این روایت شریف پاسخ این مباحث است:
سَدِّدُوا وقارِبُوا، وأَبْشِرُوا، فإنَّه لَنْ يُدْخِلَ الجَنَّةَ أحَدًا عَمَلُهُ قالوا: ولا أنْتَ؟ يا رَسولَ اللهِ، قالَ: ولا أنا، إلَّا أنْ يَتَغَمَّدَنِيَ اللَّهُ منه برَحْمَةٍ،
از بیانات امام خمینى(ره ) بهنقل از آیت اللّه شیخ علىپناه اشتهاردى در درس اخلاقشان در مدرسه فیضیه:
راننده به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من( امام خمینی) چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى(ره ) و گفت : اگر مىدانستم، تو را اصلاً سوار نمىکردم...
به گزارش خبرگزاری تسنیم بهنقل از تبیان، امام خمینی رحمة الله علیه خاطرهای از سفر خود با مرحوم حاج شیخ عباس قمی بیان میکند:
خورشید خود را بالاى سر ماشین کشیده بود و باران گرما بر سرمان مىریخت. بیابان سوزان و بىانتها در چشمهایمان رنگ مىباخت و به کبودى مىگرایید، از دور هم چیزى دیده نمىشد،
ناگاه ماشین ما که از مشهد عازم تهران بود از حرکت ایستاد، راننده که مردى بلند و سیاهچرده بود با عجله پایین آمد و بعد از آنکه ماشین را براندازى کرد خیلى زود عصبانى و ناراحت به داخل ماشین برگشت و گفت:
بله پنچر شد. و آنگاه به صندلى ما که در وسطهاى ماشین بود، آمد، به من چون سید بودم حرفى نزد. ولى رو کرد به حاج شیخ عباس قمى(ره ) و گفت:
اگر مىدانستم، تو را اصلاً سوار نمىکردم، از نحسى قدم تو بود که ماشین، ما را در این وسط بیابان خشک و برهوت معطل گذاشت، یااللّه برو پایین و دیگر هم حق ندارى سوار این ماشین بشوى.
مرحوم شیخ عباس بدون اینکه کوچکترین اعتراضى کند و حرفى بزند، بلند شد و وسایلش را برداشت و از ماشین پیاده شد. هم
من هم بلند شدم که با شیخ عباس پیاده شوم اما او مانع شد، ولى من با اصرار پیاده شدم که او را تنها نگذارم اما او قبول نمىکرد که با او باشم، هرچه من پافشارى مىکردم، او نهى مىکرد،
دست آخر گفت: فلانى، راضى نیستم تو ، هم مثل من اینجا بمانى. وقتى این حرف را از او شنیدم دیدم که اگر بمانم بیشتر او را ناراحت مىکنم تا خوشحال کرده باشم، برخلاف میلم از او خداحافظى کرده سوار ماشین شدم ...
بعد از مدتى که او را دیدم جریان آن روز را از او پرسیدم، گفت: وقتى شما رفتید خیلى براى ماشین معطل شدم، براى هر ماشینى دست بلند مىکردم نگه نمىداشت،
تا اینکه یک ماشین کامیونى که بارش آجر بود برایم نگه داشت.
وقتى سوار شدم، راننده آدم خوب و خونگرمى بود، و بهگرمى پذیرایم شد و تحویلم گرفت،
خیلى زود با هم گرم شدیم قدرى که با هم صحبت کردیم متوجه شدم که او ارمنی است و مسیرش همدان است، از دست قضا من هم مىخواستم به همدان بروم، چون مدتها بود که دنبال یک سرى مطالب مىگشتم و در جایى نیافته بودم فقط مىدانستم که در کتابخانه مرحوم آخوند همدانى در همدان مىتوانم آنها را بهدست آورم، به این خاطر مىخواستم به همدان بروم.
راننده با آنکه ارمنى بود آدم خوب و اهل حالى بود، من هم از فرصت استفاده کردم و احادیثى که از حفظ داشتم درباره احکام نورانى اسلام، حقانیت دین مبین اسلام و مذهب تشیع و... برایش گفتم.
وقتى او را مشتاق و علاقهمند دیدم، بیشتر برایش خواندم، سعى مىکردم مطالب و احادیثى بگویم که ضمیر و وجدان زنده و بیدار او را بیشتر زنده و شاداب کنم.
تا این که به نزدیکهاى همدان رسیدیم، نگاهم که به صورت راننده افتاد دیدم قطرات اشک از چشمانش سرازیر است و گریه مىکند، حال او را که دیدم دیگر حرفى نزدم، سکوتى عمیق مدتى بر ما حکمفرما شد هنوز چند لحظهاى نگذشته بود که او آن سکوت سنگین را شکست و با همان چشم اشکآلود گفت:
فلانى، اینطور که تو مىگویى و من از حرفهایت برداشت کردم، پس اسلام دین حق و جاودانى است و من تا به حال در اشتباه بودم. شاهد باش، من همین الآن پیش تو مسلمان مىشوم و به خانه که رفتم تمام خانواده و فامیلهایى را که از من حرفشنوى دارند مسلمان مىکنم.
بعد هم شهدتین را گفت
بله، خدا را بنگرید که چه مىکند، ماشین پنچر مىشود، راننده پیادهاش مىکند، کامیونى مىرسد که مسیرش همان جایى است که او مىخواهد برود و از همه مهمتر آن ثواب را خداوند نصیبش مىکند که از آن زمان به بعد از نسل و ذرّیّه آن مرد هرکس به دنیا بیاید مسلمان است و ثواب و حسنهاش براى مرحوم حاج شیخ عباس قمى(ره ) مىباشد.
این روح بلند و مطیع این بزرگان است که آنها را اینچنین مطیع در برابر قضای الهی نموده است که تمام وجودشان را در راه خدا فدا کردهاند و اینگونه است که خدا اینچنین به آنها عنایت میکند، شاید هرکدام از ما انسانهای کوتاهبین بودیم، همان موقع عصبانی شده و کلی با راننده ماشین دعوا میکردیم که تقصیر ما چیست؟!
و حاضر به پیاده شدن نبودیم، غافل از آنکه این مشیت الهی است که میخواهد به این وسیله انسانی را بهدست ما به دین حق دعوت کند، این ثواب بزرگ را در برابر صبر و شکیبایی که بهخاطر خدا و دین او تحمل کردهایم عنایت فرموده است و در آن شرایط بد جامعه که افکار عمومی بر علیه روحانیت است، بهخاطر خدا و حفظ دین، تمام مشکلات و سختیها را به جان می خرند
https://eitaa.com/joinchat/4020764681C9173e34a19
🗓 تقویم شیعه:
☀️ امروز:
شمسی: دوشنبه - ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
میلادی: Monday - 01 May 2023
قمری: الإثنين، 10 شوال 1444
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️15 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️20 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️30 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️49 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
هدیه امروزمان:
با رفتن به آدرس زیر یک فاتحه کبیره بخوانید یا ده صلوات بفرستید.
https://iPorse.ir/6228343
▪️"مجموعهای از رباعیات علوی"
▫️رباعی۱
ای در پی گنج، گنج و گنجینه علیست
ای اهل عمل، دست پر از پینه علیست
ای آن که به دنبال خدا میگردی
دنبال علی باش که آئینه علیست
▫️رباعی۲
هرکس که در این جهان گرفتار علیست
با قیمت جان و دل خریدار علیست
عمریست جهان ریزهخور سفرهی اوست
هرچند که نانونمک افطار علیست
▫️رباعی۳
هر دل که شناختهست راهی بهعلی
پس رو زده با کوه گناهی بهعلی
پیغمبر ما که "مُستَجابُ الدَّعوة" است
در سجده چنین گفت؛ "الهی بِعلی"
▫️رباعی۴
بر پای تو کوه درد و غم سجده کند
نامت که نوشته شد، قلم سجده کند
از بس که به سجده رفته ای در دل شب
حق است که برتوسجده هم سجده کند
▫️رباعی۵
بار غم اگر به شانه برداشت علی
در کوفه نهال عشق را کاشت علی
هر شب در اوج خلوت نخلستان
باچاه قرار درددل داشت علی
▫️رباعی۶
یکعمر به فکر دیگران بود علی
با دشمن و دوست مهربان بود علی
تاریخ گواه است که تا روز ابد
مظلومترین مرد جهان بود علی
▫️رباعی۷
شبهای زمین بدون او بیبدر است
حتی شب قدر بیعلی بیقدر است
در زمرهی خوبان جهان در تاریخ
تا روز حساب نام او در صدر است
▫️رباعی۸
بودند اگرچه دورش افراد دورو
هرگز دو خورش نبود بر سفرهی او
از جهلِ زمانه با علی عمری بود؛
خاری در چشم و استخوانی به گلو
▫️رباعی۹
امشب خبری نشد از آن مرد کریم
خالی ماندهست ظرف طفلان یتیم
اینبار به دست کافری معجزه شد
در مسجد کوفه ماه گردید دونیم
▫️رباعی۱۰
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در انتظار تکرار علیست
خوشبخت کسی که مُهر پروندهی او
امضای "براءَةٌ مِنَ النّارِ" علیست
▫️اشعار از #مجتبی_خرسندی دانشجوی دانشگاه قم
🔸روابط عمومی دانشگاه قم
@university_of_qom
حجر اسماعیل
Z:
نماز پشت مقام ابراهیم
«مقام ابراهیم» سنگی است که نشانی از حضرت ابراهیم را در خود دارد، به تصریح
قرآن مجید در نماز طواف، بایستی مقام ابراهیم بین نمازگزار و کعبه واقع گردد: وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی. [۱]
----------
[۱]: بقره ۲، آیه ۱۲۵.
نماز طواف
۱- كسى كه عمره بجا مى آورد بايد پس از انجام طواف، دو ركعت نماز، به نيّت نماز طواف بخواند.
واسطه بودن مقام بین نمازگزار و کعبه و تاکید قرآن بر این موضوع (و اتخذوا من مقام …)، جایگاه رفیع نبوت و امامت را در هدایت انسان به سوی خداوند نشان میدهد.
حجر، خانه اسماعيل
اين مكان با راهنمايى جبرئيل امين، محل نزول ابراهيم خليل، همسرش هاجر و كودك شيرخواره اش اسماعيل عليهم السلام شد و به امر خداوند، خانه و مأواى اسماعيل و مادرش گرديد.
براساس روايت شيخ كلينى رحمه الله از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام پس از ولادت اسماعيل، ابراهيم وى و مادرش را سوار بر الاغ كرد و در حالى كه مقدارى آب و غذا بهمراه خود داشتند، با راهنمايى جبرئيل حركت كردند، آنگاه كه به جايگاه فعلى حجر رسيدند، محل كعبه به صورت تپه اى كوچك و تلّى از خاك سرخ و مملوّ از كلوخ بود.
ابراهيم روى بجانب جبرئيل كرده، پرسيد: آيا بدينجا مأموريت يافته اى؟! پاسخ شنيد:
آرى. [۱] بدينسان اينجا خانه اسماعيل شد، پيش از آن كه نام حجر به خود گيرد، و از اين روست كه از آن به «بيت اسماعيل» نيز ياد شده است [۲] .
----------
[۱]: الكافى الفروع ج ۴، ص ۲۰۱، ح ۱
[۲]: در روايت مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام آمده است: «الحجر بيت اسماعيل»؛ يعنى حجر خانه اسماعيل است. الكافى، ج ۴، ص ۲۰۱، ح ۱۴
امام صادق عليه السلام همچنين فرموده اند:
«الْحِجْرُ بَيْتُ إِسْمَاعِيلَ وَ فِيهِ قَبْرُ هَاجَرَ وَ قَبْرُ إِسْمَاعِيلَ». [۱]
«حجر خانه اسماعيل است و در آن قبر هاجر و قبر اسماعيل قرار دارد. »
و نيز فرموده است:
«... وَ تُوُفِّيَ إِسْمَاعِيلُ بَعْدَهُ وَ هُوَ ابْنُ ثَلاثِينَ وَ مِائَةِ سَنَةٍ فَدُفِنَ فِي الْحِجْرِ مَعَ أُمِّهِ». [۲]
----------
[۱]: الكافى، الفروع، ج ۴، ص ۲۱۰، ح ۱۴
[۲]: وسائل الشيعه، ج ۹، ص ۴۳۱، ح ۸؛ جامع احاديث الشيعه ج ۱۰، ص ۲۶، ح ۴۸.
كلينى از امام صادق عليه السلام روايت كرده است:
«دُفِنَ فِي الْحِجْرِ مِمَّا يَلِي الرُّكْنَ الثَّالِثَ عَذَارَى بَنَاتِ إِسْمَاعِيلَ». [۴]
«در حجر، نزديك ركن سوم (غربى) تنى چند از دختران اسماعيل دفن شده اند. »
----------
[۴]: الكافى الفروع، ج ۴، ص ۲۱۰، ح ۱۵، از او وسائل الشيعه ج ۹، ص ۴۳۰، ح ۴؛ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۱۱۸، ح ۵۷؛ الوافى، ج ۲، جزء ۸، ص ۲۸؛ مجمع البحرين، ج ۳، ص ۲۶۰
مطّلب بن عبد مناف در حجر اسماعيل
مطلب بن عبدمناف عموى عبدالمطلب جدّ بزرگوار پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و برادر هاشم (پدر عبدالمطلب) است.
عبد المطلب در حجر اسماعيل
الف- رؤياى صادق عبدالمطلب درباره چاه زمزم در حجر اسماعيل
ابن اسحاق به نقل از حضرت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام درباره چگونگى حفر مجدّد چاه زمزم چنين آورده است:
عبدالمطلب در داخل حجر، حين استراحت به خواب رفته بود كه در عالم رؤيا ديد هاتفى به او گفت: برخيز و «بَرَّه» را حفر كن، عبدالمطلب پرسيد: بره چيست؟ در پاسخ چيزى نشنيد. فرداى آن روز عبدالمطلب به حجر باز آمد و مجدداً در عالم خواب ديد كسى به وى چنين مى گويد: «مضنونه» را حفر كن، پرسيد مضنونه كجا است؟ پاسخى نداد
و رفت. در روز سوم نيز به ميان حجر آمد و باز در عالم رؤيا كسى را ديد كه به وى مى گويد: «طيبه» را حفر كن، پرسيد: طيبه چيست؟ جوابى نداد و رفت و سرانجام روز چهارم به حجر آمد و در ميان آن به خواب رفت، در آن حال ديد كسى نزدش آمده، به وى مى گويد: «زمزم» را حفر كن. پرسيد: زمزم كجاست؟ پاسخ شنيد: جايى است كه هيچگاه آب آن تمام نمى شود و كسى به قعر آن نمى تواند برسد، آنگاه موقعيت زمزم را نيز نشان عبدالمطلب داد.
عبدالمطلب از خواب برخاست و بى درنگ سراغ موقعيت نشان داده رفت و مشغول حفر آن نقطه شد، تا آنگاه كه به آب رسيد. [۱]
اين چاه را قبيله «جرهم» به هنگام خروج از مكه، پر كرده بودند [۲] وبعدها آثار آن بكلّى از ميان رفت و هيچ كس از موقعيت آن خبر نداشت تا آنگاه كه با عنايت حضرت سبحان عبدالمطلب آن را كشف كرد.
ب- رؤياى صادق عبدالمطلب در رابطه با پيامبر صلى الله عليه و آله در حجر اسماعيل
🌸 هو الحق 🌸
بجای مرگ مرگ گفتن ، احترام ب حیات دیگران ، احترام ب حیات کل بشریت است.
هر کسی فردی را احیاء کند انگار تمام یشریت را احیاء کرده است ، هر کس فردی را بکُشد انگار تمام بشر را کُشته است.
بجای دادن ابزار کشنده بدست فرزندان ، ابزار حفظ حیات را ب دست فرزندان بدهیم.
علمی که مجهز ب مهر و محبت و مهربانی نباشد کُشنده است.
اول مهربانی و محبت بعد آموزش علم
مقام و منصبی با ارزش و زیباست که آغشته ب مهر و محبت و مهربانی باشد.
آموزش علم بدون محبت و مهربانی همان شمشیر دادن ب دست نااهلش است.
قبل از اين كه بچه ها را به سلاح علم مجهز كنيم بايد مهربانی ، محبت ،
عشق و انسانيت را به آنها ياد داد.
خطر انسان مهربان برای هستی بسیار كمتر از خطر دانشمند نامهربان است!
#این محبت است که بدترین آدم ها را ب انسانهای خوب و دوست تبدیل می کند
🔹 محبت زبانی یا گفتاری
🔹 محبت رفتاری
🔹 محبت کرداری ( با قدمت یا قلمت یا محبت کردن از طریق مقام یا منصب )
🔹 محبت مالی
در روایت امام باقر علیه السلام نیز امده است: «هَلِ الدّینُ إلَّا الحُبُّ؟» [الکافی 8: 80 حدیث 35] که مقصود این است دوستیها بر اساس دوستی خدا و بر محور خدایی باشد.
البته جریان استکبار جهانی مانند صهیونیست جهانی وجنایتکاران تاریخ وافرادی که به اهل بیت علیهم السلام جفا کردند جداست واز استثنائات این بحث به شمار می اید
فقه کتاب الخمس درس 49 دو شنبه 11/ 2/ 1402 شمسی
علم به جنس و جهل به مقدار
متن عروه: «و ان علم جنسه و لم يعلم مقداره بان تردد بين الاقل و الاكثر اخذ بالاقل المتيقن |2| و دفعه الي مالكه ان كان معلوما بعينه و ان كان معلوما في عدد محصور فحكمه كما ذكر و ان كان معلوما في غير المحصور او لم يكن علم اجمالي ايضا [3] تصدق به عن المالك باذن الحاكم او يدفعه اليه».
[2]: شرح: مگر اینکه از ایتدا به مقدار آن علم پیدا کند و در اداء آن کوتاهی کند سپس نسيان عارض شود، در این صورت اكثر متعین میشود به دلیل تنجز تكليف به سبب علم به آن چنانکه پیش از این بیان شد.
[3]: شرح: عدم علم اجمالي با علم به اشتغال ذمه قابل تصور نیست، نهایت اینکه گاهی دائره علم اجمالی توسعه پیدا میکند و گاهی مضيق میشود.
متن عروه: «و ان لم يعلم جنسه و كان قيميا فحكمه كصورة العلم بالجنس اذ يرجع الي القيمة |1| و يتردد فيها بين الاقل و الاكثر، و ان كان مثليا ففي وجوب الاحتياط و عدمه وجهان . |2|
|1| شرح: ما انتقال تالف یا متلف به قيمت را به صرف تلف نمیپذیریم، زیرا ظاهر حديث «يد» این است که نفس مأخوذ باقي بر يد است و معنای ضمان در اتلاف نیز اشتغال ذمه به قيمت نیست، بلکه معنای ان اعتبار خاص و متعلق آن نفس عين است، پس نفس عين در عهده ضامن ثابت است.
آری در مقام اداء قيمت را میپردازد، از این جهت که قیمت مرتبه نازله عين است بعد از تعذر اداء خود آن، و لذا تعين قيمت روز اداء استظهار شده است.
بر آنچه گفته شد بیفزایید این مطلب را که گاهی اشتغال ذمه به نفس اجناس قيمي تعلق میگیرد به سبب عقود، بنا براین فرض حكم قيمي حكم مثلی خواهد بود.
|2| شرح: اقوي در این مساله تفصيل است، پس اگر اشتغال ذمه او به سبب عدوان باشد مانند اتلاف عمدی در این صورت احتياط واجب است، و الا اظهر تنصيف مثلين متردد بين آن دو است، به این صورت که - مثلا - نصف از گندم و نصف از جو داده میشود، چنانکه نظير آن در ميراث خنثاي مشكل وارد شده است، در انجا که نصف ميراث مذكر و نصف ميراث مؤنث داده میشود و به اینگونه احتياط نسبت به هر دو طرف با هم رعایت میشود، و الزامی به تقويم و تنصيف زائد بر مقدار معلوم – چنانکه در حاشيه بعضی از فقها آمده - نیست.
متن عروه: مسألة 32): الامر في اخراج هذا الخمس الي المالك كما في ساير اقسام الخمس |1| فيجوز له الاخراج و التعيين من غير توقف علي اذن الحاكم كما يجوز دفعه من مال آخر [2] و ان كان الحق في العين .
[]1: شرح: احوط بلکه اقوي رجوع به حاكم در همه انواع اخماس است و به زودی در جای خود دلیل آن خواهد آمد، افزون بر اینکه در خصوص این مقام دانستی که با اذن حاکم بر دو مصرف [خمس و صدقه] تطبیق میشود.
[2]: شرح: از اثمان نه از غير آنها از عروض بنا بر احوط.
روشن شدن حقیقت برای مالک بعد از اخراج خمس
متن عروه: مسألة 33): لو تبين المالك بعد اخراج الخمس فالاقوي ضمانه |1| كما هو كذلك في التصدق عن المالك في مجهول المالك فعليه غرامته له حتي في النصف الذي دفعه الي الحاكم بعنوان انه للامام (ع).
[1] شرح: به دلیل قاعده «يد» و اتلاف و مؤيد آن روایت وارد شده در ضمان لقطه و ضمان ودیعه گذاشتن بعضی از راهزنان بعد از صدقه دادن آن است. [وسائل الشیعه 25: 441 و 463، کتاب اللقطه باب 2 و 18].
و اینکه با اذن شارع مصرف خمس را دارد با آنچه گفته شد منافات ندارد، چنانکه منافات ندارد كه تصدق با اذن شارع باشد، زیرا تخميس یا تصدق ايصال اضطراري موقت و در ظرف عدم امكان ايصال حقيقی است نظير بدل حيلوله که ادای آن اداء موقت برای چیزی که ما وجود تنزيلي برای عين دارد است، و با ادای آن علاقه و ارتباط از خود عين زایل نمیشود.
انا لله و انا الیه راجعون
ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم
راه آسمان هرگز بسته نیست پیوسته ندای« ارجعی» از رب العزه عمق دل عاشقان موحد را متوجه خود می کند و با جانبازی و رقص عارفانه راه صحیح چگونه زیستن را به نمایش می گذارند
بار دیگر شیر مردی از تبار مردان عاشورایی در مصاف روبه صفتان متعفن، علم غیرت و مردانگی بر افراشته و شعار هیهات منا الذله را فریاد کرد
شهید پر افتخار حمید رضا الداغی رضوان الله تعالی علیه نشان داد نه راه نورانی آسمان بسته شد نه مردان غیور این کشور پرچم بلند غیرت را بر زمین نهادند
روحش شاد قرین رحمت واسعه الهی و همدم علی اکبر شهید والامقام کربلا سلام الله علیه.
سید کمال الدین عمادی
حال طلبه حادثه دیروز در قم، رو بهبود است
🔹حجت الاسلام علی خیاط، مدیر حوزه علمیه خراسان با حضور در بیمارستان از حجتالاسلام محمدسجاد جهانگیری طلبه مشهدی مضروب در قم عیادت کرد و در جریان روند درمان و حال عمومی او قرار گرفت.
🔹رئیس بیمارستان محل بستری حجت الاسلام جهانگیری، به مدیر حوزه علمیه خراسان گفت: هوشیاری این طلبه پایدار و حال او رو به بهبود است.
🔹حجتالاسلام محمدسجاد جهانگیری، طلبهی جوانی که دو فرزند کوچک دارد و مدتی است از مشهد برای ادامه تحصیلات حوزوی به قم آمده، صبح روز شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲ در خیابان صفائیه توسط راننده تیبا زیر گرفته شد و سپس با ضربات چاقو مورد حمله قرار گرفت و هماکنون در بیمارستان بستری است.
╭━━⊰❀🔻🔸🔻❀⊱━━╮
ما ملت امام حسینیم
╰━━⊰❀🔸🔸🔸❀⊱━━╯
830.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اشکهای مادر شهید غیرت/ پسرم چاقو خورده بود اما باز از دختر مردم دفاع میکرد
🔹حمیدرضا الداغی ۸اردیبهشت زمانیکه میخواست مانع مزاحمت اراذل و اوباش به ۲دختر سبزواری بشود براثر ضربات متعدد چاقو به شهادت رسید.
╭━━⊰❀🔻🔸🔻❀⊱━━╮
ما ملت امام حسینیم
╰━━⊰❀🔸🔸🔸❀⊱━━╯