🌹🌹قالَ مولانا الإمامُ الرِّضا عليه السلام:
🌹شيعَتُنا اَلمُسَّلِمُونَ لِأمْرِنا،
الآخِذُونَ بِقَولِنا،
المُخالِفُونَ لِأعْدائِنا.
🌹فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذلِكَ، فَلَيْسَ مِنّا.
🌹🌹مولانا حضرت امام رضا عليه السلام فرمود:
🌹شيعيان ما، كسانى اند كه تسليم شدگان فرمان ما
🌹و پذيرندگان سخن ما و مخالفان دشمنان ما، هستند،
🌹بنابراين، كسى كه چنين نباشد، از ما نيست.
وسائل الشيعه 18: 83 ح 25.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
باسمه تعالی
نکته مهم المیزان در ارتباط با آیه ۲۶ سوره توبه مربوط به جنگ حنین
آیات ۲۵ تا ۲۷ سوره توبه مربوط به جنگ حنین است:
لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِین.
ثم أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ.
ثمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ.
یعنی همانا خدا شما مسلمین را در مواقعی بسیار یاری کرد و نیز در جنگ حنین که فریفته و مغرور بسیاری لشکر اسلام شدید و آن لشکر زیاد اصلا به کار شما نیامد و زمین بدان فراخی بر شما تنگ شد تا آنکه همه پا به فرار نهادید.
آنگاه خدا آرامش و سکینه خود را بر رسول خود و بر مؤمنان نازل فرمود و لشکرهایی (از فرشتگان) که شما نمیدیدید (به مدد شما) فرستاد و کافران را (پس از آنکه غالب و قاهر بودند) به عذاب و ذلّت افکند، و این است کیفر کافران.
آنگاه بعد از آن واقعه (جنگ حنین) خداوند بر هر کس که بخواهد توبه را می پذیرد و مورد عنایت خود قرار می دهد. و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
درجنگ حنین که تقریبا بعد از ۱۵ روز از فتح مکه رخ داد تعداد لشکریان مسلمانان بسیار زیاد بودند به همین خاطر آنان فریفته زیادی سپاه شدند و یقین به پیروزی خود داشتند اما در برابر حملات سنگین دشمن همه آنها جز چند نفر معدود که در کنار پیامبر ص ماندند پا به فرار گذاشتند البته با تدبیر پیامبر اکرم(ص) دوباره برگشتند و جنگ نمایانی انجام دادند و پیروز شدند و غنایم فراوانی به دست آوردند.
پرسش این است که مراد از مؤمنین در جمله « ثم انزل الله سکینته علی رسوله و علی المؤمنین» چه کسانی اند؟
گفته اند مراد همه سپاه اسلام است که بعد از فرار برگشتند و در جنگ مشارکت کردند.
نظرمرحوم علامه طباطبایی این است که مراد از مومنین همان تعداد اندکی است که کنار پیامبر ص ماندند و او را یاری کردند و پا به فرار نگذاشتند. اما کسانی که از جنگ فرار کردند و پیامبر را تنها گذاشتند که طبق نقل تاریخ، جمعی از خواص اصحاب پیامبر ص نیز در میان آنها بودند از دایره مؤمنین در این آیه که مورد عنایت سکینه خدا قرار گرفتند خارجند.
شواهدی که مرحوم علامه طباطبایی برای اثبات این دیدگاه می آورند به شرح زیر است:
۱- فرار از جنگ چنانکه از آیات و روایات استفاده می شود از گناهان بسیار بزرگ و مبغوض الهی است به ویژه فرار از جنگی که پیامبر اکرم ص فرمانده آن است، فراری که باعث تنها گذاشتن پیامبر اکرم ص و قرار دادن او در معرض کشته شدن و نابودی است. اتفاقا در تاریخ آمده است که در آن حالت پیامبر شدیدا در معرض کشته شدن قرار گرفت.
برخی از آیاتی که کبیره بودن گناه فرار از جنگ از آنها استفاده می شود به شرح زیر است.
ای اهل ایمان، هرگاه با گروه مهاجم کافران در میدان کارزار روبرو شوید مبادا پشت به آنها کرده و از جنگ بگریزید.و هر که در روز جنگ به آنها پشت نماید و فرار کند به طرف غضب و خشم خدا روی آورده و جایگاهش دوزخ که بدترین منزل است خواهد بود.(انفال/۱۶)
و آن منافقان پیش از این (در جنگ احد که اکثر فرار کردند) با خدا عهد و پیمان محکم بسته بودند که به جنگ پشت نکنند و فرار نکنند و پیمان و عهد خدا مورد بازخواست است.( احزاب/۱۵)
کسانی که چنین گناه بسیار بزرگ را انجام دادند هر گز شایستگی و صلاحیت نزول سکینه الهی را نداشتند.
۲- مراد از سکینه الهی صرفا استواری و پایداری روحی نیست زیرا در برخی از جنگ ها کفار و دشمنان خدا از خود پایداری و استواری نشان می دهند از جمله در همین جنگ حنین، کفار با چنان استواری و پایداری روحی با مسلمانان جنگیدند که تعداد مسلمانان که طبق نقل تاریخ حدود ۱۲ هزار نفر بودند پا به فرار گذاشتند آیا می توان گفت دشمنان خدا از سکینة الهی برخوردار بودند؟
از آیات قران استفاده می شود سکینه الهی حقیقت متعالی و نورانی است که متوقف بر طهارت قلبی و صفای درونی و ایمان استوار است.
مرحوم علامه در این رابطه به آیات ۴ و ۱۸ و ۲۶ سوره فتح اشاره نمودند.
بسیاری از سپاه ۱۲ هزار نفری اسلام از افراد تازه مسلمان شهر مکه بعد از فتح آن بودهاند که به خاطر ملاحظاتی در جنگ شرکت کردند ونیز در میان سپاه جمعی از منافقین و بیمار دلان و ضعیف ایمانان بوده اند. شاهدش فرار دسته جمعی آنها از جنگ در رکاب پیامبراکرم ص است.
قطعا این افراد که تعداد آنها زیاد بوده است شایستگی نزول سکینه الهی را نداشته اند.
۳- آیه ۲۷ همین سوره ( ثمَّ يَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ.) گواه بر این است که این گروه قبلاً توبه نکرده بودند چون
این آیه می فرماید: خداوند پس از جنگ حنین، توبه آنهایی را که می خواهد می پذیرد.
چگونه این افراد شایستگی نزول سکینه الهی پیدا کرده اند؟
۵- آیه ۲۶ که در بالا آوردیم می فرماید:
ثم أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لم تروها.
اگر مراد از سکینه صرفا استواری روحی است چرا می فرماید سپس سکینه را بر رسول خدا نازل کردیم مگر پیامبر هم جزو فراریان بود؟ پیامبر با استحکام و استواری تمام در میدان مانده بود و بقیه را به بازگشت فرا می خواند.
این شواهد بر این است که مراد از مؤمنین در آیه، همان اندک مؤمنینی است که در کنار ماندند و ایستادگی کردند.
خداوند به دلیل ایمان و پایداری، آنها را مشمول لطف خود قرار داد و سکینه خود را بر آنها نازل کرد و برای یاری آنها فرشتگان خود را فرستاد.
چنان که در آیه ۴۰ سوره توبه نیز می فرماید پیامبر به فردی که در زمان خروج از مکه و هجرت همراه او بود و دچار نگرانی و اندوه شده بود پند می دهد که نگران نباش زیرا خدا با ما است. به دنبال آن می فرماید: پس خداوند سکینه خود را بر پیامبر نازل کرد و او را با جنود نادیدنی تأیید کرد .
نیکزاد
🌹🌹🌹🌹🌹
❇️امام علی علیهالسلام :
مَن لَم ينصِفِ المَظلوُمَ مِنَ الظّالِمِ سَلَبَهُ اللهُ قُدرَتَهُ
هر صاحب قدرتی که داد مظلوم را از ظالم نگيرد و به ياری مظلوم نشتابد، خداوند قدرتش را از او می گيرد.
غرر الحکم ص۳۴۱
ﺧﺪﺍﯾﺎ🙏
ﻣﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺗﺎ ﻗﻠﺐ عزیزانی را
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸوﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻢ❤️
ﺍﺯ ﺗﻮ تمنا دارم🙏
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ روز سه شنبه بهاری
ﻣﺸﮑﻼﺗﺸوﻥ ﺭﺍ ﺁﺳﺎﻥ،
ﺩﻋﺎﻫﺎﯾﺸوﻥ ﺭﺍ ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ،
ﻭ ﺩﻟﺸوﻥ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﮔﺮﺩﺍﻧﯽ...🙏
آمین یا أرحم الراحمین 🙏
چکیده صحبتهای مقام معظم رهبری در روز ۱۴ خرداد ۱۴۰۲:
۱.نسلهای جدید این کشور به آشنایی بیشتر با امام بزرگوار نیازمند است.
۲. امام از سرآمدان تاریخ ما است.
۳.سرآمدان تاریخ را نه میشود حذف کرد و نه تحریف کرد.
۴.امام خمینی سرآمد همهجانبه است.
۵. چهره درخشان امام با صدای رسا خود را به همه معرفی میکند.
۶. امام در سه سطح ایران، اسلام و جهان تحول ایجاد کرد.
۷.امام ساخت سیاسی سلطنتی را در هم شکست و مردمسالاری را جایگزین کرد.
۸.این انقلاب، استبداد را به آزادی تبدیل کرد.
۹.انقلاب، روحیه ما میتوانیم را به وجود آورد.
۱۰. با حرکت امام، مسئله فلسطین به مسئله اول جهان اسلام تبدیل شد.
۱۱. عامل کمک کننده به امام، ایمان و امید بود.
۱۲.امام را نمیتوان از حافظه تاریخ حذف کرد.
۱۳. شهید مطهری پس از دیدار با امام(ره) در پاریس، از ایمانِ امام اظهار حیرت میکرد.
۱۴.اعتماد به وعده الهی است که گام مستحکم امام را به حرکت در میآورد.
۱۵. امام در فهم و تبیین اسلام نه نظرات روشنفکرانه و نه اسلام متحجر را قبول نمیکند.
۱۶.امام در فهم و تبیین اسلام، نظرات روشنفکرانه و اسلام متحجر را قبول نمیکند.
۱۷. اعتماد به وعده الهی است که گام مستحکم امام را به حرکت در میآورد.
۱۸. امام کسی نبود که به خاطر رودربایستی، مردمسالاری را مطرح کند. جمهوری اسلامی ناشی از اعتماد امام به مردم بود.
۱۹. امید و ایمان روی هم اثر میگذارد.
۲. آرزو کردن بدون حرکت و تلاش، در ادبیات دینی مذمت شده است.
۲۱. امام زنده است و با ما حرف میزند. ما راه طولانی در پیش داریم.
۲۲.بزرگترین توصیه امام نگهبانی از میراث اوست.
۲۳.هدفها تغییر نمیکند. جبههبندی تغییر نمیکند اما ملت ایران قویتر شده است.
۲۴. اصلاح کار ملت ایران وابسته به دنبال کردن تحولات امام است. تحولات امام دشمنان سرسختی دارد .
۲۵.دشمنی استکبار با ملت ایران با عقب نشینی های موضعی اصلاح نمیشود.
۲۶.ایمان و امید، آماج دشمن است.
۲۷. هرکه ایران و منافع ملی را دوست دارد، باید برای ترویج ایمان و امید تلاش کند.
۲۸. پشتیبانی مالی، تسلیحاتی و رسانهای در اغتشاشات توسط دستگاههای امنیتی غربی انجام شد.
۲۹. طراحی دشمن در اغتشاشات به گونهای بود که فکر میکردند کار جمهوری اسلامی تمام شده است. احمقها باز هم اشتباه کردند.
۳۰.جوانهای متعهد در خیابانها و دانشگاهها کارهای بزرگی انجام دادند.
۳۱.دشمن نمیخواهد بگذارد پدیدههای امید آفرین را ببینیم.
۳۲.ببینید جوان ایرانی چه عظمتی از خود نشان میدهد. هزاران هسته مقاومت در مساجد داریم.
🌹🌹🌹❤️❤️❤️
ابن عقده با سندى از صادق جعفر بن محمد [علیه السلام]، از پدرش، از پدرانش نقل كرده است كه پيامبر صلی الله علیه وآله به على بن ابىطالب علیه السلام فرمود: «اى على تو براى من به منزله هبة اللّه براى آدم و به منزله سام براى نوح و به منزله اسحاق براى ابراهيم و به منزله هارون براى موسى و به منزله شمعون براى عيسايى، جز اينكه پس از من پيامبرى نخواهد بود، اى على تو وصىّ و خليفه من هستى، هر كس وصى و خليفه بودن تو را انكار كند از من نيست و من از او نيستم و من در روز رستاخيز دشمن او خواهم بود. اى على تو امام پس از من و زمامدارى و تو صاحب اختيار مردم پس از من و وزير منى و براى تو در ميان امّت من نظيرى وجود ندارد، اى على تو تقسيم كننده بهشت و دوزخى، با دوستى تو نيكان شناخته مىشوند و بدان از خوبان، و مؤمنان از كافران متمايز مىگردند».(فضائل امير المؤمنين (ع)، ص 102، ح 100).
بخارى در صحيح خود حديث منزلت را از مُصعب بن سعد از پدرش نقل كرده و در آن به «استخلف عليّا» تعبير شده و آمده است: على نزد پيامبر صلی الله علیه وآله آمد و گفت: «أَتُخْلِفُنى فِى الصِّبْيانِ وَالنِّساء؟»، آنگاه پيامبر صلی الله علیه وآله حديث منزلت را در باره او بيان فرمود. (صحيح البخارى، ج 5، ص 151، ح 4416).
ذکر خلافت علی (ع) در حدیث ابن عباس
در حدیثی از ابن عباس که در ان ده فضیلت علی علیه السلام بیان شده از جمله آمده است:
پيامبر صلی الله علیه وآله در غزوه تبوك با مردم از مدينه بيرون رفت، على به او گفت: «من با تو بيايم»، پيامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «نه»، على گريه كرد، پيامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: «أَما تَرْضى أَنْ تَكُونَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى؟ اِلاّ أَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى، اِنَّهُ لا يَنْبَغى أَنْ أذْهَبَ اِلاّ وَ أَنْتَ خَليفَتى». پيامبر صلی الله علیه وآله به او فرمود: «أَنْتَ وَلِىُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدى وَ مُؤْمِنَةٍ». (المستدرك على الصحيحين 3، كتاب معرفة الصحابه: 143 - 144، ح 4652/250؛ مسند الامام احمد 1: 544 - 545، ح 3052؛ محب طبرى، مناقب الامام امير المؤمنين (ع) من الرياض النضره: 204 - 205؛ مختصر ذخائر العقبى: 143 - 144؛ طبرانى، المعجم الكبير 12: 77 - 78، ح 12593؛ هيثمى، مجمع الزوائد 9: 119 - 120؛ باعونى، جواهر المطالب 1، ب 33: 210 - 212؛ فضائل اهل البيت من كتاب فضائل الصحابه: 194 - 196، ح 293؛ خوارزمى، المناقب: 125 - 127، ح 140؛ جوينى، فرائد السمطين: 1: 327 - 329، ح 255؛ ابن كثير، البداية والنهاية 7: 269 - 270؛ گنجى، كفاية الطالب، ب 62: 241 - 243؛ تاريخ مدينة دمشق 42: 97 - 103 با سندهاى متعدد؛ نسائی، خصائص أمیر المؤمنین (ع):46، ح 23؛ الآجري، کتاب الشریعة4: 2021، ح1488؛ ضیاء مقدسی، الاحادیث المختره 13: 26 – 29، ح 32 – 34).
شایسته توجه است که پیامبر صلی الله علیه واله در غزوات دیگر فردی از صحابه را به جای خود در مدینه میگذاشت، ولی در هیچ روایتی نیامده که در باره آن شخص حدیثی مانند حدیث منزلت و کلمه (خلیفتی) یا (أَنْتَ وَلِىُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدى وَ مُؤْمِنَةٍ) را به کار برده باشد، کلمه «بعدی» دقت شود که اگر مقصود از ولی معنای دوستی بود در این صورت لازم نبود به بعد از پیامبر (ص) مقید شود. [ادامه دارد]
4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ در جامعهی دو طبقه نمیتوان مسئلهی حجاب را حل کرد!
🎙حجتالاسلام علیصمیمی، راه حل مشکلات جامعه را، مطالبهی همهی آرمانهای انقلاب اسلامی میداند. از عدالت و آزادی گرفته تا جمهوریت و استقلال، و مبارزه با فقر و تبعیض و...
🔹او برای راهحل مسئلهی بیحجابی، به تفسیر علامه طباطبایی از آیه ۳۴ سوره توبه اشاره میکند: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، بسیاری از عالمان دینی یهود و راهبان مسیحی اموال مردم را به ناروا میخورند و آنان را از راه خدا باز میدارند.»
🔸علامه میگوید: چرا خداوند بین این همه گناه، فقط #فساد_اقتصادی را انتخاب کرده است؟!
🔹مهمترین چیزی که جامعه انسانی را براساس خود پایدار میدارد #اقتصادیات جامعه است؛ اگر انواع گناهان و مظالم را بررسی کنیم؛ علت آنها یکی از این دو است:
. یا #فقر_مفرطی که انسان را به اختلاس و دزدی و... میکشاند.
. یا #ثروت_بیحسابی که انسان را به سمت اسراف و ولخرجی در خوردن، پوشیدن، بیبندوباری و شهوات میبرد.
🔸وقتی کشور تبدیل به چنین جامعهی دوطبقهای شد، با هیچ سیاست و تربیت و هیچ کلمه حکمتآمیزی نمیشود افراد را کنترل کرد.
🔺اندیشمندان بزرگ دین مشکلات کشور را طور دیگهای میبینند؛ حالا پافشاری بر محروم کردن از خدمات و جریمه و... برای حل مسئلهی بیحجابی، چه نسبتی با این مبانی و معارف اصیل دین دارد؟!
🔺پ.ن: برای مطالعهی بیشتر به ج ۹ تفسیر المیزان، صفحات ۳۳۰ و ۳۳۱ مراجعه کنید.
🎬@Mostazafin_TV
«در قيام سالار شهيدان(عليهالسلام) نيز بسياری از مؤمنان، علما، زاهدان و ناسكان، به آن حضرت نصيحت ميكردند كه به استقبال صحنه خونين كربلا نرود، زيرا مرگ و آوارگی و اسارت در پی دارد. ميگفتند كه در عراق، حجاز و يمن، آشوب است؛ ولی آن حضرت فرمود: «اگر در همه دنيا هم جايی برای من نباشد، باز هم با يزيد بيعت نميكردم».اينجا ديگر جای جهاد اكبر است و مصاف سبقت گرفتن عشق بر عقل.»
کتاب تفسير انسان به انسان ص۳۰۱
👈🏻کانال رسمی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
4_5902010738083365218.pdf
حجم:
24.92M
📚 نخل میثم
✏️ نویسنده: حاج غلامرضا سازگار
🇮🇷 ناشر: نشر دیجیتال قائمیه
⏳تاریخ نشر: ۱۳۹۲ ه.ش
📄 تعداد صفحات: ۷۰۱۶
📣 زبان: فارسی
#️⃣ #شعر_آیینی #نخل_میثم #غلامرضا_سازگار #امام_حسین #تسنیم #کتابخانه_مجازی #کتابخانه_دیجیتال
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
تسنیم، بزرگترین کتابخانه علوم اسلامی در بستر ایتا 👈 عضو شوید
یک جلد از نخل میثم آقای سازگار برای اساتید و دوستانی که اهل منبر و روضه هستند تقدیم می شود👆👆👆
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تحقیقات انجام شده پزشکی روز بر اثراث گریه و سینه زنی بر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام که تا کنون نمی دانستیم کلیپ را چندین مرتبه با آرامش و دقت گوش دهید و برای دیگران هم ارسال کنید ارسال آن ان شاءالله صدقه ای ماندگار خواهد بود.
پایان غم انگیز یک فئودال بزرگ ...!
✍️علی مرادی مراغه ای
امروز 27تیرماه مصادف است با خودکشی "محمد ولی خان سپهدار تنكابنی" فئودال مشروطه خوه و یکی از دو رهبر فاتح تهران...در ۱۳۰۵ش.
♦️راغب اصفهانی در محاضرات مینویسد:
«معتزلی با مجوسی گفت: چرا اسلام نمی آوری؟
مجوسی گفت: تا خدا بخواهد.
معتزلی گفت: خدا میخواهد اما شیطان رهایت نمیکند.
مجوسی در جوابش گفت: این چگونه خدایی است که زورش به شیطان نمیرسد! من طرفدار آنم که نیرومندتر است.»
(محاضرات الادبا...439/4)
در حوزه سیاست، طرفدار قدرت بودن و تشخیصِ جهت باد، اکثرا عامل موفقیت و عاقبت بخیری میگردد. هر چند غالبا نفرین و نفرت مردم را هم به دنبال داشته است. در این میان اما سیاستگرانی نیز وجود داشته اند که هر چند مثل گل آفتابگردان همیشه رو به خورشیدِ قدرت چرخیده و جهت باد را هم خوب تشخیص داده اند، اما فرجامی تلخ داشته اند و محمدولی خان تنکابنی ملقب به سپهدار اعظم یکی از این نمونه هاست!
♦️او یکی از بزرگترین ملاکین کشور و فرصت طلبی بود که بارها 180درجه تغییر جهت داد؛ ابتدا طرفدار استبداد شد، سپس مشروطه طلب گردید، سپس طرفدار روسها گشت تا بلکه عاقبت بخیر گردد، اما با اینهمه، پایانی بس دردناک داشت...
زمانی با تصرف املاک خالصه گرگان به ثروتی عظیم دست یافته و املاک خود را به دولت روسیه اجاره می داد و حتی پرچم روسیه را بر سر املاک خود نصب می کرد!
♦️به محض آغازی جنبش مشروطیت، طرفدار مشروطه شد اما وقتی مجلس مشروطه به توپ بسته شد در کنار استبداد قرار گرفت و از طرف محمدعلی شاه برای جنگ با ستارخان و مشروطه طلبان عازم تبریز شد خودش مینویسد:
«آذربایجان خیلی بی نظم، مغشوش، مردم یاغی، تا خداوند عالم چه قوه و قدرتی بدهد برای مسافرت به آذربایجان تفأل شد...»
(یادداشتهای تنکابنی...ص27)
اما در تبریز از سوی قوای ستارخان شکست سختی میخورد و با عتاب و پرخاش محمدعلی شاه مواجه میگردد که با «اینهمه نیرو از عهده یک مشت مجاهد تبریزی برنمی آید»!
عبدالله مستوفی در مورد این شکست مینویسد که:
«نه از سبیلهای سرو و سنباط عین الدوله کاری ساخته شد و نه از حرکات دیوانه وار محمدولی خان تنکابنی که زود تحریک میشود و زود هم خاموش میگردد هیچکدام نتوانسته اند شهر تبریز را تسخیر و تبریزیان را سرجای خود بنشانند».
(شرح زندگانی من...ج2ص264)
♦️وقتی در مبارزه با ستارخان، تنکابنی کاری از پیش نمی برد مبارزه با مشروطه طلبان تبریز را کنار گذاشته، یک راست عازم املاک خود در تنکابن می گردد. از آنجا که جهتِ باد را خوب تشخیص داده بود این بار دوباره مشروطه طلب شده در رأس قوای شمال عازم فتح تهران میگردد.
هنگامی که سواران بختیاری به فرماندهی سردار اسعد از طریق اصفهان، قم به شهریار و تهران رسیدند، سواران شمال به فرماندهی تنکابنی نیز از طریق قزوین، کرج به تهران رسیدند. البته در بین راه، محمدولی خان تنکابنی چندین بار پا سست کرده خواست که برگردد! اما یپرم خان و دیگران، به فئودال بزرگ اجازه بازگشت نداده و با اصرار او را وارد تهران کردند تا یکی از دو فاتح بزرگ پایتخت شود!
♦️اما فئودال بزرگ، تنها در یک جا بد آورد و آن این بود که کلیه املاک و ثروت عظیم او در منطقه ایی قرار داشت که رضاشاه عاشق زمینهای آن منطقه بود!
در نتیجه، به میزانی که رضاخان از پله های قدرت بالا می رفت محمدولی خان از پله های ثروت و قدرت پایین می آمد!
بتازگی، رضاشاه بلعیدن املاک دیگران را آغاز کرده و بهترینها را یا به زور و یا با قیمت نازل میخرید که نوبت به املاک وسیعِ تنکابنی رسید و از طریق وزارت مالیه بر آنها چنگ انداخت!.
هنگامی که کارد بر استخوان محمدولی خان تنکابنی رسید، روزی به کاخ رضاشاه وارد شده و در مورد املاکش پرسید، رضاشاه که در این زمان دیگر احدی جرأت نفس کشیدن بدون اجازه وی را نداشت، با طعنه پاسخ داد:
«ولی خان! تو که بهتر می دانی، در سلطنت مشروطه، شاه اختیاراتی ندارد. بهتر است با وزیر مالیه و هیئت وزرا وارد مذاکره شوید...!»
♦️فئودال بزرگ و فاتح تهران که شدیدا از فشارهای مالی به تنگ آمده بود، ابتدا وصیتنامه کوتاهی می نویسد، سپس در همان روز دوشنبه شهریور ۱۳۰۵ش، در خانهاش در زرگنده تهران، طپانچه ای را به شقیقه خود گذاشته و شلیک میکند.
البته در وصیتنامه ایی به پسرش امیراسعد، نوشته بود که فوری نعش اش را در امامزاده صالح شمیران دفن کنند و چون سن اش دیگر از 80 گذشته است لازم نیست گریه و زاری راه بیندازند!
( تاریخ تنکابن، علی اصغر یوسفی نیا...ص65)