eitaa logo
هیئت محبین حضرت سیدالشهداعلیه السلام
536 دنبال‌کننده
4هزار عکس
2هزار ویدیو
101 فایل
#مطالب #مفید_و_تاثیرگذار ⁦جلسه هفتگی #دوشنبه_شبها ساعت ۲۰ 🔺۲۰متری شهید مطهری؛ابتدای کوچه۳۸؛ #حسینیه_هیئت ۰۹۱۲۸۵۲۷۶۲۲📲 رسول رفیعی @rafiee9595 شماره کارت هیئت 6063737005172141💳 📜پاسخگویی به سئوالات شرعی و دینی @seyedreza122 حجت الاسلام #حسنی
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴تصاویری جدید از پیاده‌روی زائران به سوی سامرا در آستانه روز (ع) ▪️ در آستانه روز شهادت امام هادی(ع) برخی از مردم عراق با پای پیاده به سوی حرکت کرده و در این مسیر نه تنها شیعیان، بلکه برادران اهل سنت نیز با برپایی موکب‌ها از زوار پذیرایی می‌کنند. 💕@mohebenseedashohad💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اللهم صل علی ولیک علی ‌بن محمد الهادی النقی ♦️لحظاتی از غبارروبی مضجع مطهر (ع) توسط حاج قاسم سلیمانی 💕@mohebenseedashohad💕
🔶امام هادی (علیه السلام): 🔹 به جای حسرت و اندوه برای عدم موفقیت های گذشته ، با گرفتن تصمیم و اراده قوی جبران کن... 📚 میزان الحکمة ج ۷ ص ۴۵۴ 💕@mohebenseedashohad💕
✅گزارش دریافتی نذورات شهادت امام هادی علیه السلام. ضمن تشکر و آرزوی عاقبت بخیری برای تمامی کسانی که جهت برپایی مجلس شهادت امام هادی علیه السلام زحمت کشیدند. تقاضا داریم جهت اموات بانیان گرامی فاتحه و صلواتی قرائت فرمایید. ▫️ ۱۰ کیلو برنج و مبلغ ۱۰۰ هزار تومان توسط آقای محمدی اهداء شد. ▫️ مبلغ ۲۰ هزار تومان توسط بانی دیگری اهداء شد.
🔹 استخدام ⭕️ هر وقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم ، میگفت: چرا اسراف؟ چرا هدر دادن انرژی ؟ آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه ! اطاقم که بهم ریخته بود میگفت : تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه ... حتی در زمان بیماریش هم تذکر میداد تا اینکه روز خوشی فرارسید؛ چون می بایست در شرکت بزرگی برای کار مصاحبه بدم. با خود گفتم اگر قبول شدم ، این خونه کسل کننده و پُر از توبیخ رو ، ترک می‌کنم!😒 ☢ صبح زود حمام کردم ، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بهم پول داد و با لبخند گفت: پسرم! ۱- مُرَتب و منظم باش؛ ۲ - همیشه خیرخواه دیگران باش ۳- مثبت اندیش باش؛ ۴- خودت رو باور داشته باش؛ 💢 توی دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم از نصیحت دست بردار نیست و این لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه!☹️ 🔷 با سرعت به شرکت رویایی ام رفتم. وقتی به در شرکت رسیدم، با تعجب دیدم هیچ نگهبان و تشریفاتی نبود، فقط چند تابلو راهنما بود! به محض ورود، دیدم آشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته ، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله ... اومدم تو راهرو ، دیدم دستگیره در کمی از جاش دراُومده ، یاد پند پدرم افتادم که میگفت: "خیرخواه باش" ؛ دستگیره رو سرجاش محکم کردم تا نیوفته! از کنار باغچه رد میشدم ، دیدم آبِ سر ریز شده و داره میاد تو راهرو ، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه ؛ لذا شیر آب رو هم بستم ..‌. 🔸 پله ها را بالا میرفتم ، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد ، لذا اونارو خاموش کردم! به بخش مرکزی رسیدم و دیدم افراد زیادی زودتر از من برای همان کار آمدن و منتظرند نوبتشون برسه چهره و لباسشون رو که دیدم ، احساس خجالت کردم ؛ خصوصاً اونایی که از مدرک دانشگاههای غربی شون تعریف میکردن! عجیب بود ؛ هر کسی که میرفت تو اتاق مصاحبه ، کمتر از یک دقیقه میامد بیرون! با خودم گفتم : اینا با این دَک و پوزشون رد شدن ، مگر ممکنه من قبول بشم؟عُمرا !!!🙄 بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن! باز یاد پند پدر افتادم که "مثبت اندیش باش" ، نشستم و منتظر نوبتم شدم *اون روز حرفای بابام بهم انرژی میداد* توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن. وارد اتاق مصاحبه شدم ، دیدم ۳ نفر نشستن و به من نگاه میکنند. یکیشون گفت :خب از چه روزی میخوای کارتو شروع کنی؟! یه لحظه فکر کردم داره مسخره ام میکنه ! یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده ام 🔷 یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!!!😊 با تعجب گفتم: هنوز که سوالی نپرسیدین؟! گفت: چون با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود. با دوربین مداربسته دیدیم ، تنها شما بودی که تلاش کردی از درب ورود تا اینجا ، نقصها رو اصلاح کنی ... در اون لحظه همه چی از ذهنم پاک شد! کار ، مصاحبه ، شغل و ... هیچ چیز جز صورت پدرم رو ندیدم... کسی که ظاهرش سختگیر اما درونش پر از محبت بود و آینده نگری... کسی که سعی داشت همیشه ما رو مودب بار بیاره... 💕@mohebenseedashohad💕
صوت مداحی های دیشب ، شهادت امام هادی علیه السلام⏬