حج تمتع از روز نهم ذی الحجه شروع میشود در این نوع حج قربانی واجب هست
🎆✨🌙--------------------🌟
بخوان دعای فرج را که یار برگردد
بخوان دعای فرج را
که شب سحر گردد
بخوان دعای فرج را
اگر که می خواهی
حدیث غیبت یار تو مختصر گردد
بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب
وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎆✨🌙✨--------------------🌟
باسمه تعالی
نقد و بررسی سخن آقای مصطفی ملکیان
سخن آقای ملکیان
آیا اگر خدا نباشد همه چیز مُجاز است ؟
در این مجال قصد دارم به تفهیم و تشریح جمله معروف داستایوفسکی «اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است » بپردازم .
در یک سطح میتوان با این جمله اینگونه روبهرو شد که حضور خدا برای افراد مذهبی افاده معنا میکند و بنابراین یک فرد مذهبی اگر از مذهب فاصله بگیرد دچار بحران معنا میشود و بنیان اخلاق برای او فرو میریزد و در نتیجه اگر خدا نباشد همه چیز از نظر آنها مجاز است ؛ درحالی که این فهم اشتباه است و باید توجه نمود که آنچه برای افراد مذهبی اهمیت دارد و بنیان اخلاق برای آنها محسوب میشود وجود یا عدم وجود خدا نیست و آنها بیم حضور خدا را ندارند ؛ بلکه وجود بهشت و جهنم است که سبب میشود به اخلاقیات اهمیت دهند و اگر خداوند اعلام کند که دیگر بهشت و جهنم وجود ندارد که افراد مذهبی در صورت اخلاقی زیستن به بهشت بروند و با بیاخلاقی وارد جهنم شوند دیگر افراد مذهبی اخلاق را رعایت نمیکنند و بنیان اخلاق برای آنها فرو میریزد ؛ زیرا آنها به جهت خوف از جهنم و اُمید به بهشت اخلاقیات را رعایت میکنند و به اخلاق اهمیت میدهند .
در واقع حرف دل افراد مذهبی این است که اگر بهشت و جهنم نباشد همه چیز مجاز است و اگر چنین اتفاقی بیافتد و خداوند بهشت و جهنم را نابود کند علیرغم اینکه خدا وجود دارد پایبند اخلاق نخواهند بود ؛ زیرا آنچه برای افراد مذهبی مطرح است بیم از جهنم و امید به بهشت است .
باید توجّه کرد که داستایوفسکی این جمله را در معنای عمیقتر بیان میکند ؛ سطح عمیقتر که میتوان با این جمله روبهرو شد شامل انسانهایی است که خدا را فارغ از بهشت و جهنم پرستش میکنند و حتی اگر بهشت و جهنم وجود نداشته باشد باز هم خداوند را اطاعت میکنند ؛ مانند علی بن ابیطالب (ع) که در مناجات با خدا میگوید : ربّى صبرتُ على عذابك فكيف اصبر على فِراقك ؛ من اگر بر آتش جهنم تو صبر کنم چگونه بر فراق تو صبر خواهم کرد .
افراد مذهبی باید توجه کنند که علی بن ابیطالب خدا را شایسته ستایش میبیند و به همین دلیل او را بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم عبادت میکند . مانند زمانی که یک گل زیبا را میبینیم و زیبایی و عِطر آن را تحسین میکنیم ، فارغ از اینکه ستایش گل ما را نه به بهشت میبرد و نه از جهنم دور میکند . علی بن ابیطالب معتقد است خدا را باید مانند این گل ستود ، بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم . ایشان بیان میکنند که گروهی خدا را به خاطر میل به بهشت عبادت میکنند که عبادت تاجران است و گروهی به خاطر ترس از جهنم که عبادت بردگان است و آزادگان هستند که خدا را به خاطر خودش عبادت میکنند .
[ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکراً فَتِلْک عِبَادَةُ الْأَحْرَار ]
اگر از این منظر بنگریم ممکن است علی بن ابیطالب (ع) بگوید اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است .
اگر از این دو سطح عبور کنیم در واقع باید اشاره کنم که من با داستایوفسکی موافق نیستم که اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است . فرودست ها میگویند اگر بهشت و جهنم نباشد همه چیز مجاز است و کسانی که عمیقتر هستند میگویند اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است و من میگویم اگر خدا هم نباشد همه چیز مجاز نیست ؛ زیرا حتّی اگر خدا نباشد انسان برای اینکه به انسانیت خود وفادار باشد و سر در منجلاب حیوانیت نکند و همانگونه که پاسدار جسم و ظاهر خود است پاسدار روح خود نیز باشد باید کارهایی انجام دهد لذا اگر خدا و بهشت و جهنم هم نباشد همه چیز برای او مجاز نیست .
در واقع به نظر من انسانی که بدون در نظر گرفتن بهشت و جهنم و وجود داشتن خدا ، اخلاقی زندگی میکند از کسانی که برای بهشت و جهنم اخلاق را رعایت میکنند (تاجران و بردگان) شریف تر است ؛ زیرا این افراد بیم جهنم و اُمید به بهشت ندارد و هم چنین او از کسانی که فارغ از بهشت و جهنم در جهت لقاءالله ، اخلاقی زندگی میکنند نیز شریفتر است [ فارغ از اینکه خداباور است یا خداناباور ] ؛ زیرا کسانی که در جهت لقاء الله اخلاقی زندگی میکنند باز هم به همان هدایت و حراست الهی امید دارند ؛ اما کسی که نه برای بهشت و جهنم و نه برای خدا اخلاقی زندگی میکند این فرد بیم و امیدی به چیزی ندارد و نه در پی رهایی از جهنم است و نه در پی بهشت یا لقا الله ؛ او اخلاق را از این جهت رعایت میکند که انسان را شریف تر از آن میداند که خود را به بیاخلاقی بیالاید . ( هر چند کسانی که صرفاً برای خود خدا او را پرستش میکنند در سطحی بالاتر از تاجران و بردگان قرار میگیرند . )
نقد و بررسی
اولاً این سخن که کسانی که به خاطر کرامت و شرافت انسانی، اخلاق را رعایت می کنند فارغ از از خدا شناس بودن و نبودن
، از کسانی که به خاطر دلدادگی به لقای خداوند و بندگی او اخلاق را رعایت می کنند شریف ترند قطعاً با آموزه های دینی کتاب و سنت ناسازگار است مهمترین دغدغه انبیا و اولیا و دین الهی، تقرب انسان ها به خدا و بندگی اوست مهمترین وصفی که قرآن کریم برای انبیا مطرح می کند عبد خدا بودن آنها است.
در نگاه آیات و روایات، تنها راه رستگاری و فوز و فلاح و حیات طیبه و سعادت، ایمان به خدا و یوم آخر و عمل صالح و تقوای الهی است.
قرآن کریم همه انسان ها را جز آنها که ایمان و عمل صالح دارند اهل خسران می داند.
اگر پایبندی به اخلاق و ارزش ها به انگیزه شرافت نفس انسانی بالاتر بود یقیناً انبیا مردم را به جای این همه ترغیب و توصیه به ایمان و عمل صالح، به آن سفارش می کردند.
برتر دانستن انسانهایی که به خاطر حفظ شرافت انسانی فارغ از ایمان به خدا و یوم آخر پایبند به اخلاق و ارزش ها هستند از مومنان به خدا و یوم آخر که انگیزه آنها در اخلاق و رفتار و اعمال، رسیدن به لقاء الهی و تقرب به او و وصول به مقام عبودیت الهی است خلاف بداهت و ضرورت دینی است.
اصلی ترین دغدغه ی انبیا در طول تاریخ به گواهی قرآن کریم ایمان به خدا و بندگی او بوده است. آنها کافران و منکران را محروم از حیات طیبه و سعادت برین می دانستند.
حتی در نگاه آیات و روایات، قطعا مومنانی که به انگیزه دستیابی به بهشت و نجات از جهنم خدا را عبادت می کنند از کافرانی که برای شرافت انسانیت به ارزش ها پایبند هستند برتری دارند.
این امر نیز از مسلمات کتاب و سنت است.
نکات بالا از جهت عقلی و فلسفی هم کاملا قابل توجیه منطقی است که فعلاً به آن نمی پردازیم
ثالثا به نظر می رسد که مراد داستایوفسکی از آن سخن بالا، این است اگر خدا را از جهان برداریم در حقیقت چشم بینا و گوش شنوا و قدرت بازخواست کننده را از جهان برداشتیم، در این صورت همه چیز مجاز خواهد بود زیرا در آن صورت شرم و حیا و ملاحظه بیننده و شنونده بزرگ و قادر متعال در کار نخواهد بود، و نگرانی گرفتاری عقاب جهنم و از دست دادن ثواب بهشت را هم وجود نخواهد داشت، چون بهشت و جهنم جایگاه ثواب و عقاب الهی است.
رابعاً رعایت ارزشهای انسانی به عنوان انگیزه پایبندی به اخلاق اولاً برای کسانی کارایی دارد که به کرامت انسانی و روح بلندمرتبه انسان اعتقاد داشته باشند نه همه انسان ها و ثانیا حتی برای غالب کسانی که به آن اعتقاد دارند عامل موثر و نافذی نمی تواند باشد.
نیکزاد
📩 رهبر انقلاب خطاب به دانشجویان: ده برابر این نقصهایی که گفتید هم وجود دارد اما انتظار فرج یعنی همه سختیها قابل برطرف شدن است
✏️ انتظار فرج یعنی سختیها همه قابل برداشته شدن، برطرف شدن است. نه اینکه بنشینید انتظار بکشید، دل شما باید گوش به زنگ باشد. انتظار فرج یعنی انتظار برطرف شدن همهی نقصهایی که شما الان گفتید. ده برابر این هم نقص وجود دارد که شما نگفتید. انتظار فرج یعنی این، یعنی آماده بودن، فکر کردن، بنبست نپنداشتن. بنبستانگاری خیلی چیز بدی است. ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
🖼 #دیدار_دانشجویان
💻 Farsi.Khamenei.ir
روایت به این صورت است
6- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَكَمَ فِي دِمَائِكُمْ بِغَيْرِ مَا حَكَمَ بِهِ فِي أَمْوَالِكُمْ حَكَمَ فِي أَمْوَالِكُمْ أَنَّ الْبَيِّنَةَ عَلَى الْمُدَّعِي وَ الْيَمِينَ عَلَى الْمُدَّعَى عَلَيْهِ وَ حَكَمَ فِي دِمَائِكُمْ أَنَّ الْبَيِّنَةَ عَلَى مَنِ ادُّعِيَ عَلَيْهِ وَ الْيَمِينَ عَلَى مَنِ ادَّعَى لِكَيْلَا يَبْطُلَ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ. الكافي (ط - الإسلامية)، ج7، ص: 362
که مربوط به قسامه است و اگر قسامه نباشد احتمال اینکه خون مردم پایمال بشود بیشتر است
دعاهای قرآنی
دعای حضرت نوح علیه السلام
قرآن كريم در آيات بيست و پنجم تا بيست و هشتم سوره ي نوح با اشاره به عوامل عذاب قوم نوح، دعاها و نفرينهاي او را بيان ميكند و ميفرمايد:
(رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمنَ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارَا).
«پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و كسي را كه با ايمان داخل خانه ي من شد و مردان مومن و زنان مومن را بيامرز؛ و ستمكاران را جز نابودي ميفزا!».
نكتهها و اشاره ها:
۱. در اين آيات به چند عامل عذاب قوم نوح اشاره شده است كه عبارت اند از:
الف) خطاها و گناهان قوم نوح كه زمينه ساز عذاب آنان در دنيا و آخرت شد؛
ب) كفر اين قوم كه تا لحظه ي عذاب ادامه داشت؛
ج) آنان هم خود گمراه بودند و هم ديگران را گمراه ميساختند و از اين رو نسل آينده نيز از دست آنان در امان نبودند و فرزندان خود را كفرپيشه تربيت ميكردند؛
د) قوم نوح مردمي ستمكار بودند و از اين رو مستحقّ عذاب الهي شدند.
يعني نابودي قوم نوح بر اساس حكمت الهي بود؛ چون قومي كه خود فاسد است و ديگران را نيز فاسد ميكند، حق ادامه ي حيات ندارد. اين يك قانون است و هر قومي كه مشابه قوم نوح باشد مشمول آن ميشود.
۲. قوم نوح پس از غرق شدن، بلا فاصله وارد آتش شدند. اين آتش همان عذاب برزخي است كه انسانهاي گناهكار از لحظه ي مرگ تا رستاخيز گرفتار آن ميشوند.
۳. نوح عليه السلام ساليان دراز در ميان قوم خود به هدايت و تبليغ مردم پرداخت ولي آنان لجاجت كردند. سر انجام وقتي آن حضرت كاملًا از هدايت كافران مأيوس شد، آنان را نفرين كرد و عذاب الهي فرود آمد و سيلاب همه را در كام خود فرو برد.
۴. نفرين نوح عليه السلام همراه با استدلال است و به خدا عرض ميكند كه از آن جا كه اين قوم كافر، ستمكار و گمراه گرند و نسل آينده را فاسد و كافر ميكنند مستحق هلاكت هستند؛ پس نفرين او براي انتقام و از روي خشم نبود.
۵. برخي مفسران از تعبير «هيچ ساكني از كافران را بر زمين وامگذار» استفاده كرده اند كه دعوت و رسالت نوح جهاني بوده، همان طور كه عذاب قوم او به وسيله ي سيلاب نيز جهاني بوده است.
۶. نوح عليه السلام از طريق وحي يا از طريق تجربه ي تبليغ ساليان دراز و برخورد ناشايست مردم، يعني با محاسبات معمولي، و يا از هر دو راه، متوجه شد كه ديگر قوم او ايمان نمي آورند؛ چون كساني كه ۹۵۰ سال تبليغ بر آنان اثر نكرد، در آينده نيز ايمان نمي آورند و حتي نسل آينده را نيز به فساد و كفر ميكشند.
۷. قوم نوح هم فاجر بودند و هم كافر؛ يعني كساني بودند كه هم گناهان زشت مرتكب ميشدند و هم بسيار كفر ميورزيدند؛ به عبارت ديگر هم از نظر عملي و هم از نظر اعتقادي منحرف بودند.
۸. نوح عليه السلام براي خود طلب آمرزش كرد. شايد به خاطر آن كه احتمال ميداد در صدها سال تبليغ و تلاش، ترك اولايي از او سرزده، يا كوتاهي كرده باشد. آري؛ بندگان خاص خدا اين گونه اند كه با تلاشهاي خود مغرور نمي شوند بلكه هميشه احتمال ميدهند كه مقصّر باشند و از اين رو طلب آمرزش ميكنند.
۹. نوح عليه السلام براي پدر و مادرش دعا و از زحمات آنان حق شناسي ميكند و نيز براي مؤمنان قوم خود كه به آيين او گرويدند و همراه او وارد كشتي شدند دعا ميكند و نيز براي همه ي زنان و مردان مؤمن در طول تاريخ دعا ميكند و با مؤمنان سراسر عالم ارتباط بر قرار ميسازد.
۱۰. مقصود از خانه ي نوح عليه السلام در اين آيات، خانه ي شخصي يا مسجد اوست كه محل رفت و آمد مؤمنان بود و يا منظور كشتي نوح يا آيين اوست كه مؤمنان وارد آنها شدند.
از امام صادق عليه السلام روايت شده كه مقصود از خانه ي نوح، ولايت است و هر كس وارد ولايت گردد، در خانه ي پيامبران وارد شده است.
آموزهها و پيام ها:
۱. گناه، كفر، گمراه ساختن و ستمكاري از عوامل نزول عذاب در دنياست.
۲. خطا و گناه عامل عذاب دنيوي و اخروي است.
۳. از نفرين رهبر الهي بهراسيد كه ممكن است با نفرين خود همه ي كافران را هلاك سازد.
۴. گمراهان گمراه كننده كه نسل آينده را فاسد ميسازند مستحق نفرين و عذاباند.
۵. به فكر نسل آينده و هدايت آنان باشيد و خطرها را از آنان دور سازيد.
۶. براي خود، پدر و مادر و مؤمنان دعا كنيد و عليه ستمكاران نفرين نماييد۱.
۱. تفسير قرآن مهر ج ۲۱، ص ۲۶۴.