eitaa logo
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
312 دنبال‌کننده
14هزار عکس
5.7هزار ویدیو
113 فایل
○•﷽•○ - - 🔶براێ شهادٺ؛ابتدا باید شهیدانھ زیسٺ"^^" - - 🔶ڪپی با ذڪر صلواٺ جهٺ شادێ و تعجیل در فرج آقا آزاد - - 🔶شرو؏ـمون⇦۱۳۹۷/۱/۲٤ - - 🔶گروھمون⇩ https://eitaa.com/joinchat/2105344011C1c3ae0fd73 🔹🔶باماھمراھ باشید🔶🔹
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
‍ بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_دوم با بغض شروع کردم به نوشتن ا
رمان: ✨🌸 نویسنده: امروز را این چنین نوشتم که: دلم یک اربعین حرف دارد با تو حسینم... به همه گفتم اربعین حرم هستم.این تن بمیرد آبرویم را نبر آقا...💔 هرچی سعی می کنم خوابم نمیبره از ذوق.تازه امشب فهمیدم((شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد)). یک لحظه آرزو کردم کبوتر بودم.پر میزدم و پر میزدم و پر میزدم.سریع تر از آنکه فکرش را بکنم میرسیدم نجف.✨🕊 همین جوری به سقف زل زدم و فکر می کنم.یک دفعه یاد حال زینب افتادم که امروز چه جوری شده بود.وقتی با نرگس رفتیم اتاق مدیریت گفتن باید خود زینب بیاد.گفتیم حالش خوب نیست آقا.همون لحظه سه نفر اومدن تو برای ثبت نام📋پس یا من باید ثبت نام می کردم تنها میرفتم که این کمال نامردی بود یا باید میرفتیم زینب رو می اوردیم.با خودم فکر کردم خونه نرگس اینا که زیاد دور نیست میرم میارمش. خلاصه از نرگس خداحافظی کردم و بهش گفتم: -زود میام نرگس بهم گفت: —ببین رضوان،..تو رو امام حسین زود بیا.🏃‍♀ توی دلم هی خالی می شد برای همین معطل نکردم و زود راه افتادم.انقدر تند راه میرفتم که چند بار محکم خوردم به مردم پیاده رو.تو حال و هوای خودم بودم که برای سومین بار خودم به یک پیرزنه.همه وسایل هاش ریخت.سه تا پلاستیک پر از میوه داشته که بیشترش ریخته بود😞اومدم یه معذرت خواهی بکنم و سریع تر برم.گفتم: -مادر جون ببخشید من باید برم عجله دارم. —برو مادر خودم یه کاریش می کنم. یک قدم نرفته بودم.یک لحظه صداشو شنیدم که آروم گفت:یاحسین.🍃 برگشتم نگاش کردم دیدم دستاشو گذاشته رو زانو هاش تا بتونه دولا بشه و میوه ها رو برداره.همین جوری خشکم زد.من برای چه کاری داشتم می رفتم؟ سریع برگشتم و هرچی میوه بود برداشتم ریختم تو پلاستیکش.پلاستیک هارو دادم دستش و لبخند زدم و گفتم: -بیا مادر جون این هم میوه هات فقط باید بشوریشون.شرمنده دیگه.☺️ لبخند زد بهم و کیسه هارو گرفت. اومدم برم که گفت: —دختر جون،امام حسین عاقبت بخیرت کنه. دیگه نتونستم بایستم و نگاهش کنم و بهش بگم: -دعا کن مادر جون.دعا کن.عاقبت من با خود خود حسینه.🖤 یادم نیست دیروز چی نوشتم.ولی شاید نوشتم:تا بال و پر شکسته نباشی اجازه پرواز نخواهی داشت... خوشا به حال دل شکستگان..🌱 پايان قسمت سوم امیدوارم لذت برده باشید 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖✨﷽✨❖ ❃زیارت‌نامه حضرت رقیه (س)❃ 🏴✨🏴✨🏴✨🏴 اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنـا رُقَيَّةَ عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يـا بِنْتَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ عَلِيِّ بْنِ اَبي طالِبِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ خَديجَةَ الْكُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا بِنْتَ الْحُسـَيـْنِ الشَّهيـدِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الصِّدّيقَةُ الشَّهيـدَةِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا التَّقيّةُ النَّقيَّةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الزَّكِيَّةُ الْفاضِلَةُ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ اَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِيَّةُ صَلَّى اللهُ عَلَيْكِ وَعَلى رُوحِكِ وَبَدَنِكِ فَجَعَلَ اللهُ مَنْزِلَكِ وَمَاْواكِ فِى الْجَنَّةِ مَعَ آبائِكِ وَاَجْدادِكِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ الْمَعْصُومينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْحـافّينَ حَوْلَ حَرَمِكِ الشَّريفِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ وَصَلَّى اللهُ عَلى سَيِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّيِّبينَ الطّاهِرينَ وَسَلَّمَ تَسْليماً برَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🏴✨🏴✨🏴✨🏴 (ع) ━━━ ━━━ ━━━ ━━━ ━━
4_6044209528931615296.mp3
8.7M
آخه دلت میاد که‌شب #اربعین ‌یه‌گوشه‌دق‌کرده‌باشم... آقا نگرانم باز اگر نیایم میمیرم💔 #حسین‌طاهری #دلداده‌حسینـــــ 🏴
عِشق یعنی؛ تمومِ سالُ همیشه بیقَرارَم برایِ اربَعینتــ..... #حسین‌جانم ♥️ تویی ‌مُفرَّح ذات و تویی‌ مُمِدّ حیات خداجدا نکند از تو‌اَم به یک نفسی.. #توهمانی‌‌که‌ی‌لحظه‌نرفٺ‌ازِیادمـ👌 #دلداده‌حسینـــــ 🏴
🔴از 88 ایران تا فتنه 98 عراق/بازیگردان هر دو یکی است! این روزها به رسم هرساله در شهرهای جنوبی عراق و به اسم شیعه اعتراضاتی که منجر به اغتشاش هم می‌شود، به صورت مشکوک شکل گرفته است. 🔴اما ماجرا چیست؟! داستان از اینجا آغاز شد که تعدادی از مردم عراق در برخی از شهرهای شیعه نشین عراق، شروع به تجمع و اعلام اعتراض نسبت به وضعیت معیشتی خود کردند. اعتراضی که خیلی سریع توسط رسانه های وابسته به آمریکا و صهیونیسم مورد حمایت قرار گرفت و رسانه های وابسته به عربستان عملا به صحنه گردان این اغتشاشات بدل شدند، تا جایی که به اغتشاش‌گران، با تکنيک های رسانه‌ای، خط می‌دادند که دلیل مشکلات معیشتی، همراهی عراق با ایران است. 🔹آنها با این استدلال‌ها سعی دارند تا بین ملت ایران و عراق و البته 2 ضلع اصلی محور مقاومت شکاف ایجاد کنند، همان نقشه‌ای که 7 سال قبل با ایجاد داعش کلید زده بودند و صدالبته توسط رزمندگان عراقی و مدافعان حرم ایرانی این نقشه به زباله دان تاریخ پیوست. 🔹اهداف اغتشاشات: می‌توان دلائل اصلی حمایت جبهه غربی-عبری-عربی از این اغتشاشات را این 3 مورد ذکر کرد👇 1. تحت الشعاع قرار دادن بزرگترین مراسم اتحاد دنیای اسلام، 2. ایجاد شکاف بین ملت‌های محور مقاومت 3. درگیر کردن یکی از اصلی‌ترین کشورهای محور مقاومت که اتفاقا نقش بسیار بالایی در پیشبرد اهداف دارد، به جنگ داخلی(با هدف درگیر کردن بازوی اصلی محور مقاومت در عراق، حشدالشعبی) 🔹 سوال: آیا این فتنه راه به جایی خواهد برد؟! ✅ پاسخ: اراده الهی براین است که هرچه به ظهور نزدیک تر می‌شویم، خالص از ناخالص جدا شده تا قیام مستضعفان و برپا کنندگان حکومت جهانی حق، به امامت امام زمان(عج)، با افرادی ثابت قدم و البته آزموده در سیر حوادث آخر الزمانی رقم بخورد. 🔹باید تاکید کنیم که دشمن، هنوز شناخت درستی از ملت شیعه نداشته و با محاسبات اشتباه بار دیگر شاهد قیام محبان (ع)، خواهد بود. به عبارتی اگر ما در 9دی، طومار فتنه 88 را در هم پیچیدیم، ان شاء الله به زودی مراسم بزرگ نیز فتنه ایجاد شده در عراق را به حاشیه رانده و بار دیگر قدرت را به رخ جهانیان خواهد کشاند. ✅ یادمان نرود، 1400 سال است که از رأس تا ذیل حکومت های مستبد سعی داشتند به فرهنگ و عشق حسینی لطمه بزنند و همه از بین رفته اند و خون و همچنان و تا قیام قیامت بر شمشیر پیروز خواهد بود. ان شاء الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هشتگ #حب_الحسین_يجمعنا همچنان در صدر ترندهای شبکه های اجتماعی از توییتر تا اینستاگرام تعداد محتواهاي چند رسانه اي و تصويري ذيل كليد واژه جهاني #حب_الحسین_يجمعنا در اينستاگرام به 313 هزار پست رسيد/ اين ميزان استقبال كاربران شبكه هاي اجتماعي از يك ژانر موضوعي در اينستاگرام كم نظير است.
🔺عهد بستند، هر کدامشان #شهید شدند دو دوست دیگر را هم شفاعت کنند.. اما.. احتیاجی به شفاعت نبود؛ وقتی.. هر سه #شهید شدند❣
... 🌷حدود دو ماه قبل از حرکت او (شهيد محمد ايزدى نيك) به جبهه، شب جمعه‌ای در خواب دیده بود که یک صف طولانی تشکیل شده و می‌ گویند: هر كس که می‌ خواهد مولایش حسین (ع) را ملاقات کند، به صف بایستد. 🌷ایشان به مادرش گفته بود که من از همه جلوتر بودم که خدمت آقا رسیدم، امام حسین (ع) خیلی جوان و زیبا، لباس رزم پوشیده بودند و من رفتم جلو و ایشان را بوسیدم و گفتم: آقا مرا شفاعت کنید، امام حسین هم تبسمی کردند و مرا در بغل گرفتند و در این وقت از شدت ذوق دیدار آقا از خواب پریدم. بعد از این جریان به زیارت حضرت رضا علیه‌السلام مشرف شد و به تهران بازگشته و از آنجا عازم جبهه شد. 🌷در روز بیستم اسفند ۶۲، بعد از جلب رضایت از پدر و مادرش و حلالیت طلبیدن از همه، با خداحافظی گرم و معنی داری از طریق پایگاه مقداد به کربلای ایران، جبهه‌های جنوب روانه شد و در آنجا نیز آن طوری‌که همرزمانش نقل می‌کنند مدتی در انتظامات پادگان خدمت کرد و با تلاش و پشتکارش سرانجام به گروهان والعادیات از گردان قمر بنی هاشم راه پیدا کرده و رشادتهای بسیاری از خود نشان داد. 🌷در عملیاتی ایذایی، کمک تیربارچی بود که با مجروح شدن تیربارچی، در ساعات اولیه عملیات، مسئولیت تیربار را بر عهده می‌گیرد و از میدان مین، پل صراط این دنیا، گذشته و خود را به نزدیکی کانال ‌های دشمن رسانده تا دوشکای آنان را خاموش کند، تا اینکه با اصابت گلوله‌های دشمن بعثی به فیض ‌شهادت نائل می‌آید و پیکر او روی زمین می‌افتد... 🌷به علت اینکه گروه امداد دسته، قبلاً مجروح یا شهید شده بودند، امکان انتقال وی به پشت خط ممکن نمی‌شود و پیکر مطهرش در منطقه می‌ماند. فردای آن شب باران شدیدی می‌بارد و همه جا را زیر آب می‌برد و بدن محمد آقا به واسطه‌ سنگینی مهمات تیربار، در زیر آب می‌ماند و مفقود الاثر می‌شود. 🕊🌷🌷🌷🌷🕊 🕊🌷🌷🌷🌷🌷🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بچه ها از صبح ڪه این صحبت حضرت آقا رو در رابطه با زیارت نرفتنشون به ڪربلا رو دیدم تمااااام وجودم رو غم فرا گرفته💔💔💔 اگه رفتی پیاده روی #اربعین به نیابت از علمدار ڪشورمون برید
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
#بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا✨🌸 نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_سوم امروز را این چنین نوشتم که:
✨🌸 نویسنده: امروزم را نوشتم: در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس بازار خودفروشی از آن سوی دیگر است بعد از رفتن استاد میزهامون رو گوشه ای از کلاس گرد کردیم و شروع کردیم به صحبت کردن.زینب حالش خوب شده بود.خوب خوب💛.چرا مریض باشه؟درمانش را پیدا کرده بود دیگر.اینکه می گویم درمان یعنی معجزه. دیروز وقتی به خونه زینب رسیدم مامانش داشت گریه می کرد.گفت: -بچم از دیشب تبش پایین نمیاد که بالا میره.شده کوره آتشین.🔥 یه ذره که دلداریش دادم رفتم سمت اتاق زینب.نباید وقت تلف می کردم.در اتاق رو باز کردم و دیدم زینب دمر افتاده روی تختش و داره زار زار گریه می کنه.😭 برش که گردوندن صورت قشنگش سرخ سرخ بود.دست هام که دست هاشو گرفته بود داغ داغ شده بود.بهش گفتم: -چه می کنی با خودت دختر. با بغض گفت: —رضوان خواهر دارم میسوزم😞. بهش گفتم:می ترسی بسوزی؟ _نه فقط... -دلشکسته که باشی خود خدا سرنوشتت رو میسازه بعد با خنده بهش گفتم: -بسه دختر پاشو خودت و جمع کن بریم دانشگاه بدو.😁🏃‍♀ —نه من نمیام‌. مجبور شدم خبر رو بهش بگم تا راضی بشه و بیاد.وقتی بهش گفتم یهو عین برق گرفته ها پاشد سر جاش نشست.چه جوری بگم که عرض سی ثانیه سرخی صورتش رفت و زرد شد.دست هاش یخ کردم.منم که خندم گرفته بود😂 از این تغییر ناگهانیش سریع بلندش کردم و مجبورش کردم لباس هاشو بپوشه.هیچی نمی گفت.لام تا کام هیچ🤐.فقط وقتی داشت چادرشو سرش می کرد صورتش خیس از اشک بود.از در خونه که میرفتیم بیرون یکی این گریه می کرد یکی مامانش.خلاصه مجلس زاری داشتیم.😞 صدای خنده بچه ها که رفت بالا از فکر بیرون اومدم و دیدم زینب داره با خنده یک خاطره تعریف می کنه.دیدید گفتم.یعنی ذکر حال اون موقع زینب چیزی جز این شعر یادم نمی انداخت: تنها به شوق کرب و بلا می کشم نفس دنیای بی حسین به دردم نمی خورد.🍃 با نرگس و زینب از کلاس بیرون اومدیم به سمت خونه هامون راه افتادیم.هممون توی حال خودمون بودیم.نرگس توی همون حالی که بود گفت: -بچه ها می ترسم به کربلا نرسم😔.می ترسم بمیرم از فرط این هیجان. زینب دستش رو گرفت و گفت: -نفس بکش نرگس.به خدا بوی سیب میاد.به خدا همه جا بوی سیب پیچیده.💔 امروز را نوشتم: من از آغاز در خاکم نمی از عشق می دیدم مرا می ساختند ای کاش از آب و گلی دیگر 🍃🌱 عشق کاریست که تنها از سینه سوخته های محبت و دود چراغ خورده های معرفت بر می اید.عشق،یک بسیجی تنها در یک میدان مین است.✨ حال من حال جوانیست که یک ماه تمام در پی کسب جواز حرمت پیر شده.... پايان قسمت چهارم 🌸