#رباعی
باران سر چشمه ات وضو می گیرد
گل از نفس تو عطر و بو می گیرد
ای کوثر جاری نجابت، زهرا(س)
از نام تو عالم آبرو می گیرد
#محمد_رضا_کاکایی
#جاری_نجابت
@mohammadrezakakaei
#غزل
ناگهان باران تمام دردهایم را گریست
یک محرم اشک شد حال و هوایم را گریست
بغض شب بوی مناجاتم میان جانماز
باغ سبز استجابت شد دعایم را گریست
تکه پاره قایقی بودم که زیر نور ماه
پای ساحل موج، مرگ بی صدایم را گریست
زخم کاری بود بر این خسته جان هر نیشخند
دوست شادی کرد و دشمن های هایم را گریست
مبتلای عشق بودم در منای معرفت
زینبی صبری سرآپا کربلایم را گریست
جان نفیر ناله شد از درد بغضم را تکید
دل شد آتش بزم غم شور و نوایم را گریست
#محمد_رضا_کاکایی
#ناگهان_باران
@mohammadrezakakaei
#چهار_پاره
سمت باب الجواد مکثی کرد
چمدان دلش پر از غم بود
صبح ، تازه رسیده بود از راه
پیرمردی که قامتش خم بود
غرق انبوه زائران حرم
گوشه ای دنج رو به گنبد کرد
با صدائی لبالب از یک بغض
رو به سلطان شهر مشهد کرد
السلام علیک یا مظلوم
السلام علیک یا سلطان
یا امام الرئوف گفت و شکست
زیر رگبار ممتد باران
زیر لب گفت می شود آسان
با کریمان همیشه مشکلها
گفت و آرام رفت سمت حرم
که سپارد به صاحبش دل را
چمدان دل پر از غم را
به امانات صحن قدس سپرد
رفت آرام سمت گوهر شاد
رفت و با خود فقط دلش را برد
#محمد_رضا_کاکایی
#یا_امام_الرئوف
@mohammadrezakakaei
#تک_بیت
اگر آئینه تن و لولو لالاست گهر
تربیت یافته دامن دریاست گهر
#محمد_رضا_کاکایی
#تربیت_پاک
@mohammadrezakakaei
#تک_ببت
دخیل بسته دلم را به قاب چشمانت
نگاه نافذ عشقی که خانمان سوز است
#محمد_رضا_کاکایی
#دخیل_چشمانت
@mohammadrezakakaei
#رباعی
السلام علیک یا امام الرئوف یا علی ابن موسی الرضا علیه السلام
یک سینه پر از هوای غم آورده
باران باران دیده نم آورده
ابری که به روی گنبدت می بارد
پیش کَرَمت دوباره کم آورده
#محمد_رضا_کاکایی
#شاه_کرم
@mohammadrezakakaei
#رباعی
هر چند به فصل سرد ایمان داری
یک پنجره پر از زمستان داری
ای شاخه جوانه ات نخواهد خشکید
تا بغض تری به نام باران داری
#محمد_رضا_کاکایی
#یک_پنجره_پر_از_زمستان
@mohammadrezakakaei
#غزل
چقدر ساده گذشتیم و دل کنار زدیم
چقدر آنچه نبودیم را هوار زدیم
چقدر قصه رسوائی دل خود را
به روی رد پر از گوش کوچه جار زدیم
چقدر مثل کلاغان باغ کاج پرست
تمام عمر نشستیم و قار قار زدیم
سقوط ارزشمان جز سهام درد نداشت
در آن شبی که دل خویش را به دار زدیم
چقدر باده رنج از زمانه پیمودیم
چقدر ساغر مرگ از شب خمار زدیم
چه روزها که دویدیم تا به دست آریم
برای رفته چه شبها چو شمع زار زدیم
برای آنچه که باید شبی گذشت و گذاشت
به این و آن چقدر حرف ناگوار زدیم
چقدر مستی ما بوی معصیت دارد
چقدر ساغر از این می به اختیار زدیم
خدا کند که ببخشندمان به روز شمار
که سنگ غم به دل خلق بیشمار زدیم
#محمد_رضا_کاکایی
#قصه_رسوائی
@mohammadrezakakaei
#رباعی
از پا قدم بهار باران آمد
در پیکر خسته زمین جان آمد
خورشید سرک کشید و در کوچه صبح
بوی گل آفتابگردان آمد
#محمد_رضا_کاکایی
#گل_آفتابگردان
@mohammadrezakakaei
# رباعی
باران شد و بر روی زمین نازل شد
با خاک در آمیخت سرآ پا گل شد
این قطره بی نشانه در سایه عشق
روح تو در آن دمید و نامش دل شد
#محمد_رضا_کاکایی
#نامش_دل_شد
@mohammadrezakakaei
#تک_بیت
سیاه پوش عزای کدام آینه ای
که موج اشک پری خانه کرده چشمت را
#محمد_رضا_کاکایی
#پری_خانه
@mohammadrezakakaei
#رباعی
جان را چه که قربانی قدت باشد
دل را چه که در کمال حدت باشد
راضی به رضای عشقم و می خواهم
دل آینه قبول و ردت باشد
#محمد_رضا_کاکایی
#قبول_و_رد
@mohammadrezakakaei