eitaa logo
مهندسی شخصیت [یا ملجا کل مطرود]
137 دنبال‌کننده
885 عکس
546 ویدیو
102 فایل
سخنرانی‌ها، نوشته‌ها، آثار و مقالات و دروس تدریس شده ونظرات عضو هیئت علمی دانشگاه قم دکتر محمد جواد حیدری خراسانی
مشاهده در ایتا
دانلود
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طالبان تقوم بتفريق ومنع المعزين الشيعه في مدينة كابول سخنرانی‌ها، نوشته ها، آثار و مقالات و دروس تدریس شده. عضو هیئت علمی دانشگاه کانال مهندسی شخصیت وتوسعه محمد جوادحیدری ارتباط با ادمین: @Heidarimohammadjavad آیدی کانال: @MohammadJavadHeidari
🏴حق شکم ✍امام سجاد علیه السلام: اما حقی که شکمت بر تو دارد پس از آن به عنوان ظرفی برای جمع شدن حرام چه کم باشد یا زیاد استفاده نکن؛ بلکه حتی در خوراکی‌های حلال نیز حد اعتدال را کاملا رعایت کن و برای تقویت از خوراک استفاده کن و هیچ وقت به فکر پر کردن شکم خودت تا حلقوم و نادیده گرفتن دیگران نباش و مروت و انصاف را فراموش نکن. زیرا که نتیجهٔ پرخوری تنبلی و کسالت است و تو را از خیر و صلاح و نیکویی و انجام اعمال صالحه باز میدارد؛ چنانکه نتیجهٔ زیاده روی در نوشیدن مایعات نیز سخافت و جهالت و بی‌عقلی خواهد بود. 📚رساله حقوق امام سجاد(ع) ✅کانال امام رضا علیه السلام ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1427439616C0616941d62
✨﷽✨ 🏴سوال: مدت بیماری امام سجاد(ع) در واقعه عاشورا چقدر طول کشید؟ ✍بیشتر روایات و نقل های معتبر، بیماری حضرت زین العابدین(ع) را تنها در همان شب و روز عاشورا عنوان می کنند که ممکن است اثر آن تا چند روز بعد از آن نیز باقی بود. 1⃣ امام سجاد(ع): «هنگامی که پدرم نزدیک مغرب در شب عاشورا اصحاب را جمع کرد برای این که آنها را مرخص کند. من نزدیک او شدم تا آنچه را برای آنها می گوید بشنوم و من در آن هنگام مریض بودم. 2⃣ امام سجاد(ع): «من در آن شبی که پدرم در صبحش به شهادت رسید نشسته بودم و عمه ام حضرت زینب(س) نزد من مشغول پرستاری من بود»، در این هنگام پدرم در پنهانی از اصحابش کناره گرفت و نزد او «جُوَین»(یا جون یا حویّ] غلام ابوذر غفاری بود و او شمشیرش را اصلاح می کرد و پدرم اشعاری را می خواند. آن اشعار را دو بار یا سه بار تکرار کرد تا آن که من آن را فهمیدم و آنچه را می خواست، دانستم. پس گریه راه گلویم را بند آورد. اشک هایم را پاک کردم و سکوت کردم. 3⃣ شیخ مفید(م 413ق): «حمید بن مسلم گوید: ... به على بن الحسین(ع) که دارای بیماری سختى بود و روى فرشى افتاده بود، رسیدیم، گروهى از پیادگان همراه شمر سر رسیدند پس به شمر گفتند: آیا این بیمار را نمی کشى؟ من گفتم: سبحان الله آیا افراد کم سن و سال را هم می کشند؟ او نوجوانی است که همین بیمارى او را بس است؟ پس پیوسته آن جا بودم تا آنان را از او دور کردم. 4⃣ محمد بن سعد(م 230ق) در «الطبقات الکبری»: «آن روز(عاشورا) که على بن الحسین همراه پدرش بود، بیست و سه یا بیست و چهار سال داشت و هر کس بگوید که او در آن زمان کوچک بوده و موى بر نیاورده بوده، بی اساس است؛ ولی او آن روز بیمار بود و به همین جهت کشته نشد. 5⃣ در «بلاغات النساء» چنین آمده است: حِذام یا حُذَیم اسدى گفت: سال 61 [هجرى ]، سال شهادت حسین(ع)، به کوفه وارد شدم. زنان کوفه را در آن زمان دیدم که بر سر و صورت خود می زنند و گریبان می درند و دیدم که زین العابدین(ع) با صدایى آهسته و پیکرى نحیف از بیمارى می گوید: «اى کوفیان! شما بر ما می گِریید؟! پس چه کسى جز شما ما را کُشت؟ 6⃣ امام صادق(ع)، از پدرانش چنین گزارش فرمود: «هنگامى که زنان را از کربلا به کوفه وارد کردند، زین العابدین(ع) بدنش نحیف شده و از بیمارى، رنجور بود.. 📚از بیانات استاد انصاریان ✅کانال امام رضا علیه السلام ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1427439616C0616941d62
کسانی که زود عصبی میشن و استرس بالایی دارن مغزشون سرد شده و دچار غلبه ی بلغم هستند.از عوارض غلبه ی بلغم میتوان به پرخاشگری،کم حوصلگی،بیخوابی ، استرس شدید، میگرن و سردرد، خلط پشت حلق، مشکلات معده و یبوست و پرخوری عصبی اشاره کرد برای درمان غلبه ی سردی مغز و اگر دچار این عوارض هستید وارد لینک زیر👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1267466674C7a8abf320b 🔰درمان ریشه ای تمام مشکلات 1⃣کبد چرب 2⃣ دیابت (قند خون) 3⃣ عفونت مجاری ادراری 4️⃣ یبوست و مشکلات روده 5️⃣ واریکوسل وجهت پرسش و پاسخ میتونید به گروه پرسش و پاسخ مراجعه کنید👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1313866162C1f0efc869d
بیماری پر خطر ودرمان ان با تقدیر وسپاس وشکر در برابر نعمت ها می توانیم مشمول زیاد شدن نعمت ها گردیم ولحظه به لحظه به توسعه وزیادی نعمت نایل گردیم وبا ناسپاسی وکفران نعمت می توانیم خود را از نعمت های الهی محروم کنید وگرفتار عذاب شدید خداوند حکیم باشیم لئن شکرتم لازیدنکم ولئن کفرتم ان عذابی لشدید یکی از بیمارى‌هاى پر خطر ، و بى‌صداکه هیچ گونه علامتى نداشته و ندارد و اما مى‌تواند آسیب شدیدى به ما وشما وارد نماید. بیماری، غفلت وسهل انگاری و «عادى‌شدنِ نعمت» است! این بیمارى چند نشانه دارد: ۱ـ اینکه نعمت‌هاى فراوانى داشته باشیم، مانند اینکه بدون نیاز به کمک دیگران حرکت می کنیم وکارهای خویش را انجام می دهیم وسر کار می رویم ومی اییم اما آنها را نعمت ندانیم، و هیچ گونه احساس حمد الهی وشکرگزارى در قبالش نداشته باشیم،! ۲ـ این که وارد خانه شویم وبا ملاقات همسر و همه‌ى اعضاى خانواده‌ در سلامتى مواجه شویم، اما «شکر خدا» را به جاى نیاوریم! ۳ـ وارد بازار شویم و خرید کنیم وبا پول حلال نیاز روزانه را تهیه کنیم و به خانه برگردیم، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشیم، و این امر را عادى و حق خود در زندگى بپنداریم. ۴ـ هر شب در کمال صحت و سلامتى وبدون درد به خواب روید و از خواب برخیزید در حالى که از چیزى ناراحت نباشید، امااز حمد وثنای الهی غافل شویم و خدا را سپاس نگوییم! خدایا حافظ ومراقبمان باش تا بنده مخلص وشکور توباشیم آمین یا رب العالمین ۵- یا فرزندان ودوستان وارحام وهمکاران خوبی داشته باشید و شکرگزار پروردگار نباشید ۶_نکته فرمودامام معصوم که اگر خواستی شکرگزار خداوند باشی و از شکرگزاران هرروز ۳مرتبه ذکر الحمدلله را بگویید. ۷جهت جبران قصورها وتقصیرها ذکری که برکات فراوانی از ان دیدم عبارت است از: هر روز ۱۱۰مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم و۱۱۰مرتبه الحمد لله رب العالمین و۱۱۰صلوات واستغفار ۸نماز استغفار هم برکات فراوانی دارد اثار وخواص وکیفیت ان را بارها بیان کردم ود رگوگل هست محمد جواد حیدری
در فضای مجازی خرمگس باشیم‌ ! ۲۵۰۰ سال قبل پیرمردی ۷۰ ساله در حضور بیش از ۱۰۰ نفر هیئت منصفه به جرم *"تشویش افکارعمومی"* و *"نشراکاذیب"* به اعدام محکوم شد. این مرد سقراط نام داشت. ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﯽﺁﻣﺪ ﻣﮕﺮ ﺳﻮﺍﻝ! ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻣﯽﭘﺮﺳﯿﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ. ﻣﻔﺎﻫﯿﻤﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪﻩﯼ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ، ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺍﺑﺪﯼ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﭼﺎﻟﺶ ﻭ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﺍﺩ. ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺍﺯ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ: *"نقدﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ خطﻗﺮﻣﺰ"* ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩﯼ ﺍﻫﻞ ﻧﻘﺪ ﻭ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻭ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ، ﻣﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻭ ﻣﺤﺼﻮﺭ ﻫﺴﺘﯿﻢ. ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﺧﺮﺩﻭﺭﺯﯼ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪﯼﻋﻘﺎﯾﺪ *"ﻋﺎﺩﺗﯽ"* ﻭ *"ﻋﺎﻃﻔﯽ"* ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻋﺎﺩﺗﯽ، ﻋﻘﺎﯾﺪﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﯾﻬﯽ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ. عقاید ﻋﺎﻃﻔﯽ هم عقایدی هستندﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻘﺪ ﻗﺮﺍر ﻧﻤﯽﺩﻫﯿﻢ ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﻋﺎﻃﻔﯽﺩﺍﺭﯾﻢ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖﺷﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﻄﺎﻫﺎﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻥها ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﺕ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ .ﺧﻼﺻﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﮔﺰﺍﺭﻩﻫﺎﯼ ﻋﺎﺩﺗﯽ و ﻋﺎﻃﻔﯽ ﭘﺸﺖ ﺧﻂ ﻗﺮﻣﺰ ﻧﻘﺪ، ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ ﺭﺍﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﻮﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻫﻤﻪ چیز ﻭ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ *"ﺗﺸﻮﯾﺶ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﯽ"* ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺍﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﺸﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺩﺭ ﺧﻤﻮﺩﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﻓﮑﺮﯼ ﻭ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺧﻮﺩ ﺗﺨﺪﯾﺮ ﺷﻮﻧﺪ.ﺍﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍﺣﺖ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﯽﺷﺪ. ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺗﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ *"ﺧﺮﻣﮕﺲ"* ﻣﯽﻧﺎﻣﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻟﻘﺐ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﻣﮕﺲ ﻣﺎﻧﻊ ﭼﺮﺕﺯﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﯽﺷﻮﺩ . او از راه پرخطر *"یقین زدایی"* منصرف نشد. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﺎﻟﺘﯽ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻮﺩ.ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫا ﺑﯿﺎﻣﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﯾﮕﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ،ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﺧﻄﺎ ﭘﺬﯾﺮ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺗﺠﺮﺑﻪﺑﺸﺮﯼ، ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻣﻄﻠﻖ ﻭ ﺧﻄﺎﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺍﻣﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺴﺒﯽ ﻭ ﻣﺘﮑﺜﺮ ﺍﺳﺖ. امروزه روش سقراط را شک گرایی(شک ورزی) یا سنت سقراطی می گویند. بسیاری از انسانها مطابق عرف جامعه بودن(عرفی بودن) یا انباشتن اطلاعات را نشانه عقلانیت میدانند. سقراط نشان داد که اینطور نیست، عقلانیت با *"فرآیندتفکر"* سر و کار دارد.معیار و ملاک ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ ﺩﺭ ﺳﻨﺖ ﺳﻘﺮﺍطی ﻣﺴﺎﻭی ﺍﺳﺖ ﺑﺎ *"ﺗﻔﻜﺮ ﻧﻘﺎﺩ"* یعنی ﺍﮔﺮ ﻛﺴﯽ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻧﻘﺪ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﻋﻘﻼنی ﺭﻓﺘﺎﺭ میﻛﻨﺪ.ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﯾﮕﺮ، ﺩﺭ *"ﺭﻭﻳﻜﺮﺩ ﺳﻘﺮﺍطی "*، ﺯﻳﺮ ﺳﺆﺍﻝ ﺑﺮﺩﻥ ﭘﻴﺶ ﻓﺮﺽ ﻫﺎ ﻭ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻭ ﻋﺎﺩﺗﻬﺎ ﻣﺴﺎﻭی اﺳﺖ ﺑﺎ ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ. ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ یکی ﺍﺯ ﭘﺎﻳﻪﻫﺎی ﻋﻘﻼﻧﻴﺖ، *"ﭘﺮﺳﺶﮔﺮی"* ﺍﺳﺖ.ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍی ﻛﻪ ﭘﺮﺳﺶ، ﻧﻘﺪ ﻭ ﺷﻚ میﻛﻨﺪ،ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﺍﺳﺖ.ﺑﻪﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ، ﺳﻘﺮﺍﻁ ﺑﺮﺍی ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ، ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﺎﺩ میﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪﻫﺎی ﺧﻮﺩ ﻳﺎ ﺍﺧﺒﺎﺭی ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭستی ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻘﺪ ﺑﻜﺸﻨﺪ.ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺳﻘﺮﺍﻁ، ﻫﺮ ﺑﺎﻭﺭی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺎﻟﺶ ﻧﻜﺸﻴﻢ ﻭ ﺍزﻏﺮﺑﺎﻝ ﻧﻘﺪ ﻧﮕﺬﺭﺍﻧﻴﻢ، ﻫﺴﺘﻪﺍی میﮔﺮﺩﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻧﺪگی ﺍﺑﻠﻬﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺎنعیﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺯﻧﺪگی ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ. سرنوشت سقراط پایان غم انگیزی داشت و نخستین کسی بود که جانش را در راه عقلانیت از دست داد و با نوشیدن جام زهر شوکران اعدام شد..... ✍...
🏴حق شکم ✍امام سجاد علیه السلام: اما حقی که شکمت بر تو دارد پس از آن به عنوان ظرفی برای جمع شدن حرام چه کم باشد یا زیاد استفاده نکن؛ بلکه حتی در خوراکی‌های حلال نیز حد اعتدال را کاملا رعایت کن و برای تقویت از خوراک استفاده کن و هیچ وقت به فکر پر کردن شکم خودت تا حلقوم و نادیده گرفتن دیگران نباش و مروت و انصاف را فراموش نکن. زیرا که نتیجهٔ پرخوری تنبلی و کسالت است و تو را از خیر و صلاح و نیکویی و انجام اعمال صالحه باز میدارد؛ چنانکه نتیجهٔ زیاده روی در نوشیدن مایعات نیز سخافت و جهالت و بی‌عقلی خواهد بود. 📚رساله حقوق امام سجاد(ع) ✅کانال امام رضا علیه السلام ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1427439616C0616941d62
11.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 تصریح عالم اهل سنت از دانشگاه الازهر مصر به خون امدن از خاک و عزاداری پیامبر صل الله علیه و اله برای امام حسین علیه السلام : ۱. پیامبر (صل الله علیه و اله) برای امام حسین علیه السلام گریه کردند. ۲. از خاک خون جاری شد و حضرت ام سلمه (علیها السلام) گریه کردند‌. ۳. جِنیان برای امام حسین علیه السلام نوحه خوانی کردند. ┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• به یاوران حجت عج بپیوندید وازیاوران حجت عج حمایت کنید 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 👇👇👇👇👇👇 گروه یاوران حجت عج - ایتا https://eitaa.com/yavran12
✍ السلام علی قلب زینب الصبور ولسانها الشکور امان از دل زینب که خون شد دل زینب من مداح نیستم! ولی اگر بودم، 📢 تمام این ده شب روضه‌ی عمه سادات رامی‌خواندم! رسم است که روضه‌خوان‌ها هر شبِ از دهه اول محرم، روضه‌ی یکی از شهدا را بخوانند. من هم می‌خواندم، اما به سَبکِ خودم! مثلا شبِ اول که روضه‌ی مسلم، باب است، از آنجایی می‌خواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهم‌آور و غیر قابل باور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند می‌روند! هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیده‌ها که به همین راحتی حسین را رها کردند. هر چه که باشد، خوب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین؛ دورت بگردم عزیر خواهر، همه‌شان هم که بروند، خودم کنارت هستم... بعد هم دوید سمتِ خیمه بی‌بی‌ها، آرامشان کرد، دل‌داریشان داد، نگذاشت یک وقت بترسند... باز دوید سمت حسین باز برگشت سمت زن‌ها و بچه‌ها... هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفلی یا زنی بیفتد یا مثلا شبِ چهارم که روضه‌ی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، می گفتم زینب پرده‌ی کجاوه‌ها را انداخت تا یک وقت چشم این زن‌ و بچه‌ها به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچه‌ها را مشغول بازی کرد و زن‌ها را گرمِ تسبیح. همان روز، بینِ خیمه‌ها آنقدر دوید و آنقدر به دانه‌دانه‌شان سر زد و به تک‌تک‌شان رسید که شب هنگام خودش از پا افتاده بود. اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد. یا مثلا وقتی قرار بود روضه‌ی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کردو بالای سر هر شهیدی رفت. خودش آنجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد! برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتل‌ها حسین را بلند کرد و به خیمه‌گاه برگرداند، اما نوبت به دو آقازاد‌ه ی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمه‌گاه خودش را پنهان کرد، مبادا یک وقت با حسین چشم در چشم شود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند باز از خیمه‌گاه بیرون نیامد، می‌خواست بگوید حسین جان داداشم اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند. در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همه‌ی روضه‌ها را به زینب گره می‌زدم. آنقدر از زینب می‌خواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم. 📢تازه آن وقت روضه‌ی اصلی را رو می‌کردم. حالا زینبی که از روز اول هی دویده، به داد همه رسیده، نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد، حالا تازه دویدن‌هایش ، و مهم تر کتک خوردن هایش شروع شده؛ اول باید یک دور همه‌ی بچه‌ها و زن‌ها را فراری بدهد تا درمیان خیمه های درحال سوختن تلف نشوند. بعد یک دور دنبال تک تکشان بدود، نکند دامن یکی شان ، آتش گرفته باشد. یک دور تمامشان را بغل کند، یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند. در تمام این دویدن‌ها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز به خیمه های نیم سوخته برگردد یک وقت آتش به خیمه حجت خدا امام زمانش سیدالساجدین نرسد. بعدِ غارتِ خیمه‌گاه، باز دویدن‌های بعدیش شروع بشود، حالا بدود تا بچه‌ها را پیدا کند بچه‌ها را بشمارد و هی توی شمردن‌ها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچه‌ها، خودش فروپاشد و تا مرز قالب تهی کردن برود و قلبش از جاکنده شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شده‌ها را پیدا کند. بعد باز دور بعدیِ دویدن‌هایش شروع شود،هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زن‌ها و بچه‌ها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد. اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدن‌های زینب شروع شد! زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچه‌ای از آن بالا پایین نیفتد هر وقت ماموران می خواستند بچه ها را شلاق بزنند ، باز دوید و خود را سپر بچه هاکرد و شلاق هارا به جان خرید و باز هی دوید تا یک وقت، سری از بالای نیزه‌ها نیفتد و ماموران مست و لایعقل نفهمند. من مداح نیستم ولی اگر بودم تمام این ده شب، روضه‌ی دویدن‌ها،کتک خوردن ها و سایر مصائب زینب را می‌خواندم. آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضه‌ از همه جا جمع می‌شد، همه مصیبت های زینب به کنار روضه اسارت زینب را می خواندم ، مصیبتی که امام زمان برایش خون گریه می کند. بعدش خیالم راحت بود، اینها که روضه‌های زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد... یاحسین شهید
حمید بن مسلم می‌گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کسی را نخواهید کشت که خدا از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم بگیرد.» در همین لحظات بود که شمر فریاد زد:« وای بر شما منتظر چه هستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، او را بکشید!»می گویند در این حال سنان بن انس حمله‌ای کرد و نیزه‌اش را در قلب امام حسین(علیه السلام) فرو برد .وقتی  شمر بن ذی الجوشن  روی سینه مبارک امام علیه‌السلام نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت وقتی می‌خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندی زد و فرمود: آیا مرا می‌کشی در حالی که می‌دانی من کیستم؟شمر گفت: آری، تو را خوب می‌شناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت علی مرتضی و جدت محمد مصطفی است، تو را می‌کشم و باکی ندارم! پس با دوازده ضربه سر مبارک امام علیه‌السلام را از بدن جدا ساخت. ﴿حوالی ساعت ۱۷﴾ سری به نیزه بلند است در برابر زینب بعد از شهادت سیدالشهدا اشقیا لباس‌های ایشان را غارت کردند و به سمت خیمه‌های زنان و کودکان حمله بردند و آنها را به آتش کشیدند در بعضی از مقاتل نقل شده  حضرت  زینب سلام الله علیها نزد امام سجاد علیه السلام آمد و عرض کرد:«ای یادگار گذشتگان و پناه باقیماندگان، خیمه ها را آتش زدند، ما چه کنیم؟» امام فرمودند:«علیکن بالفرار» می گویند در همین حوالی از روز عمربن سعد به ۱۰ نفر از اسب سواران دستور می‌داد  تا با اسب هایشان بر پیکر مطهر امام حسین (علیه السلام) بتازند. سید بن طاووس نقل می‌کند: عمر سعد در روز عاشورا سر بریده امام حسین (علیه‌السّلام) را به خولی و حمید بن مسلم داد تا آنها آن را نزد ابن‌زیاد ببرند، سپس دستور داد سر از بدن سایر شهیدان جدا نمودند و آن سرها را به همراه شمر بن ذی الجوشن، و قیس بن اشعث، و عمرو بن حجّاج به سوی ابن‌زیاد فرستاد، آنها سرها را به کوفه آوردند. عمر سعد در روز عاشورا و روز بعد تا ظهر، در کربلا ماند.» اما از طرفی بلاذری نقل می‌کند در روز یازدهم سرهای شهدا بریده شد و پس از این‌که عمر بن سعد و همراهانش اهل بیت (علیهم‌السّلام) را به سوی کوفه حرکت دادند، سرها را نیز روی نیزه‌ها زدند و با خود بردند.