▶︎ ●──── 5:14 نمــــــــــاهنگ با ٺو خوشم... با صداۍ :محمد حسین پویانفر •🖤•چهار روز تا محرم•🖤• @mohebin_velayt_shohada ━━━━▣━━◤ ◢━━▣━━━━━

اینجوریاست😐

🎥 وقتی سواد رسانه‌ای نداریم! 📱 در #آخرالزمان نابود خواهی شد اگر سواد رسانه‌ای نداشته باشی... 🔸 عاقبت فوروارد و پخش خبر دروغ... 👤 "علی‌اکبر #رائفی_پور

شهادت مامور فراجا در کرمان 🔹سخنگوی فرماندهی انتظامی کرمان: در درگیری دیشب نیروهای انتظامی کرمان با اشرار مسلح، ۶ نفر از اشرار مسلح به هلاکت رسیدند و سرهنگ علی برزگر به شهادت رسید.

ای شهید غواص پدرم را قانع کن که...👆 ︵❀ خدایا بعضی‌ها برای چادری شدن چه موانعی دارند  که دست به دامان شهدا می شوند... ولی برخی برای بی حجاب شدن یا بی حجاب ماندن چقدر فلسفه می بافند😔💔

«سلام فرمانده» این بار در سیدنی استرالیا ببینید و عشق کنید 🎥 کیفیت بالا

#تلنگࢪانه‍ -میگفت.. مادلمون‌روگره‌میزنیم‌به‌همه‌چیز، به‌این..به‌اون.. وقتی‌این‌واون‌میلرزه‌دلِ‌ماهم‌میلرزه.. دلمون‌روگره‌بزنیم‌به‌خدا که‌اگه‌همه‌عالم‌لرزید‌دلِ‌مانلرزه.. مثلِ‌دلِ‌امام‌حسین‌که‌توروز‌عاشورا‌ نلرزید❣

…🖤… #خاطرات_شهدا مادر مي گفت: «...آخه پاهات از بين مي ره. تو هم مثل بقيه كفش بپوش، بعد برو دنبال دسته.» ابراهيم چشم هاي ميشيش را پايين مي انداخت و مي گفت «...مي خوام براي امام حسين سينه بزنم. شما با من كاري نداشته باشين.» 📚يادگاران، جلد 2 كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص 2 @mohebin_velayt_shohada ━━━━▣━━◤ ◢━━▣━━━━━

-می گفت آرایشگاهم ڪنار مسجدالرسول ڪرمان بود،خداروشڪر سعادت داشتم آرایشگرحاج قاسم باشم... موهای سردار جمع و جور و منظم بود... به ظاهر زیبا و خوش تیپ بودنِ خیلی ساده، اهمیت می داد... این عڪس... یکی ازعڪسهایی هست ڪه از آن روزها به یادگار برای من باقی مانده... الآن...خیلی دلتنگم... دلتنگ دیدن چهره ی زیباو همیشه خندان این مرد آسمانی... #خاطرات_سرداردلها‌‌|#شهیدانہ @mohebin_velayt_shohada ━━━━▣━━◤ ◢━━▣━━

حاج قاسم سلیمانی در کنار پسرشون محمدرضا و راننده شون آقای جهانشاهی؛ مصاحبه با آقای جهانشاهی رو به زودی میزارم کانال از دست ندید،،،، ✅پر از روایت های شنیدنی از سردار دلها #محمدرضا_سلیمانی @mohebin_velayt_shohada ━━━━▣━━◤ ◢━━▣━━━━━

مشتی گره خورده روبه آسمان و دست بر روی دست که محکم کند پیمان خیالمان را؛ چه احساس زیبایی میان ما حکم‌فرما شد که هنوز دست سه نفره‌مان عشقی میان شما و مادرم و من.... چه احساس زیبایی که هنوز هوش و حواسم را می‌برد تا سرا پرده ی خیال بودنتان گرمی دستانتان که امروز از من دریغ شد. در همین لحظه دستم را به دستانتان دخیل کردم که تبرکی‌اش تسبیح تان بود. کاس دستم هیچ وقت از دستتان جدا نمیشد که در آن نیمه شب به وقت سفر طولانی تان، محکم دستتان را میفشردم. آن‌روز مثل این عکس که شما دست من و مادر را بهم فشردید؛ امروز من دست مادر را همین گونه میفشارم و هرروز که می‌گذرد گرمای دستانتان را بر روی دستانمان بیشتر حس میکنم. #زینب_سلیمانی @mohebin_velayt_shohada ━━━━▣━━◤ ◢━━▣━━━