eitaa logo
مهندسی شخصیت [یا ملجا کل مطرود]
136 دنبال‌کننده
886 عکس
548 ویدیو
102 فایل
سخنرانی‌ها، نوشته‌ها، آثار و مقالات و دروس تدریس شده ونظرات عضو هیئت علمی دانشگاه قم دکتر محمد جواد حیدری خراسانی
مشاهده در ایتا
دانلود
نمونه ای از محبت وهوش عاطفی در سیره عملی امام کاظم علیه السلام محمد جواد حیدری استفاده وبکار گیری هوش عاطفی در کنار هوش منطقی وبرهانی نیاز امروز نسل ماست بسیاری از تحولات اجتماعی وانقلاب های اساسی بر اساس استفاده از این هوش است در اینجا به نمونه ای در سیره عملی امام کاظم علیه السلام اشاره می کنیم بحار الأنوار ـ عن الحسن بن محمّد عن جدّه عن غير واحدٍ من أصحابِهِ ـ : إنَّ رَجُلاً مِن وُلدِ عُمَرَ بنِ الخَطّابِ كانَ بِالمَدينَةنِ يُؤذي أبَا الحَسَنِ موسى عليه السلام ويَسُبُّهُ إذا رَآهُ ويَشتِمُ عَلِيّا ، فَقالَ لَهُ بَعضُ حاشِيَتِهِ يَوما : دَعنا نَقتُل هذَا الفاجِرَ ، فَنَهاهُم عَن ذلِكَ أشَدَّ النَّهيِ وزَجَرَهُم ، وسَأَلَ عَنِ العُمَرِىِّ فَذُكِرَ أَنَّهُ يَزرَعُ بِناحِيَةٍ مِن نَواحِي المَدينَةنِ فَرَكِبَ إلَيهِ فَوَجَدَه في مَزرَعَةٍ لَهُ فَدَخَلَ المَزرَعَةَ بِحِمارِهِ فَصاحَ بِهِ العُمَرِيُ لا تُوَطِّئ زَرعَنا فَتَوَطَّأَهُ بِالحِمارِ حَتّى وَصَلَ إلَيهِ ، ونَزَلَ وَجَلَسَ عِندَهُ وباسَطَهُ وضاحَكَهُ وقالَ لَهُ : كَم غَرِمتَ عَلى زَرعِكَ هذا ؟ قالَ : مِئَةُ دينارٍ . قالَ: فَكَم تَرجو أن تُصيبَ؟ قالَ : لَستُ أعلَمُ الغَيبَ . قالَ لَهُ : إنّما قُلتُ : كَم تَرجو أن يَجيئَكَ فيهِ؟ قالَ : أرجو أن يَجيءَ مِئَتا دينارٍ . قالَ : فَأَخرَجَ لَهُ أبُوالحَسَنِ عليه السلام صُرَّةً فيها ثَلاثُمِئَةِ دينارٍ ، وقالَ : هذا زَرعُكَ عَلى حالِهِ وَاللّه يَرزُقُكَ فيهِ ما تَرجو . قالَ : فَقامَ العُمَرِيُ فَقَبَّلَ رَأسَهُ وسَأَلَهُ أن يَصفَحَ عَن فارِطِهِ ، فَتَبَسَّمَ إلَيهِ أبُوالحَسَنِ وَانصَرَف . قالَ : وراحَ إلَى المَسجِدِ فَوَجَدَ العُمَرِيَ جالِسا ، فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ قالَ : اللّه أعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالاتِهِ . قالَ : فَوَثَبَ أصحابُهُ إلَيهِ . فَقالوا لَهُ : ما قَضِيَّتُكَ؟ قَد كُنتَ تَقولُ غَيرَ هذا قالَ : فَقالَ لَهُم : قَد سَمِعتُم ما قُلتُ الآنَ ، وجَعَلَ يَدعو لأَِبِي الحَسَنِ عليه السلام فَخاصَموهُ وخاصَمَهُم . فَلَمّا رَجَعَ أبُوالحَسَنِ إلى دارِهِ ، قالَ لِجُلَسائِهِ الَّذينَ سَأَلوه في قَتلِ العُمَرِيِّ أيُّما كانَ خَيرا ما أرَدتُم أم ما أرَدتُ إنَّني أصلَحتُ أمرَهُ بِهذَا المِقدارِ الَّذي عَرَفتُم وكُفيتُ بِهِ شَرَّهُ. بحار الأنوار ـ به نقل از حسن بن محمّد ، از جدّش ، و او از چند تن از ياران امام كاظم عليه السلام ـ مردى از نوادگان عمر بن خطّاب ، در مدينه ، امام كاظم عليه السلام را آزار مى داد و هر گاه ايشان را مى ديد ، به على عليه السلام دشنام مى داد . برخى از اطرافيان امام كاظم عليه السلام به ايشان گفتند : اجازه بفرماييد اين بدكار را به قتل برسانيم . امام كاظم عليه السلام آنان را از اين كار ، به شدّت باز داشت و منع كرد و سراغِ [نشانى ]مرد دشنام گو را گرفت . گفته شد در فلان منطقه از مدينه كشاورزى مى كند . امام عليه السلام ، سوار بر مَركب ، به سويش رفت و او را در مزرعه اش ديد . با الاغش داخل مزرعه شد . آن مرد فرياد زد : زراعت ما را لگدمال مكن! امام عليه السلام ، با الاغ از داخل زراعت به سوى مرد رفت تا نزديك وى رسيد . پياده شد و در كنارش نشست . با او خوش و بِش كرد و به وى فرمود : «چه قدر خسارت بر زراعت تو وارد كردم؟» . مرد گفت : صد دينار . فرمود : «اميد دارى چه قدر محصول به دست بياورى؟» . گفت : غيب نمى دانم . فرمود : «گفتم چه قدر اميد دارى؟» . گفت : اميد دارم دويست دينار محصول به دست آورم . امام كاظم عليه السلام كيسه اى به وى داد كه در آن ، سيصد دينار بود و فرمود : «زراعت تو بر جايش باقى است و خداوند ، آنچه اميد دارى ، به تو روزى مى كند» . مرد ، به پا خاست و سرِ ايشان را بوسيد و خواست تا از تقصيرش درگذرد . امام عليه السلام تبسّمى كرد و بازگشت . امام كاظم عليه السلام به مسجد رفت و مرد دشنام گو را ديد كه در مسجد ، نشسته است . وقتى نگاهش به امام عليه السلام افتاد ، گفت : خداوند ، مى داند رسالت خود را كجا قرار دهد! ياران امام كاظم عليه السلام به سوى آن مرد شتافتند و به وى گفتند : داستان چيست؟ تو تا به حال به گونه اى ديگر سخن مى گفتى؟! مرد گفت : «شنيديد الآن چه گفتم» و شروع به دعا كردن براى امام كاظم عليه السلام كرد . گفتگوها ميان مرد و ياران امام عليه السلام ادامه يافت . وقتى امام كاظم عليه السلام به خانه اش بازمى گشت ، به اطرافيانش كه [پيش از آن ،] مى خواستند مرد را بكُشند ، فرمود : «كارى كه شما مى خواستيد انجام دهيد ، بهتر بود يا آنچه من انجام دادم؟ من با اين مقدار پول ، كارش را اصلاح كردم و از شرّش در امان گشتم» . بحار الأنوار : ج 48 ص 102 .
🔴 زیارت امام زمان علیه السلام در روز جمعه 🔵 اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ اللهِ في خَلْقِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللهِ الَّذي يَهْتَدي بِهِ الْمُهْتَدُونَ، وَيُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخآئِفُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْوَلِيُّ النّاصِحُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا سَفينَةَ النَّجاةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْنَ الْحَيوةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّي اللهُ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللهُ لَكَ ما وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَظُهُورِ الاَْمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يامَوْلايَ، اَنـَا مَوْلاكَ عارِفٌ بِاُوليكَ وَاُخْريكَ، اَتَقَرَّبُ اِلَي اللهِ تَعالي بِكَ وَبِآلِ بَيْتِكَ، وَاَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ، وَظُهُورَ الْحَقِّ عَلي يَدَيْكَ، وَاَسْئَلُ اللهَ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ يَجْعَلَني مِنَ الْمُنْتَظِرينَ لَكَ وَالتّابِعينَ وَالنّاصِرينَ لَكَ عَلي اَعْدآئِكَ، وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْكَ في جُمْلَةِ اَوْلِيآئِكَ، يا مَوْلايَ يا صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ، الْمُتَوَقَّعُ فيهِ ظُهُورُكَ، َالْفَرَجُ فيهِ لِلْمُؤْمِنينَ عَلي يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الْكافِرينَ بِسَيْفِكَ، وَاَنَا يا مَوْلايَ فيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَاَنْتَ يا مَوْلايَ كَريمٌ مِنْ اَوْلادِ الْكِرامِ، وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِْجارَةِ، فَاَضِفْني وَ اَجِرْني، صَلَواتُ اللهِ عَلَيْكَ وَعَلي اَهْلِ بَيْتِكَ الطّاهِرينَ.
🌸خدای من...🙏 💫در هر ثانیه ای که میگذرد 🌸بیشمار نعمت بر من ارزانی میکنی ✨تپش قلب دم و بازدم 🌸دیدن، شنیدن، لمس کردن 💫نبض زدن ها، پلک زدن 🌸فکر کردن و 💫نعمت های بیشماری که از شمردن 🌸آن ناتوانم و من چقدر بی تفاوت میگذرم 💫و مدام از نداشته هایم پیش تو 🌸گله و شکایت میکنم 💫خدایا برای ناشکریهاوکم طاقتی هایم 🌸برای فراموشکاری ها و 💫بی توجهی هایم مرا ببخش 🌸خداوندا...🙏 💫به دل نگیر اگر گاهی 🌸زبانم از شکرت باز می ایستد 💫کم می آورد 🌸در برابر بزرگی ات ✨ای خدای مهربان 🌸ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ما ﻣﻘدر فرما 💫آمیـن🙏
امیرالمؤمنین عليه السلام: كسى كه دنيا با آرزوهاى محال بفريبدش و با اميدهاى دروغين گولش زند، برايش كورى و كوردلى بر جاى گذارد و از آخرت جدايش سازد و در هلاكت گاه ها فرودش آرد إنَّ مَن غَرَّتهُ الدنيا بمُحالِ الآمالِ و خَدَعَتهُ بزُورِ الأمانِيِّ أورَثَتهُ كَمَهاً ، و ألبَسَتهُ عَمىً، و قَطَعَتهُ عَنِ الاُخرى، و أورَدَتهُ مَوارِدَ الرَّدى 📚غررالحكم حدیث 3532
علامتهای شیعه قال الباقر عليه السلام ما شيعَتُنا اِلاّ مَنْ اتَّقى اللّهَ و أطاعَهُ، و ما كانُوا يُعَرفُون الاّ بالتَّواضُعِ والتَّخَشُّعِ و أداءِ الأمانَةِ و كَثرةِ ذِكرِاللّهِ والصَّومِ و الصَّلاةِ والبرِّ بِالْوالِدَيْنِ و تَعهُّدِ الجيرانِ من الفُقَراءِ و ذَوى اَلْمَسْكَنَةِ والْغارِمينَ والإيتام، و صِدْقِ الْحَديثِ و تَلاوَةِ القُرآنِ و كَفِّ الألْسُنِ عَنِ النّاسِ الاّ مِنْ خيرٍ و كانُوا أُمَناءُ عشائِرِهم فى الأشياءِ. [بحارالأنوار، ج 75، ص 175؛ تحف العقول، ص 470]. امام باقر عليه السلام فرمود شيعه ما نيست مگر كسى كه تقواى الهى داشته باشد و از خدا اطاعت كند، شيعه ما شناخته نمى شود، جز با تواضع، افتادگى، امانتدارى، ذكر فراوان، روزه، نماز، نيكى به پدر و مادر، رسيدگى به همسايگان فقير و بينوا و بدهكار و يتيم، راستگويى و تلاوت قرآن، شيعه ما درباره ديگران جز خير چيزى نگويد و امين قبيله اش باشد.;
نگرشی بر ارای فقهی فقیهان در ولایت فقیه ⤵️نظر علما سابق در مورد ولایت فقیه چیه ایا اونا هم ولایت فقیه رو قبول داشتن یا اولین بار توسط امام ابداع شد ❗️موضوع ولایت فقیه از سابقه طولانی در آموزهای اصیل دینی و دیدگاههای اندیشمندان اسلامی برخوردار است .از ابتدای عصر غیبت فقیهان و اندیشمندان اسلامی به دلیل احساس نیاز در مورد رهبری جامعه اسلامی با استناد به ایات و روایات اسلامی به مساله ولایت فقیه اهمیت داده اند 🔷مرحوم نراقی می نویسد: « ولایت فقیه فی الجمله بین شیعیان اجماعی است و هیچ یک از فقها در آن اشکال نکرده اند» 📚عوائد الایام،ص186 📍ابن ادریس از فقهای قرن ششم هجری می نویسد: « ائمه همه اختیارات خود را به فقهای شیعه واگذار کرده اند» 📚سرائر ج2 ص25 🔶محقق کرکی از فقهای بزرگ شیعه در سده دهم نیابت عامه فقیه جامع الشرایط از امام معصوم را اتفاقی اصحاب دانسته و فقدان چنین ولایتی را مایه معطل ماندن امور شیعیان قلمداد کرده است 📚رسائل محقق کرکی،ج1 ص142-143 ❗️فقیه بزرگ و نامدار شیعه مرحوم نجفی نیابت فقیه عادل را در جمیع مناصب امری مسلم نزد عالمان شیعه می داند و می گوید: « کسی که در ولایت فقیه وسوسه کند طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین را نفهمیده است» 📚جواهر الکلام،ج21 ص396 🔷فقیه متبحر اقا رضا همدانی چنین می گوید: « اشکال و تردید در نیابت فقیه جامع الشرایط از امام در حال غیبت روا نیست» 📚مصباح الفقیه ج14 ص291 🔷شیخ مفید اقامه حدود را در عصر غیبت که   از شوون فقیه و جامعه اسلامی است  لازم می داند و می گوید: « اقامه کردن حدود  وظیفه امامان معصوم و کسانی است که امامان به انان واگذار کرده اند که انان به فقها واگذار کرده اند» 📚المقنعه ص810 🔷مرحوم سلار می گوید: « ائمه اقامه حدود و حکم کردن بین مردم را به فقها واگذار کرده اند» 📚المراسم النبویه،ص261
🌷 خداوند چه کسانی را دوست دارد ... 1️⃣ نیکوکاران👈 و اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنیِِنَ 2️⃣ توبه کنندگان 👈 انَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوََابیِِنَ 3️⃣ اهل طهارت باطن 👈 انَّ اللهَ یُحِبُّ...الْمُتَطَهِّریِِنَ 4️⃣ اهل تقوا 👈 انَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَّقیِِنَ 5️⃣ اهل شکیبایی 👈 انَّ اللهَ یُحِبُّ الصَّابِریِِنَ 6️⃣ کسانی که عدل را بپا می‌دارند البته خداوند اهل قسط و عدل را دوست دارد 7️⃣ جهادگران 👈انَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذیِِنَ یُقََاتِلُونَ فِِی سَبیِِلِهِ 🤲 خدایا مارا جزو کسانی که برای نزدیکی و دوستیت انتخاب کرده ای قرارده
یک صفحه خواندنی تاریخ👇👇👇 بخشی از وصیت نامه مرحوم محمدعلی فروغی؛ دانش آموخته مدرسه دارالفنون، ملقب به ذُکاءالمُلک، ملی‌گرا، تجددخواه، روشن‌فکر، مترجم، ادیب و سخن‌شناس، فیلسوف، تاریخ‌دان، روزنامه‌نگار، سیاست‌مدار، دیپلمات، نمایندهٔ مجلس، وزیر و نخست‌وزیر دوره پهلوی.*👇👇👇 فرزندان عزیز، از خدا غافل نشوید و ملتفت شوید که من وقتی خدا می‌گویم آن وجودی را که مشهدی حسن و ربابه خانم و حاجی فلان و مُلّا بهمان تصوّر می‌کنند در نظر ندارم. خداوند همان حق و حقیقت است که در وجود او شکّی نیست و مدار جميع امور عالم است. هر شخص و هر امر که از خدا؛ یعنی حقیقت دور شود به هر اندازه که از راه راست منحرف شود به همان نسبت از سعادت محروم می‌گردد. زنهار! بدانید که این سخن بیهوده نیست، عقلای دنیا همه در این باب متّفق بوده و اگر شخص کور نباشد هر روز به شهود و عیان می‌بیند و در عمر پنجاه سالهٔ خود به فرمودهٔ حضرت خواجه «هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق» و به تجربه رسانیده‌ام و مطمئن باشید که من نه به موهومات قائلم نه خیالات شاعرانه دارم، و عرفان‌بافی نمی‌خواهم بکنم. در این موقع هم که به جگرگوشگان خود وصیت می‌کنم نه جای شوخی است نه مقام تزویر نه خودنمایی و نه مجلس‌آرایی. آن‌چه می‌گویم از روی تجربه و تحقیق و تعقّل است و حاصل عمر خود را برای شما می‌گذارم، می‌گویم و می‌روم و شما را به خدا می‌سپارم. پس ای فرزندان من از راه راستی و جادهٔ درستی و شرافت و امانت خارج نشوید. دروغ نگویید، بدقول و وعده‌خلاف نباشید. از دزدی و قلب سخن نمی‌گویم، چه مَعاذالله که دربارهٔ شما تصوّر آن را بکنم، اما از خلاف امانت و تصرّف غيرِ مشروع در مالِ غیر و بدحسابی و تحصيل مال به طریق غيرِشریف احتراز کنید و بدانید که فقر و مَسکنت با شرافت و عزّت منافات ندارد. به خاطر بیاورید که من در دنیا تقریباً هیچ نداشته‌ام و ندارم، مَعَذلک همیشه محترم و معزَّز بوده‌ام، بلکه عزّتم از همین راه حاصل شده که برای مال و مکنت دست و پا نکرده‌ام. از قرض برحذر باشید که انسان را ذلیل می‌کند. اگر خدای نکرده دست‌تنگ شدید حتّی‌‌الإمکان صبر و قناعت پیش بگیرید. اگر گاهی دیده باشید من در خرج کردن اِمساک کرده‌ام به این ملاحظات بوده و برای این که مجبور نشوم دست پیش کسی دراز یا توقع و تقاضایی کنم یا به وسائلی که مُنافیِ شرافت باشد متوسّل گردم. ملتفت باشید که در جوانی طبیعت خودپسندی گاهی بر عقل و متانت غلبه می‌کند و انسان را به راه خطا می‌اندازد. فرزندان عزیزم تصوّر نکنید از شما توقّع دارم مُرتاض باشید و خود را از هر تمتّع و تنعّمی محروم کنید. البته طبیعت انسان تقاضاهایی دارد که امتناع از آن‌ها مشکل است، ضرورت هم ندارد. فقط سفارش من به شما این است که در هر مورد از جادهٔ درستی و شرافت‌مندی خارج نشوید و از ننگ و عار احتراز کنید و هواهای نفسانی شما را غافل نکند... . فرزندان عزیز! یکی از موجبات بزرگ بدبختی انسان معاشر بد است، زنهار از معاشر بد بر حذر باشید و... سعی کنید که همنشین خوب داشته باشید و خوبیِ همنشین را در ظاهر خوب و خوش‌صحبتی و تعارفات و مهربانی‌های معمولی تصوّر نکنید، اما با هرکس معاشر می‌شوید خُلق خوش داشته باشید، بدگوشت نباشید، هر خیر و خوبی که از دستتان در حقِّ غير برمی‌آید مضایقه نکنید. برای هیچ‌کس شَرّ نداشته باشید، وليكن خود را اسیر هیچ‌کس نکنید. اَسرار خود را به هرکس نگویید اگرچه شخص باید طوری رفتار کند که سِرّی نداشته باشد... . از صِدق و صفا هم نگذرید و حیله و تزویر را در معاشرت با مردم جایز ندانید. آخرین وصیّت من به شما راجع به تحصیلات است. چون بحمدالله رشید و عاقلید زیاد حاجت به توضیح و تأکید بر لزوم اهتمام در امر تحصیل ندارم. اولین نکته که البتّه متوجه آن هستید آن است که من با وجود آن که بِضاعتی ندارم و نه می‌توانم و نه میل دارم وسایل و وسایطی را که دیگران برای تحصیل مال دارند به کار ببرم، مَعهذا تحمل مخارج گزاف [را] برای تحصیلات عالیهٔ شما بر خود هموار کرده‌ام، با این نگرانی که آیا از عهده آن برایم یا نه و اکنون که در این خط داخل شده‌ام البته حتَّی‌الإمکان باید دنبالهٔ آن را بیاورم ولی این که محرومیت‌های دیگر از قبیل فروش خانه و اثاثیه و صرفه‌جویی‌ها و قناعت‌های خود و سایر اولادم [را] روا بدارم، زیرا نسبت به فرزندان خود روزگار ملتزم نشده است که من همیشه وزیر بوده یا شغل داشته باشم بلکه اگر امید مرحمت اِلٰهی نباشد کار من از همه‌ کس بی‌اعتبارتر است. سیاست‌نامهٔ ذُکاءالمُلک، به اهتمام ایرج افشار. * ایشان نخست وزیر و وزیر خارجه سه پادشاه بودند، احمد شاه، رضاشاه، محمدرضاشاه. * جالب است که این وصیت نامه بی شباهت به نصایح لقمان به فرزندش در سوره لقمان نیست! Mohammad khan @in_the_park
صدا ۰۰۲.m4a
حجم: 7.66M
سوره معارج ◀️ حجه الاسلام و المسلمین دکتر حیدری کاشانی (زید عزه) ۱۵ روز نخست ایام ماه رمضان، مسجد چهارده معصوم (ع) منسوب به آیت الله بهاء الدینی (ره) بعد نماز عصر مورخ ۱۲ رمضان ۱۴۴۴ ق ┏━━━━━━🌼🍃━┓  @Masjede_14masoom_bahaodini ┗━━🌺🍃━━━━━┛
صدا ۰۲۰.m4a
حجم: 19.23M
سوره معارج ◀️ حجه الاسلام و المسلمین دکتر حیدری کاشانی (زید عزه) ۱۵ روز نخست ایام ماه رمضان، مسجد چهارده معصوم (ع) منسوب به آیت الله بهاء الدینی (ره) بعد نماز عصر مورخ ۱۵ رمضان ۱۴۴۴ ق ┏━━━━━━🌼🍃━┓  @Masjede_14masoom_bahaodini ┗━━🌺🍃━━━━━┛
صدا ۰۱۹.m4a
حجم: 6.28M
سوره معارج ◀️ حجه الاسلام و المسلمین دکتر حیدری کاشانی (زید عزه) ۱۵ روز نخست ایام ماه رمضان، مسجد چهارده معصوم (ع) منسوب به آیت الله بهاء الدینی (ره) بعد نماز عصر مورخ ۱۴ رمضان ۱۴۴۴ ق ┏━━━━━━🌼🍃━┓  @Masjede_14masoom_bahaodini ┗━━🌺🍃━━━━━┛
لبخند حاجی منتظر محمد جواد حیدری در عنوان فوق ۳کلمه لبخند وحاجی ومنتظر مورد توجه قرار گرفته است منظور از لبخند حاجی منتظر یعنی کسی که به سفر حج مشرف می گردد ومنتظر امام زمان علیه السلام است وبا لبخندش به همسفران وزایران کشورهای دیگر منتظر لبخند امیر الحاج امام زمان است پس لبخند را حتی به یک سیاه حبشی جدی بگیریم وبه خروجی ان امیدوار باشیم اجازه دهید اثر لبخند را در ضمن داستانی تقدیم کنم بسیاری از مردم کتاب ”شاهزاده کوچولو” اثر اگزوپری را می شناسند . اما شاید همه ندانند که او خلبان هواپیمای جنگی بود و با نازی ها جنگید و درنهایت در یک سانحه هوایی کشته شد . او تجربه های حیرت آور خود را درمجموعه ای به نام "لبخند" گرد آوری کرده است. در یکی از خاطراتش مینویسد که : او را اسیر کردند و به زندان انداختند . او که از روی رفتارهای خشونت آمیز نگهبان ها حدس زده بود که روز بعد اعدامش خواهند کرد.. می نویسد: "مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همین دلیل به شدت نگران بودم. جیب هایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیر دست آنها که حسابی لباس هایم را گشته بودند در رفته باشد. یکی پیدا کردم و با دست های لرزان آن را به لبهایم گذاشتم؛ ولی کبریت نداشتم. از میان نرده ها به زندانبانم نگاه کردم. او حتی نگاهی هم به من نیانداخت. درست مانند یک مجسمه آنجا ایستاده بود. فریاد زدم ”هی رفیق! کبریت داری؟” به من نگاه کرد شانه هایش را بالا انداخت و به طرفم آمد. نزدیک تر که آمد و کبریتش را روشن کرد؛ بی اختیار نگاهش به نگاه من دوخته شد. لبخند زدم و نمی دانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این که خیلی به او نزدیک بودم و نمی توانستم لبخند نزنم. در هر حال لبخند زدم و انگار نوری فاصله بین دلهای ما را پر کرد. می دانستم که او به هیچ وجه چنین چیزی را نمی خواهد... ولی گرمای لبخند من از میله ها گذشت و به او رسید و روی لب های او هم لبخند شکفت. سیگارم را روشن کرد ولی نرفت و همان جا ایستاد. مستقیم در چشمهایم نگاه کرد و لبخند زد. من هم با فکر این که او نه یک نگهبان زندان بلکه یک انسان است به او لبخندی زدم نگاه او حال و هوای دیگری پیدا کرده بود پرسید: ”بچه داری؟” با دست های لرزان کیف پولم را بیرون آوردم و عکس اعضای خانواده ام را به او نشان دادم و گفتم: "آره، نگاه کن ” او هم عکس بچه هایش را به من نشان داد و در باره نقشه ها و آرزوهایی که برای آنها داشت برایم صحبت کرد. اشک به چشم هایم هجوم آورد. گفتم که می ترسم دیگر هرگز خانواده ام را نبینم... دیگر نبینم که بچه هایم چه طور بزرگ می شوند. چشم های او هم پر از اشک شدند. ناگهان بی آن که حرفی بزند، قفل در سلول را باز کرد و مرا بیرون برد. بعد هم به بیرون زندان و جاده پشتی آن که به شهر منتهی می شد هدایتم کرد. نزدیک شهر که رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت بی آنکه کلمه ای حرف بزند. یک لبخند زندگی مرا نجات داد. بله، یک لبخند بدون برنامه ریزی، بدون حسابگری، لبخندی طبیعی زیباترین پل ارتباطی آدم هاست. ما لایه هایی را برای حفاظت از خود می سازیم. لایه مدارج علمی و مدارک دانشگاهی، لایه موقعیت شغلی و این که دوست داریم ما را آن گونه ببینند که نیستیم. زیر همه این لایه ها، "من" حقیقی و ارزشمند نهفته است. ترسی ندارم از این که آن را روح بنامم. من ایمان دارم که روح انسان ها است که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند و این روح ها با یکدیگر هیچ خصومتی ندارند. متاسفانه روح ما در زیر لایه هایی است که ساخته و پرداخته خود ما هستند و در ساختن شان دقت زیادی هم به خرج می دهیم. این لایه ها ما را از یکدیگر جدا می سازند و بین ما فاصله هایی را پدید می آورند و سبب تنهایی و انزوای ما می شوند. داستان اگزوپری داستان لحظه جادویی پیوند دو روح است. آدمی هنگام عاشق شدن و یا نگاه کردن به یک نوزاد این پیوند روحانی را احساس می کند. وقتی کودکی را می بینیم چرا لبخند می زنیم؟ چون انسانی را پیش روی خود می بینیم که هیچ یک از لایه هایی را که نام بردیم روی "من" طبیعی خود نکشیده است و با همه وجود خود و بی هیچ شائبه ای به ما لبخند می زند و در واقع آن روح کودکانه درون ماست که به لبخند او پاسخ می‌دهد... لبخندتان جاودان و همیشگی🌹🌹