7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 برای امام زمان(عج) دلبری کنید!
👈🏻 سفارش راهبردی امام حسن عسکری(ع) در مورد اهل سنت
#تصویری
@Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌷 حال خوش معنوی 🌷🌸
# استاد پناهیان 🌸
📚بنده مبلغ این کتاب هستم!
🔻با مطالعۀ کتاب "سلام بر ابراهیم" نگاه و رفتارتان عوض میشود. به جوانهایی که اهل تفریح و خوشگذرانی هستند، پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانند.افسانههای فیلم های اکشن غربی به پای داستانهای جذاب زندگی شهید #ابراهیم_هادی نمیرسند.
👤علیرضا پناهیان ۹۴/۳/۸
@Panahian_ir
❇️ اولین گام در راه بندگی حقیقی پروردگار
#افزایش_ظرفیت_روحی
💠 @IslamLifeStyles
🍃🌺امام علی (ع) فرمودند:
🍃اگر سه چیز را در زندگیتان اصلاح کنید،
خداوند سه چیز دیگر را برای شما اصلاح میکند:
🌺۱_ باطنت را اصلاح کن ؛
خداوندظاهرت را اصلاح میکند و خوبیات
را سر زبانها می اندازد.
🌺۲_ رابطه ات را با خدا اصلاح کن ؛
خداوند رابطه ات را با مردم اصلاح میکند
و باعث احترام خلق به تو میشود ..
🌺۳_ آخرتت را اصلاح کن ؛
خداوند امر دنیای تو را اصلاح میکند ..
👇👇👇
@tarkgonahan
🌹حاج قاسم خطاب به علما و مراجع:
برخی خنّاسان سعی دارند که مراجع وعلماء را به #سکوت بکشانند:
من حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم؛ او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضراتمعظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایتهایتان میبایست جامعه را جهت دهید.
@bicimchi1
...تیپ متفاوتِ حسن همه را به شک میانداخت که این بچه، اینجا در مسجد چه میکند؟!
روحانی جوان مسجد، علی آقا لواسانی، او را به صحبت میگرفت: «بهبه آقا سیامک! چه موهای قشنگی! ... اما وقتی میخوای وضو بگیری، موی بلند یهکم مشکل میشه برات. خوبه کمی موهاتو کوتاه کنی... .» با این تذکرات، حسن چند روز غیب میشد و دوروبَر مسجد نمیگشت! بچههای محل، و بیشتر از همه برادرِ بزرگترش محمد، میگفتند: «سیا! چرا نمیآی مسجد! چند وقته غیبت داری. حاجآقا سراغتو میگیره.»
ـ آخه هی سؤال میکنه. راحت نیستم اونجا!
ـ هرچی باشه بالاخره بزرگتره. همهش سراغتو میگیره.
آقای لواسانی ازطریق دوستان دیگر هم به حسن سلام میرسانْد وحالش را میپرسید. با این صحبتها، وقتی او را بعد از چند روز غیبت میدید، خوب تحویلش میگرفت: «بهبه...! آقا سیامک! کجا بودی؟ دلمون برات تنگ شده بود.» برخوردش میتوانست این پسر نوجوان باهوش را جذب و پایبند محبتی کند که دانهاش را در چند قدمیِ خانۀ کوچکشان در مسجد زینب کبری کاشته بود.
تصمیم سیامک طول کشید. هر چیزی را راحت نمیپذیرفت. او لب مرز راه میرفت. دربارۀ دین، چیزی که خدا از او میخواست و چیزی که جامعه از او طلب میکرد، فکر میکرد. گاهی به مسجد میرفت و گاهی نه. دوستانی در مدرسه داشت که رفتار و تیپشان مطابق مُد روز بود. او هم دوست داشت لباسهای مُد روز را بپوشد. فریده چند بار دیده بود که نشسته پای چرخخیاطی مادر و میخواهد بلوزش را تنگ کند. یا شلوارش را بدوزد. او در این موارد از کسی کمک نمیخواست. همیشه شیک و تمیز لباس میپوشید. در دوران دبیرستان، با موهای بلند فرفری، بلوز تنگ و شلوار جین دَمپاگشاد، بین دوستانش مشخص بود. مدتی هم گردنبند میانداخت. با همۀ اینها، حُجبوحیای خاصی داشت. در ارتباط برقرار کردن با مردم مشکلی نداشت، اما هیچوقت سمت دخترها نمیرفت. آنقدر باحیا بود که حتی از اینکه یکی از اعضای خانوادهاش او را هنگام اصلاح کردن صورتش ببیند خجالت میکشید! علی از این بابت سربهسرش میگذاشت: «بابا این از یه دونه تیغم خجالت میکشه! مامان، اصلاً خودم زودتر از سیامک زن میگیرم.»....
پ.ن۱: تا نوجوانی، در خانواده و بین دوستانش سیامک نامیده میشد.
عکس دوم: حسن در کنار حاج آقا لواسانی و دوستش امیرهمایون حسنعلیزاده👇👇
#شهید_حسن_طهرانی_مقدم
#کتاب_در_حال_انتشار
#معصومه_سپهری
#زندگی_نامه_شهید_حسن_طهرانی_مقدم
@bicimchi1
با عبادت، با عمل، با حرف، آدمها مشخص نمیشوند و اندازههایشان نمودار نمىگردد،،
آنچه نهفته ها را مشخص مىكند و حالتها و آدمها را از يكديگر جدا مىسازد، "بلاء" است
#کتاب وارثان عاشورا، ص ۶۸
#عینصاد
پ.ن:
چه باید گفت به این مادرها؟
@bicimchi1