هدایت شده از کوچه ی خدا
#رمز_غربت
⭕️ ما مثل طایفه و گروهی هستیم که #رییس خود را #حبس نموده است و در بلایا، خود تصمیم جنگ و یا صلح را اتخاذ میکند.
🔺خودمان کردهایم و اجازه نمیدهیم بیاید قضایا را حل کند، با این که میدانیم اگر بیاید میتواند #مشکلات را حل کند، ولی باز او را محبوس کردهایم.
✅ بنابراین اگر میلیونها نفر هم با او موافق باشند، او مثل شخص وحید و #تنها است که هیچ #ناصر و معین و #یار و یاوری ندارد ...
✔️زیرا ما در بیداری درست به #وظیفه خود عمل نمیکنیم ...
🍀 آیت الله بهجت رضوان الله تعالی علیه 🍀
🌐ارتباط با ادمین:
@M_jafarian59
@kucheh_ye_khoda
☘️ #رفیق_شهیدم
🔰 میاندار شهید هیأت ما
بمب #روحیه و #نشاط بود، بعضی وقتا با خودم میگفتم اینهمه حوصله و انرژی رو از کجا میاره؟! بخدا توو زندگیش انواع #مشکلات رو داشت، اینطور نبود که آدم بیغمی باشه نَه، بچۀ #پایینشهر بود. همه دوسِش داشتن، مخصوصاً نوجونها، که محیطهای #آقاجونبازی و #رسمی رو خیلی نمیپسندن. عاشق حامد بودن، چون توو کمتر از چند دقیقه جوری فضا رو رفاقتی میکرد که انگار بچهها باهاش همسنوسالن و سالهاست همدیگه رو میشناسن.
یه سال دو تا اتوبوس رفتیم #مشهد ، بچههایی که اومده بودن واقعاً #شر_و_شور بودن. با اینکه یه #تصادف در حد #مرگ رو رد کرده بود؛ طوری که دست و پاش توو گچ بود و گونهها و دندونا و بینیش هم شکسته بودن. با این حال گفت میام، هر چی اصرار کردن آقا تو اوضاعت اینه گفته بود میام، با #ویلچر و چه گرفتاریهایی خلاصه اومد.
تخصصش این بود؛ بچههای #شر و #سربههوا تحویل میگرفت #هیأتی ؛ تحویل میداد. واقعاً بعضی از بچهها رو حتی پدر و مادراشون گردن نمیگرفتن، ولی پناهشون داداش حامد بود. دقیقاً یادمه چند تا خودکار آورده بود میداد به بچهها رو گچهای دست و پاش یادگاری مینوشتن، کُنج #حسینیه شده بود محل سرگرمیهایی که خودش طراحش بود، با اینکه واقعاً درد داشت ولی روحیهش از همه بهتر بود، خیلی وقتا توو همین شلوغکاریا حرفاشو به طرف منتقل میکرد و به بچهها #راه_و_چاه رو نشون میداد.
#شهید مدافع حرم #حامد_کوچکزاده
✍ روایت: حاج ابوذر بیوکافی
🌹 #شهدا رو یاد کنیم با صلوات
🇮🇷 @mohebin18