eitaa logo
برادر شهیدم محمدرضا💔🥺
448 دنبال‌کننده
203 عکس
46 ویدیو
3 فایل
💫دانشجوی جهادگر شهید محمدرضا احمدی💫 مزار شهید واقع در گلستان شهدای اصفهان، قطعه وداع۲ ولادت: ۱۳۷۹٫۹٫۲۲ شهادت: ۱۴۰۲٫۵٫۲۱ ارسال خاطرات خود با محمدرضا❤️👇 @aliahmadi110110
مشاهده در ایتا
دانلود
روز اربعین و ... بیت رهبری و ... وعده دیدار ... قرار بود در این مسیر همراهمان باشند اما ... نبودنشان سخت و باور کردنش سخت تر... اینک ما مانده ایم و یک دنیا حسرت و ... پاره ای عکس و ... یک وداع و ... زیارت نیابتی اربعین و ... نامی جاویدان ... 😔❤️‍🩹 @mohammadreza_ahmadi313
کسی چه می داند... من امروز چندبار فرو ریختم... از دیدن کسی ... که فقط پیراهنش شبیه او بود. گاهی اوقات حسرت تکرار یک لحظه؛ تلخ ترین حس دنیاست! ❤️‍🩹😔 به یادِ۵/۲۱ در۷/۲۱ @mohammadreza_ahmadi313
33.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محمدرضا جان، یادش بخیر... چقدر قشنگ و با انرژی تولد دوستات رو جشن میگرفتی و حواست به شاد کردن دل اطرافیانت بود.🌿 متفاوت‌ترین تولدت مبارک داداش جون❤️ @mohammadreza_ahmadi313
✌️✌️✌️✌️✌️ به نیابت از شهید محمدرضا احمدی @mohammadreza_ahmadi313
سلام وقتتون بخیر بعد از گذشت این همه مدت واقعا قبول اینکه آقای احمدی دیگه کنار ما نیستند و نمیتونیم ایشون رو ببینیم واقعا سخته هنوز هم گوشه‌ گوشه ی دانشگاه رو با این امید که آقای احمدی رو ببینیم که دارند از دل و جون و با همون لبخند همیشگیشون برای دانشجو ها زحمت میکشند ببینیم به دانشگاه میایم. @mohammadreza_ahmadi313
سلام شبتون بخیر در جوار حرم آقا امیرالمومنین(ع) به یاد آقای احمدی بودیم. انشاالله که روحشان با اهل بیت (ع) محشور باشه. @mohammadreza_ahmadi313
محمد جان سلام داداش یادمه شبهای جمعه ،تو هم عین همه نوکرا دلت میخواست حرم ارباب باشی😭🖤🥀 مطمینم الان اونجایی داداش😢😔 دلم واست تنگ شده ،سلام ما رو به امام حسین برسون محمد جان 😭🖤🥀 راستی تو مسجد ،خیریه،به بچه یتیما و مستمندان ،کمک میکنه،شب عیدِ خودت دغدقه ی این و داشتی ،شب عید ،بچه یتیما کفش و لباس نو داشته باشن 😭 الان مسجد امیرالمومنین ،که هنوز هر گوشه اش رو نگاه میکنیم تو رو میبینیم 😭🖤🥀 خیریه اش داره لباس نو هدیه میده همه در تلاش و تکاپوهستن.ولی تو آروم خوابیدی😭😭 پاشو رفیق،کمک میخواییم ،درسته به ظاهر نمیتونی اونجا باشی ولی دعا کن خدا این عمل خیر و از همه ی زحمت کشان قبول کنه 🙏😢واسمون دعا کن محمد جان ،سخت محتاج دعاییم... بقول خودت که همیشه میگفتی...مراقب خودت باش😭😭😭 از طرف یکی از نوکران ارباب 🙏🙏😢🖤🥀 جمعه 18●12●1402 @mohammadreza_ahmadi313
شب قدر🌙 به یاد برادر شهید محمدرضا احمدی🥀 مسجد دانشگاه آزاد اسلامی خوراسگان @mohammadreza_ahmadi313
خاطره ای از برادر شهیدم محمد رضا احمدی در رابطه با مراسم سالگرد شهدای دانشگاه آزاد اسلامی خمینی شهر...🥀 (فرمانده حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان که سال گذشته در اردوی جهادی به فیض شهادت نائل آمد.) آخر ماه مبارک رمضان بود، مثل سال‌های گذشته، مراسم سالگرد خاکسپاری شهدای گمنام دانشگاه برنامه ریزی شده بود. چند روز قبل از روز مراسم، پوستر رو برای محمدرضا ارسال کردم. همچنین روز قبل مراسم، زنگش زدم و مجددا به مراسم دعوتش کردم. بعید میدونستم بتونه شرکت کنه، خودش هم گفت جای دیگه‌ای قول داده و باید به اون مراسم هم برسه. از حال و هوای برنامه تعریف کردم براش که از دست میدی... محمدرضا مداح بود، بخاطر همین گاهی وقتا دعوت میشد توی مراسمات. جدای از اون، محمدرضا خیلی از فعالیت‌های دیگه هم داشت، که من با وجود اینکه دوست صمیمیش بودم و خب تقریبا وقت زیادی رو باهاش میگذروندم، از وجودش بی اطلاع بودم. مثلا بعد از مدت‌ها متوجه شدم گروه خیریه ای که تشکیل داده بوده... خیریه‌ای که در مناسبت‌هایی مثل اعیاد به کودکان کار پیتزا میداده، شب یلدا بسته های میوه و غذا بین خانواده ها توزیع میکرده و ... محمدرضا واقعا اهل ریا و نمایش کارهاش نبود، میگفت اونی که باید ببینه میبینه. به خاطر همین من تا مدت ها از خیلی از فعالیت‌هاش بی خبر بودم. برگردیم به ماجرای خودمون دعوت از محمدرضا برای شرکت در مراسم دانشگاه آزاد خمینی شهر... وقتی عذرخواهی کرد که جایی دعوت هست و قول داده شرکت کنه، من مطمعن شدم که نمیاد. فرداشب، بنده به همراه تعدادی از دوستان برای راهنمایی مردم شرکت کننده بیرون از دانشگاه ایستاده بودیم و ماشین ها رو به سمت پارکینگ هدایت میکردیم. ماشینی اومد و جلوی ما توقف کرد، نور بالا زده بود، نور توی چشمامون افتاده بود و اصلا نمیشد داخل خودرو رو دید. رفت کنار ایستاد و دیدم ای جان! محمدرضا اومده😅 با توجه به اینکه جای دیگه دعوت شده بود اصلا فکرشم نمیکردم بیاد... با دیدنش کل خستگیم در رفت🙃 مثل همیشه همدیگه رو در آغوش گرفتیم و احوال پرسی کردیم... خداقوت به کادر اجرایی گفت، من از دوستام جدا شدم و سوار ماشین محمدرضا شدم. با هم وارد دانشگاه شدیم و به سمت مراسم رفتیم. جمعیت زیادی اومده بودند، زیاد جا برای نشستن نبود. یکم دور تر جایی پیدا کردیم و نشستیم. گفتم پس چی شد اومدی که! گفت توی مسیر برنامه‌ای که دعوت شده بودم در حال حرکت بودم که به دلم افتاد اول بیام اینجا... محمدرضا کلا ۱۵ دقیقه در برنامه شرکت کرد و رفت. اما توی این مدت حرفایی زد که هنوز که هنوزه توی ذهنمه. داشت از موقعیت مزار شهدای دانشگاه تعریف میکرد و میگفت چقدر ویوی قشنگی داره، کل شهر هم پیداست. خوش به حالتون که این شهیدا رو دارید تو دانشگاهتون چقدر میشه توی این فضا برنامه فرهنگی اجرا کرد... بهتون حسودیم میشه که شما، دانشگاه صنعتی، اصفهان، آزاد خوراسگان و حتی آزاد نجف آباد هم مزار شهدای گمنام داره اما ما توی دانشگاهمون شهید نداریم... یکم سکوت کرد به مزار شهدا خیره شد... گفت سید ... اگه من شهید شدم، توی دانشگاهمون خاکم کنید.🥲 دلم میخواد دانشگاه ما هم شهید داشته باشه... مگه ما چی از شما کم داریم. به شوخی گفتم باشه تو شهید شو ما هرجا خواستی خاکت میکنیم. اما انگار یجور مطمعن صحبت میکرد... گفت نه جدی سید، من حتی توی جلسه شورای فرهنگی هم مطرح کردم و مصوب شده، بعد از شهادتم اسم یکی از ساختمان ها که جدیدا در حال احداث هست رو به اسم من بزنند، اگه شهید شدم پیگیرش بشید که این اتفاق بیفته. تعجب کردم! آخه یعنی چی این کارا... نمیدونم توی اون ۱۵ دقیقه‌ای که اونجا بود، کنار این ۵ شهید گمنام، چجوری دعا کرد و با خدای خودش صحبت کرد که اینجوری چیزی که میخواست رو گرفت... شهادت مبارک عزیز دل برادر امسال هم ما مراسم داریم محمدرضا جان... امشب هم میشه بیایی و بهمون سر بزنی🥺 قول بده در این مراسم هم مثل سال گذشته شرکت کنی و ما رو از دعای خیرت محروم نکنی😭 جهت شادی روح شهید صلوات🌱 @mohammadreza_ahmadi313
💔 استوری زیبای برادر عزیز جناب آقای قاضی زاهدی، ادوار محترم حوزه بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور گلپایگان از حال و هوای بارانی امروز مزار مطهر شهید عزیزمان🌹 🥀 @mohammadreza_ahmadi313