eitaa logo
هیات محبین الزهرا سلام الله علیها
173 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
20.6هزار ویدیو
177 فایل
یا فاطمه جان، در دوجهان، دل به تو بستیم، محبین تو هستیم، نظر کن ز عنایت به فردای قیامت
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ برای حسن و برادرانش! 🔰 در ایام سالگرد ارتحال حاج سید احمد خمینی، شاخص ترین خصیصه ای که از آن مرحوم به ذهن متبادر می شود؛ ولایت مداری و ولایت پذیری آن مرحوم است. 📌تواضع ایشان در برابر "مقام " چه در زمان امام راحل(ره) و چه بعد از آن و در زمان رهبری آیت الله خامنه ای(مُد ظله العالی) کاملاً مشهود و قابل توجه بود. 📎ایشان حتی به این سطح از ولایت مداری قانع نبود و در وصیت نامه اش که فرزند خود، سیدحسن خمینی را وصی قرار داده، بر شاخصهٔ ولایت مداری تأکید بسیار کرده اند. 🔹حاج احمد آقا در وصیتنامه اش چنین نوشته اند که؛ "به حسن و برادرانش اين توصيه را مي نمايم كه هميشه سعي كنند در خط رهبري حركت كنند و از آن منحرف نشوند كه خير دنيا و آخرت در آن است و بدانند كه ايشان موفقيت اسلام و نظام و كشور را مي خواهند." 🔸مرحوم حاج سید در ادامۀ این به فرزندانش تأکید و سفارش می کند که: "هرگز گرفتار تحليل هاي گوناگون نشوید كه دشمن در كمين است
هدایت شده از در محضر علما
آیت الله العظمی وحید خراسانی نقل می کنند: نعلبندی در زندگی می‌‌کرد. بیست و پنج مرتبه در آن زمان رفت به ؛ سفر بیست و پنجم در راه با شخصی از راه شد. رفیق بین راه شد؛ نعلبند متحیر ماند چه کند؟! بگذارمش؟ چگونه جواب را بدهم؟ ببرمش؟ چگونه با این حال برسانمش. کرد من و همه‌ی اموالی که با من است مال تو، جنازه‌ی مرا به کربلا برسان. یزدی جان داد، نعلبند او را به مرکب بست، افتاد بر ، دوباره به مرکب بست، افتاد به زمین، مرتبه سوم افتاد به زمین، جاری شد. رو به قبر سیدالشهدا کرد، گفت: با زائرت چه کنم؟ اگر را بگذارم جواب تو را چه بدهم؟ اگر بخواهم بیاورم قدرت ندارم. در این گیر و دار یک مرتبه دید چهار نفر پیدا شدند سواره؛ یکی از اینها از مرکب پیاده شد، نیزه را به گودال خشک زد، یک مرتبه زلال جوشید، خود اینها جنازه‌ی این یزدی را دادند، کردند، بعد بزرگ آن چهار نفر، جلو ایستاد، بر جنازه خواند، بعد هم که نماز تمام شد، رو کرد به این نعلبند فرمود: جنازه را ببر، در کربلا کن. جنازه را اینبار بست، تا چشم باز کرد، دید رسیده به کربلا، بعد از بیست روز رسید. بعد این قضیه را برای مردم نقل کرد؛ مردم به او خرده گرفتند که این حر‌ف‌ها را چرا می‌‌زنی؟ لب فرو بست. شبی با اهل و عیالش در نشسته بود، صدای در بلند شد؛ آمد در را باز کرد، دید مردی ایستاده، گفت: تو را می‌خواهد. همراه او رفت؛ دید قبله‌ی عالم امکان در عرشه منبری است، جمعی که پای نشستند قابل احصاء نیست. صدا زد از بالای منبر: جعفر، بیا! وقتی رفت، فرمود: چرا بستی؟ به مردم بگو و منتشر کن تا بدانند به زائر قبر جدّمان، علیهماالسلام، چه نظری داریم. 🔴به کانال در محضر علما بپیوندید⇩⇩⇩ https://eitaa.com/joinchat/890306563Ceb69f62f94