#خاطره🌱
نزدیکِ عملیات بود. میدونستم مهدی زینالدین دختردار شده. یه روز دیدم سرِ پاکت از جیبشزده بیرون. پرسیدم: این چیه؟ گفت: عکس دخترمه...گفتم: بده ببینم عکسش رو گفت: هنوز خودم ندیدمش... پرسیدم: چرا؟!!! گفت: الان وقتِ عملیاته ، میترسم مِهر پدر و فرزندی کار دستم بده ، باشه برا بعد از عملیات...
📚منبع: یادگاران۱۰
«کتاب شهید زینالدین» صفحه ۶۵
🌹 نثار ارواح طیبه شهدا صلوات...
معبر شهدا👇
@shohada_fardis
گروه خادمین مردمی شهدای فردیس👇
https://eitaa.com/joinchat/982450520Cda6879c7b0