+[ #گزارش_نوشت ]
ـ🔻[ #سینما ]
ـ🔻[ #به_وقت_شام ]
ـ🔻[ #اکران_فیلم_سینمایی ]
ـ🔻[ #هیئت_محبین_ولایت ]
.
.
.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
• وقتی فیلم به وقت شام اومد روی پردهی سینما، خیلی رسانهای شد و سروصدای زیادی به پا کرد.. از توهین بعضی آقایون که در دشمنی با حزباللهی جماعت، سابقهی بلندبالایی دارن تا حمایتهای خانوادههای شهدای مدافع حرم.. از بوسه زدن #حاج_قاسم_سلیمانی به پیشونی #حاتمیکیا تا اشکهای #ظریف در مصاحبهی بعد از تماشای فیلم..
• میشد مثل همهی مردم جامعه که با این سروصداها ترغیب شدن برن فیلم رو ببینن، ما هم دست خانواده رو بگیریم و خیلی بیسروصدا بریم به وقت شام رو تماشا کنیم..
• ولی همیشه فرق #هیئتیها و بقیهی مردم، توی چنین مواقعی معلوم میشه.. ما هر طور حساب کتاب کردیم، دیدیم نمیشه بیتفاوت از کنار این اثر که بالاخره عَلَم مدافعان حرم رو توی سینمای این مملکت بلند کرد، رد بشیم..
• رفتیم #سینما_آیه و یه سانس کامل رزرو کردیم.. پوستر زدیم، تبلیغ کردیم، خبر دادیم و همه رو دعوت کردیم.. رفقای #هیئت_محبین_اهل_بیت(علیهمالسلام) هم واقعا استقبال کردن..
• آخرین شب ثبت نام، علیرغم تمام محاسباتمون، تعداد متقاضیان بیش از ظرفیت شد.. ما که اول کار، دلشوره داشتیم یه سانس کامل پر میشه یا نه، حالا دلشوره داشتیم با ظرفیت حدودا ۱۰۰نفریِ یه سانس، چجوری این ۲۴۰ نفری که ثبت نام کردیم رو جا بدیم..
• با سینما آیه هماهنگ کردیم و علاوه بر سانس ساعت۲۱، سانس ساعت۱۷ رو هم کامل رزرو کردیم..
• عقلِ #محاسبهگر میگفت تا همین جا هم خیلی هنر کردیم، دیگه بسه.. ولی قلبِ تشنهی کار، میگفت باید پذیرایی این ۲۴۰ نفر رو هم هماهنگ کنی.. چون این یه فیلم ساده نیست.. این ۲۴۰ نفر میهمان شهدای مدافع حرم هستن.. و هیئت به #نیابت از این شهدا میزبان اینهاست..
• با کمی #همت و یه دنیا توکل، به رفقای مدافع حرم که حالا خودشون ثبت نام کرده بودن برای تماشای فیلم به وقت شام، بحث پذیرایی رو مطرح کردیم.. چند نفری پولهاشونو جمع کردن و شد ۲۰۰هزار تومن.. رفتیم چندتا گونی بزرگ ذرتبوداده یا همون پففیل خریدیم.. بسته بندی کردنش، مراسمی بود..
• سانس اول.. سانس دوم.. مردم با شور و اشتیاق خاصی اومدن برای تماشای فیلم.. بعد از اکران ساعت۲۱، وقت شد و دو دقیقهای با مردم حرف زدیم.. از #وظیفهمون نسبت به حمایت از فیلمسازان درست و حسابی گفتیم.. اینا رو گفتیم که اون دنیا خدا یقهمونو نگیره و بگه «چرا به مردم زمانتون نگفتید از حزباللهیهای سینماتون حمایت کنن که شیخهای خلیج نشین عرب، ناامید بشن از تامین مالی فیلمسازانی که #فروشنده عزت مملکت اسلامیتون شده بودن توی دنیا..؟!» خلاصه گفتیم به ملت که یادمون باشه #سینما_تفریح_نیست.. سینما در عصر ما یه خوراک فکری برای جامعهست.. به گفته رهبرمون سینما در #تاثیرگذاری، بینظیره..
• دوربین هم بود.. عکاس و فیلمبردارشو نداشتیم.. فلذا عکسی نداریم که الان داخل سایت و کانال و... ارسال کنیم. ولی خدا رو شکر؛ خود خدا دید.. #و_کفی_بالله_شهیدا.. ما هر چه در توان داشتیم، گذاشتیم که همین کارِ به ظاهر ساده، به بهترین نحو و با بیشترین دقتها انجام بشه.. که اون دنیا کمتر مدیون شهدای عزیزمون باشیم. ولی بازم خیلی مدیونیم.. اینو خادمین هیئت محبین اهل بیت(علیهمالسلام) که مستقیم از کنار پیکر قطعه قطعهی رفیقشون، #شهید_محمد_مهدی_لطفی خودشونو رسوندن سینما برای تماشای به وقت شام، خیلی بهتر میفهمن..
یادمون باشه مدیونیم..
یادمون باشه وظیفهی سنگینی داریم!
یاعلی
هیئت محبین ولایت
◼️ #اطلاعیه ] ◼️ #هیئت_محبین_ولایت ] انشاءالله امـروز بسیجیـان پایگاه و نوجـــوانان هیئت، همــــرا
◼️[ #گزارش_نوشت
◼️[ #رحلت_امام_خمینی
◼️[ #تجدید_میثاق_با_ولایت
.
.
.
بسماللهالرّحمنالرّحیم
شلوغی پارکینگ یه طرف.. گرمای شدید و آفتاب داغ یه طرف.. کاروان آروم آروم جمع شد و عزاداری رو از همون پارکینگ شروع کردیم؛ زیر آفتاب گرم، با لبهای تشنه و شکمهای گرسنه!
عرقِ روی پیشونیها و چهرههای برافروخته از گرما، گواهی میداد که کسی برای تفریح نیومده..
فرقی نداشت بسیجی کدوم هیئت و پایگاهی... محبین ولایت یا محبین اهل بیت(علیهمالسلام)، مسجد امیرالمومنین یا باقریه(علیهماالسلام)؛ همه زیر یه پرچم بودیم! با یه هدف، یه فکر، یه شعار...
حرکت کردیم به سمت حرم.. سیستم صوت، سر ناسازگاری برداشت و قطع شد! یه طوری که همهمون فهمیدیم امام امت(رحمةاللهعلیه)، دلش برای شنیدن صدای امتش تنگ شده!
حاج احمد مثل همیشه با نام و راه شهدا، شعر رو زینت داده بود.. شاید کسایی بودن بین جمعیت که شهدا رو همراه کاروان میدیدن.. خب از اشکها و همت بالاشون برای جواب دادن شعر، میشد فهمید..
طبق معمول، بیتدبیری تعجبآور مسئولین نظم و سازماندهی مراسم با تجربیات سیساله، باعث شد که ناهماهنگی ایجاد بشه و همه با زن و بچه از وسط اتوبان رد بشن..!! انشاءالله شدیدتر شدنِ خستگی، گرسنگی و تشنگی مردم پای مسئولینِ این بیتدبیریها نوشته نشه..
رسیدیم به انتهای مسیر.. همه روی زمین نِشستن سینه بزنن؛ کنار جاده، روی آسفالت داغ! این آوارگی و سرگردانی و بیتابی عزاداران فرزند آخرالزمانی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) رو دوربینهای صدا و سیما هم نمیتونست به تصویر بکشه!! شاید هم با شعارهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل خیلی میونهی خوبی نداشتن.. الله أعلم!
فقط باید وسط اون جمعیت میبودی و نفس میکشیدی تا بتونی کمی از اون عشق و ارادت رو حس کنی.. کلام امام حسین(علیهالسلام) و نوای همیشگی «یاولدی» رو یه طوری همه با قوت میخوندن که گرمای هوا و داغی آسفالت هم مبهوت ارادهی قوی و عشق و علاقهی کاروان شده بود!!
همه رفتیم سخنان وارث امام(حفظهالله) رو بشنویم.. با جسمهای خسته و فرسوده ولی دلهای مشتاق و تشنهی معرفت! امامِ امروز، مثل همیشه امت خودش رو به وجد آورد!! حتی نمایندههای کشورهای دیگه، افول آمریکا رو با توضیحات کامل و دقیق این رهبر حکیم، باور میکردن!
تموم شد.. هم ماه رمضان، هم مراسم... و به لطف خدا بدون فتنه و مشکل خاصی! وقتی موقع برگشت توی اتوبوس، بلند شدم و گفتم: «انشاءالله خستگی و فرسودگی بدنهامون، همیشه در راه خدا و دفاع از نظام و انقلاب اسلام باشه نه در راه معصیت و خدمت به کفر...» میشد رضایت رو توی چهرههای خسته دید!!
ٱلحَمدُلله کَما هُوَ أهلُه...
به امیــد اینــکه روز قیامــت نزد خـدا و
رسـولش، سربلنــد و روسفیــد باشیــم...
و این توشهها رو تا اون روز حفظ کنیم!
یاعلی