این عکس نیست بلکه یک‌ کتاب مجسّم درسِ زندگی و طلبگی است برای همه ما مرحوم استاد حشمت پور در حال مطالعه در صف نانوایی

سلام علیکم نیمی از سال را روزه بود بی الایش وبی ادعا شاهد بودم در دانشگاه قم برای یک نفر که از حوزه می امد قبسات میر داماد را تدریس می کرد از عبارات سنگین طبیعیات والهیات شفا که گاهی ساعت ها وقتش را می گرفت ناراحت بود فلسفه وعرفان را مقدمه فهم قران وحدیث می دانست اسرار مگو داشت از ایشان طی الارض مشاهده شد اجازه نمی داد خانه باز سازی شود برای حفظ جان موریانه اجازه نمی داد منزل سم پاشی گردد برای مصونیت سوسک ها

نگرشی بر شخصیت ربانی حاج ملا هادی سبزواری ایشان فقیه و فیلسوف بود جامع معقول ومنقول اثار فراوانی دارد که برخی از ان هنوز چاپ نشده ویا کم یاب شده مدتی ناشناس خادم مدرسه علمیه بود مصداق بارز والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا بود راه معاش او منحصر به یک جفت گاو و باغچه بود در ایام عید غدیر به هر یک از فقرای سادات یک قرآن و دیگر فقرا نیم قران عیدیانه تادیه میکرد تحفه و هدایا اصلا قبول نمیکرد ناصرالدین‌شاه در سبزوار به خانه اش رفته و برروی حصیری که فرش اتاق تدریس بود نشست از قول خود شاه نقل شده:من گفتم ناهاری بیاورند تا خدمت شما صرف طعامی کرده باشم حاج شیخ خادم خود را امر به آوردن ناهار کرد خادم فورا طبق چوبین با نمک و دوغ و چند قاشق و قرص نان آمد و پیش ما گذاشت حاجی نخست آن قرص نانها را با کمال ادب بوسید و شکرانه بجا آورد سپس نان ها را خورد کرده و توی دوغ ریخت یک قاشق پیش من گذاشت گفت شاها بخور که نان حلال است معروف است وقتی شاه خارج شد مبلغی پول برای حاجی فرستاد حاج به نوکرش عبدالوهاب و شاگردان گفت پول به اینجا نیاید خودتان ببرید و در مدرسه قسمت کنید این سلطنت که ما به گدایی بیافتیم کاوس را کجا بود و جمشید را کی است؟ کانال مهندسی شخصیت وتوسعه https://eitaa.com/mohammadjavadheidari

🔺ما ونسل امروز واینده ما مثل نان شب به مهندسی شخصیت وفضیلت های فراموش شده نیازمندیم رقیقه ای از مهندسی شخصیت وتهذیب نفس را دراین ویدیو ، مشاهده می کنیم مسیح علی‌نژاد با این ویدیو به شدت عصبانی شد ودر صفحه‌ی شخصی خود نوشت: مراقب کودکانمان باشیم نهاد علم وحاکمیت ونظام حکمرانی در پرورش وتربیت معنوی نوجوان وجوانان تکالیف مهم تری دارد خروجی این تکلیف باید در سبک زندگی وتحول بینش واصلاح دیدگاه و توانایی به پاسخ به شبکه نیازهای صادق وتوانایی کنترل ومدیریت نیازها ی کاذب وتوانایی حل مسایل ومشکلات مشاهده گردد محمد جواد حیدری کانال مهندسی شخصیت وتوسعه https://eitaa.com/mohammadjavadheidari

فتنه آخرالزمان در کلام صدیق اعظم امیرالمومنین علیه السلام کانال مهندسی شخصیت وتوسعه https://eitaa.com/mohammadjavadheidari

🗓۲۳ اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۹ش 🏴تصویب جدایی بحرین از ایران 🏴با رای نمایندگان مجلس‌شورای‌ملی 💠رهبرانقلاب ‼️در دوره‌های قبل از جمهوری اسلامی، همیشه ایران تجزیه شد و همیشه از ایران کَندند. هیچ کدام از سلاطین پهلوی و قاجار، این افتخار را ندارند که بتوانند بگویند ما مرزهای ایران را حفظ کرده‌ایم. ۷۵/۲/۱۳ ‼️خیلیها از تاریخ بیخبرند، و خیلیها تاریخ را سرسری نگاه میکنند. باید در تاریخ تعمق کرد، از تاریخ درس گرفت. ما در این دویست سال، در فعل و انفعالات منطقه‌ی خودمان - چه برسد به فعل و انفعالات جهان - هیچ تأثیری نداشتیم. در این دوران دویست ساله، استعمار به وجود آمد. دولتهای مستعمر از اقصی نقاط عالم به منطقه‌ی ما آمدند؛ کشورهائی را گرفتند، ملتهائی را اسیر کردند، منابع ثروت ملتها را غارت کردند. در این دویست سال، دولت ایران و ملت ایران، بیخبر و غافل، به حوادث نگاه میکردند؛ حتّی شاید از حوادث مطلع هم نمیشدند، چه برسد به اینکه بخواهند در آن حوادث دخالت کنند و تأثیر بگذارند. در سیاست داخلی خودمان، دستخوش سیاستهای بیگانگان بودیم. استعمارگرها، قدرتهای مسلط دنیا، بر روی حکومتهای ما اثر میگذاشتند؛ آنها را به این طرف و آن طرف میکشاندند، به آنها تحمیل میکردند، از آنها کار میکشیدند؛ و دولتهای ما، پادشاهان ما، قدرتهای مسلط ما، هیچ عکس‌العمل شایسته‌ی انسانىِ افتخارآمیزی از خودشان نشان نمیدادند. حتّی در زمینه‌ی حفظ تمامیت ارضی کشور، حفظ حاکمیت دولتها، ضعف خجالت‌آوری را در این دورانِ دویست ساله مشاهده و تجربه کردیم! ۹۱/۳/۱۴ #نشربامنبع @Jahade_tabeini https://eitaa.com/mohammadjavadheidari

🌴 امیرالمؤمنین عـلـے عليه السلامـ أبغَضُ الخَلائقِ إلَى اللّه ِالمُغتابُ. منفورترين مردم نزد خدا، غيبت‌گر است. 📚 غرر الحکم، حدیث ٣١٢٨ #حدیث #کانال_مهندسی_شخصیت_ و_توسعه https://eitaa.com/mohammadjavadheidari

فرازی از دعاهای #امام_سجاد_علیه_السلام برای امام مهدی عج خدایا! زمین را به دستان او (حضرت مهدی علیه السلام) از عدل و داد لبریز فرما همانطور که از ظلم و ستم آکنده شده، و به برکت وجود او بر فقیران و بیچارگان و درماندگان مسلمان منت بگذار. و مرا از بهترین دوستان و شیعیانش قرار ده! همان‌ها که بیشتر از همه دوستش دارند، و بیشتر از همه مطیعش هستند، و بهتر از همه فرمانش را اجرا می‌کنند، و زودتر از همه بسوی رضایت او می‌شتابند، و بیشتر از همه سخنان او را می‌پذیرند، و بیشتر از همه برای اجرای فرمان او به پا می‌خیزند، و شهادت در پیشاروی او را روزی من کن، تا اینکه در حالی که از من خشنودی با تو ملاقات کنم. ...وَ اجْعَلْنِي مِنْ خِيارِ مَوالِيهِ‏ وَ شِيعَتِهِ، أَشَدِّهِمْ لَهُ حُبّاً وَ أَطْوَعِهِمْ لَهُ طَوْعاً، وَ أَنْفَذِهِمْ لِأَمْرِهِ، وَ أَسْرَعِهِمْ إِلى‏ مَرْضاتِهِ، وَ أَقْبَلِهِمْ لِقَوْلِهِ، وَ أَقوَمِهِمْ بِأَمْرِهِ، وَ ارْزُقْنِي الشَّهادَةَ بَيْنَ يَدَيْهِ حَتّى‏ أَلْقاكَ وَ أَنْتَ عَنِّي راضٍ. 📚 الإقبال الأعمال، ج‏۲، ص۱۱۱ https://eitaa.com/mohammadjavadheidari

معلمی که خود را به دروغ قاضی معرفی کرد اشاره دلیلی ندارد انسان خود را به دروغ الوده کند دروغ دنیا واخرت انسان را در مخاطره قرار می دهد دروغ کلید تمام شرور وپلیدی هاست وبه زودی بر ملا می شود وابروی انسان را می برد بعد از فراغت از تربیت معلم سهمیه استان فارس شدم اداره کل فارس ابلاغم را زد شهرستان لار اخر شهویور بود و باید هرچه سریعتر خودم را به آموزش و پرورش لار معرفی می کردم عصر جمعه ای رفتم ترمینال برای بلیط جنب وجوش شروع سال تحصیلی بود مسافرت ها زیاد و ترمینال مملو از مسافر بود به چند تا تعاونی مراجعه کردم بلیط گیرم نیومد یه نفر راهنماییم کرد گفت اتوبوس لار داره مسافر سوار می کنه برو با راننده ش صحبت کن بگو معلم هستم شاید سوارت کرد رفتم طرف جایگاهی که اتوبوس ایستاده بود شلوغی مسافرها رو که دیدم با خودم فکر کردم معلمی که برای مردم جایگاهی نداره و اگر بفهمه معلم هستم ممکنه سوارم نکنه یه فکری به نظرم رسید کنار راننده ایستادم سلام کردم پرسیدم ببخشید راننده این اتوبوس شمائید گفت بله گفتم من اقای ... هستم قاضی دادگاهم ابلاغم را زدن برای دادگاه لار و باید فردا خودم را به آنجا معرفی کنم لطف کنید یه صندلی برام درنظر بگیرید اگر یه وقت گذارت به دادگاه افتاد بیا پهلوم هر کاری داشتی برات انجام میدم اقای راننده با احترام دستم روگرفت اومدیم جلو در اتوبوس گفت برو صندلی پشت سر راننده بشین تو مسیر هم نهایت احترام را بهم گذاشت و چندبار ازم پذیرایی کرد رسیدیم لار پیاده شدم مبلغی پول گرفتم جلوش هرچه اصرار کردم کرایه هم نگرفت موقع رفتن تاکید کردم حتما بیا دادگاه و سری بهم بزن خداحافظی کردم و هنوز چند قدم بیشتر نرفته بودم که صدام زد ایستادم اهسته بهم نزدیک شد گفت ببخشید یه خواهشی ازت دارم دلم هری ریخت پایین فکر کردم همین اول کار مشکلی تو دادگاه داره می خواد براش حل کنم نگاهی به صورتم انداخت گفت : انشالله از این به بعد که میری سر کلاس مواظب باش هیچ وقت دروغ گفتن یاد دانش اموزات ندی یادت هم باشه به احترام‌ معلمیت سوارت کردم گفتم شما از کجا میدونی که من معلمم گفت اونی که راهنماییت کرد و فرستادت پهلوی من بهم گفت خلاصه درسی که ان روز یک راننده بیسواد در ابتدای کارم و در دو جمله به من یاد تاثیرش بیشتر از تمام دروسی بودکه دوسال درتربیت معلم خونده بودم. (کشکول برهانی). کانال مهندسی شخصیت وتوسعه https://eitaa.com/mohammadjavadheidari