پایین آمد. آرایش جنگی گرفت. برای فرزندش حسین ع و قیس بن سعد و ابوایوب انصاری ده هزار نفر تعیین کرد و گفت: آماده باشید که تا آخر هفته به سوی صفین حرکت میکنیم (خ۱۸۲)
✅ نیمه ی هفته، در سحرگاه نوزدهم رمضان، در حالی که امام نشسته بود، خواب چشمانش را ربود. رسول خدا ص را دید و پیش او از سستیها و لجبازیهای امت گله کرد. پیامبر ص فرمود: نفرینشان کن و امام گفت: خدایا مرا از اینها بگیر و همنشینان بهتری نصیب من کن (خ70). همان شب وقتی به مسجد رفت، ابن ملجم ملعون به امام ضربت زد. هنوز جمعه نیامده بود که لشکریان، همه برگشتند مانند گوسفندانی که شبان از دست داده و گرگ ها به آنها حمله کردهاند (خ 182). در بستر بیماری چند بار به هوش آمد: یک بار گفت: چه خوشحالم که گمشدهام، شهادت را یافتم، مثل تشنهای که در شب تار، به آب برسد (ن 23)
✅ ... گفت من تا دیروز امام شما بودم، حال مایهی اندرز شمایم. ببینید که بعد از آن همه تلاش و تحرک و گفتار در کنجی ساکن و ساکت نشستهام و منتظرم فردا از پیش شما بروم و البته اجل به سراغ همه خواهد آمد. خدا من و شما را بیامرزد. شما بعدا خواهید فهمید که علت اصرار من چه بود. وقتی جای خالی مرا دیدید، مرا خواهید شناخت (خ149). حال تقوی پیشه کنید. به واجبات عمل کنید، مواظب یتیمان و همسایگان باشید. یکدیگر را تنها نگذارید و به هم نیکی کنید (ن 47)، قتل مرا بهانهی تحلیلهای خود نکنید تا خون مسلمانان را بریزید (خ45). قاتل من یک نفر است. با او هم به انصاف رفتار کنید (ن 47)
✍️ محسن معارفی
#حکمرانی
@hokmrani_masoulaneh