eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
294 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
6هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا به تو پناه می‌برم از این که... از این که حسد کردم... از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی‌دانستم. از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم. از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم. از این که مرگ را فراموش کردم. از این که در راهت سستی و تنبلی کردم. از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم. از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم. از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند. از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم. از این که دیگران را به کسی خنداندم،غافل از این که خود خنده‌دارتر از همه هستم. از این که لحظه‌ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم. از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع‌تر نبودم. از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم. از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید. از این که نشان دادم کاره‌ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند. از این که ایمانم به بنده‌ات بیشتر از ایمانم به تو بود. از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می‌نویسی و با حافظه تری. از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم. از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند. از این که از گفتن مطالب غیرلازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم. از این که کاری را که باید فی سبیل‌الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم. از این که نماز را بی‌معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود،در نتیجه دچار شک در نماز شدم. از این که بی‌دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم. از این که " خدا می‌بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم. از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم... فرازهایی از توبه نامه شهید ۱۳ ساله علیرضا محمودی پارسا ۲۳ تیرماه ۱۳۴۸ در کرج متولد شد. دی وبهمن ماه ۱۳۶۱ در جبهه کردستان، اندیمشک و فکه حضور یافت. بهمن ۱۳۶۱ در فکه الفجر مقدماتی مجروح شد و ۲۹ بهمن ۱۳۶۱ به شهادت رسید. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌷🍃🌷🍃🌷 نزدیک غروب مرتضی  داخل یک گودال پیکر شهیدی را پیدا کرد .با بیل خاک ها را بیرون می ریخت. هر بیل خاک راکه بیرون می ریخت مقدار بیشتری خاک به داخل گودال برمی گشت .نزدیک اذان مغرب بود .مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: فردا برمی گردیم .صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم .به محض رسیدن به سراغ بیل رفت .بعد آن را از خاک بیرون کشید و حرکت کرد !  با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا می ری ؟!  نگاهی به من کرد و گفت : دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم ! بیل را بردار و برو. راوی : بسیجیان تفحص  منبع: کتاب شهید گمنام. 🏴 🖤💫🖤💫🖤💫🖤💫 💫 @mohebin_velayt_shohada آیدی کانال 👆🌹
گفــتم: اگر جنگ تمام شد آرزوی شما به عنوان یک فرمانده چیست؟ گفــت: تنها آرزوی من این است که یک مرکزفرهنگی داشته باشم و روی بچه‌های جوان کــارکنم و بتوانم مسائـل مربوط به دوران دفاع مقدس را به نسل جـــوان منتقل کنم. "شهیدحاج منصورخادم صادق" ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
3.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام خامنه ای : امیدوارم میراث ارزشمند شهید فخری‌زاده و آیت‌الله مصباح ادامه یابد. ‏چهل روز از شهادت مظلومانه دانشمند برجسته صنعت هسته ای و دفاعی، فخر ایران، "‎شهید فخری زاده" گذشت... یادمان نمی رود، که با گلوله های آمریکایی و نقشه ی صهیونیستی به شهادت رسید... بهای خون پاک تو را می دهند... ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاج حسین خرازی بی قرار بود ، اما به رو نمی آورد ، خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخرشه ، یه وضعی شده بود عجیب، توی این گیر و دار حاجی اومد بیسم چی را صدا زد… حاجی گفت : هر جور شده با بی سیم محمدرضا تورجی زاده را پیدا کن (شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا "س" ) مداح با  اخلاص و از بچه های دلاور و شجاع لشکر بود… خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند ، حاجی بیسم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بیسیم گفت : تورجی زاده چند خط روضه حضرت زهرا برامون بخون… تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد  که دیدم حاجی بی تاب شد… در بین آن دیوار و در        زهرا صدا می زد پدر دنبال حیدر می دوید از پهلویش خون میچکید زهرای من... زهرای من... زهرای من... زهرای من... خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگویند.. الله اکبر  الله اکبر ، خط را گرفته بودند ، عراقی ها را تارو مار کرده بودند ، با توسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها) گره کار باز شده بود...  "شهید محمدرضا تورجی زاده" ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
سالروزشهادت آقازاده ای ازجنس شجاعت،ایثاروشهادت 💠جهاد،اسمش... جهاد،رسمش... جهاد،اندیشه و رویاش... 🌷شهید جهاد مغنیه🌷 هدیه کنیم 🌹نثارشان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ╭═══════•••{}•••═══════╮ @mohebin_velayt_shohada ╰═══════•••{}•••═══════╯
🕊🌹 راز شهادت بهش گفتم خسته ای بابا یه کم استراحت کن می گفت شیخ وقت نداریم باید کار کنیم ‌‌‌‌‌…… حتی اگر دو ساعت قبل از نماز صبح هم از جبهه یا بیرون میومد باز حداقل یک ساعت قبل از نماز صبح بیدار می شد نشسته هم که شده بود نماز شبش رو می خوند و آروم آروم گریه می کرد، گاهی اوقات اونقدر تو سجده گریه می کرد نگاه می کردی می دیدی کنارش کلی دستمال ریخته و جوابگوی اشک هاش نبود …. می گفت شیخ دعا کن خیلی وقت جبهه ام شهید بشم این روزهاست که می فهمم که حضرت آقا فرمود:راز شهادت در گریه و التماس و اشک است …. ویژگی هایی داشت که ستودنی بود…… "شهید سید علی زنجانی" 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
12.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا نام تو بر زبان ما جاری شد گویی عسل از دهان ما جاری شد با یک صلوات، لحظه‌ای بوی گلاب از روزنه‌ی لبان ما جاری شد... ✨عید مبعث مبارک✨ 🕊🥀🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🕊🌹🕊🌹 همیشه می‌گفت: نماز رو ول کن خدا رو بچسب..! وقتی از او پرسیدم که چرا این را می‌گوید خندید و دستی به شانه‌ام زد و گفت: داداش..! یعنی اینکه توی نمازت باید به دنبال خدا باشی و فقط خدا رو ببینی.. "شهید مصطفی‌صدرزاده" وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
از خدا خواستم " بدنم حتی یک وجب از خاک زمین رو اشغال نکنه " آب دجله او را برای همیشه با خودش برد... " شهید مهدی باکری" 🆔 یاد شان گرامی وراهشان پر رهرو وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🥀 ━─━────༺🇮🇷༻────━─━ @mohebin_velayt_shohada ━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹یکی از زیباترین عکس های دفاع مقدس معروف به عکس شش برادری چرا که در عکس سه برادر بزرگتر ایستاده و سه برادر کوچکتر زیر پای برادر بزرگتر نشیته و از همه جالبتر اینکه پنج نفر به درجه رفیع شهادت و یک نفر به درجع جانبازی مفتخر گردیدند. از سمت راست ایستاده شهید میرزا حسین رضایی و نشسته برادرش جانباز شهید بهمن رضایی. وسط ایستاده رزمنده و جانباز یونس نجفی فرد و نشسته برادرش شهید الیاس نجفی فرد. سمت چپ ایستاده شهید احمد شاهمرادی و نشسته، برادرش شهید حمید شاهمرادی. 🌹مدیون شهداییم. ʝօɨռ↯ @mohebin_velayt_shohada