شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و هشتاد و نهم
🔺️از گناه بسیار میگذری...
در زمان شهادت
دعایی در جیب شهید بود.
دعایی که میگفت:
🔶️یامَن یَقبَلُ الیَسیرَ وَیَعفُو عَن الكَثیر، اِقبَل مِنّى الیَسیرَ وَ اعفُوعَنى الكَثیر، اِنّكَ اَنتَ الغَفورُ الرّحیم
🔷️اى خداوندى كه عمل اندک را مىپذیرى و ازگناه بسیار مىگذرى.
عمل نیک اندكم را بپذیر و گناه بسیارم را ببخش، همانا كه تو آمرزنده و مهربان هستی
شهید ابو مهدی المهندس🥀
#شهیدانه
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و نودم
🔺رد پای امام هادی علیه السلام...
▫️راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید
سال ۱۳۸۸ پیش دانشگاهی بودم. در بسیج هم فعالیت می کردم. همان سال در ایام شهادت امام هادی علیه السلام مقاله ای نوشتم. آن مقاله نگاه و حسّم را به این امام عزیز عوض کرد و از آن به بعد در تمام زندگی رد پای امام هادی (ع) را مشاهده می کردم.
🔷️سال ۱۳۹۱ بود که مهدی با خواهرش آمدند خانه مان برای دیدار اول. روز شهادت امام هادی علیه السلام بود. با خودم گفتم: اگر این ازدواج پا گرفت و پسردار شدم، اسمش را می گذارم محمد هادی.
🔶️مهدی هم به امام هادی خیلی علاقه داشت. به طوری که یک بار قبل از آنکه برود سامرا گفت: «حتما مرا در حرم امام هادی (ع) دفن کنید». دلم را به دریا زدم و گفتم: اگر روزی شهید شدی باید قبری باشد برای آرام کردن ما. که نهایتا به خاطر دل ما کوتاه آمد و قرار شد پیش پدرش دفن شود.
آن اواخر که سامرا در محاصره نیروهای تکفیری قرار گرفته بود، شده بود فرمانده عملیات سامرا. آنقدر ماند پای کار سامرا و حرم عسکریین تا شهید شد. بعد از طواف توی حرم ائمه سامرا و کاظمین و کربلا و نجف آوردندش ایران.
شهید مهدی نوروزی⚘️
#شهدا_و_اهل_بیت
#سامرا♥️
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و نود و یکم
🔺️موذن...
▫️شهید بهشتی(ره):
🔶️دانشجو موذن جامعه است، اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود.
شهید بهشتی(ره)⚘️
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و نود و سوم
🔺بلندشو برو...
شهید کاظمی در عملیات بیت المقدس ترکش خورده بود به سرش. با التماس بردیمش اورژانس.
اصرار داشت سر پایی مداوایش کنند. پزشک که زخم عمیقش را دید بستریش کرد.
🔷️بر اثر خون ریزی زیاد از هوش رفت. اما یک باره به هوش آمد و گفت بلند شو برویم. اصرار کردم و دلیل این تصمیم را پرسیدم.
گفت: می گویم به شرط اینکه تا زنده ام به کسی نگویی.
🔶️ در اتاق عمل خوابیده بودم که حضرت زهرا سلام الله علیها از در وارد شدند. دستی به سرم کشیدند و گفتند بلند شو! بلند شو! چیزی نیست. بلند شو برو به کارهایت برس.
شهید احمد کاظمی⚘️⚘️
#شهدا_و_حضرت_زهرا
سالروز شهادت شهید کاظمی
▫️راوی: آقای خانزاده
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و نود و چهارم
🔺️قرار معنوی...
اصلا تحمل دوری مهدی را نداشتم. وقتی می دیدم که برای رفتن به صحنه نبرد بی قراری می کند شروع می کردم به گله کردن. از اداره محل کارش فشار می آوردند که بماند تهران؛ اما مهدی استخاره کرد و تصمیم گرفت که برود.
خیلی ناراحت شدم. با این که مادر و خواهرش خانه ما بودند، همان طور که داشتم ظرف ها را می شستم شروع کردم به گله کذاری: «یا نرو یا ما را با خودت ببر. وقتی نیستی دلم خیلی برات تنگ میشه، دلشوره می گیرم، اذیت می شم. خسته شدم…».
🔷️اولین بار که رفت نجف، حالم خیلی بد شد. فشارم افتاد. دراز کشیدم روی تخت ؛ حتی محمد هادی شیر نمی خورد. شاید رفتن پدرش را حس می کرد. بلند شدم وضو گرفتم و قرآن خواندم.
🔶️با هم #قرار گذاشته بودیم که هر وقت دلتنگ و بی تاب هم شدیم. وضو بگیریم و رو به قبله با هم حرف بزنیم.
بعد از استخاره به قرآن که خبر بازگشتش را می داد کمی آرام شدم.
شهید مهدی نوروزی⚘️
#سیره_خانوادگی_شهدا
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و نود و پنجم
🔺️مبارزه با نفس
حميدرضا جعفرزاده در مبارزه با نفس سرآمد بود.
يک روز او را با لباس بسيجي سوار بر دوچرخه ديدم، در حالي که يک ساک دستي رنگ و رو رفته و پاره همراهش بود.
براي خريد وارد بازار شد.
🔷️ ساک به قدري کهنه و مندرس بود که آدم خجالت مي کشيد با آن به بازار برود.
حمیدرضا با آن ساک به بازار مي آمد و خريد مي کرد.
يک بار وقتي علت را پرسيدم،
🔶️ گفت: «با اين کار به نفسم مي فهمانم که تو کسي نيستي.»
شهید حمیدرضا جعفرزاده⚘️⚘️⚘️
#مبارزه_با_نفس
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و نود و ششم
🔺️اذان و نماز شب...
احمد یک عمر با دعا و نماز زندگی کرده بود؛ آن هم در دوره فساد پهلوی.
اذان که می گفت تمام بدنش می لرزید و کسانی که صدایش را می شنیدند، گریه می کردند.
شهید قاسم سلیمانی عاشق اذانش بود. نمازها را هم پشت او به جماعت می خواندیم.
🔶️در هر فرصتی از جمع فاصله می گرفت و مشغول نماز می شد.
هر چه اصرار می کردم که این چه نمازی است که می خوانی؟ پاسخی نمی داد.
🔷️ آخرش اصرارم به زبانش آورد. داشت قضاهای نماز شبش را می خواند.
شهید احمد عبد اللهی
#نماز_شب
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و نود و هفتم
🔺️ یا زهرا ...
محمود رضا تعریف می کرد
در دوره دانشکده یکی از مقامات مهم حماس آمده بود برای مان سخنرانی کند.
نوبت به تحلیل جنگ 33 روزه حزب الله لبنان که رسید، گفت:
🔶️ما با آنکه سال ها در برابر اسرائیلی ها مقاومت کرده ایم اما پیروزی که حزب الله در این جنگ 33 ورزه به دست آورد، ما هرگز نتوانسته ایم به دست بیاوریم.
🔷️علتش این است که آنها یا زهرا (س) دارند و ما مانداریم.
شهید محمود رضا بیضایی⚘️⚘️
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و نود و هشتم
🔺️نجف...
فرازی از وصیت نامه شهید محمد هادی ذوالفقاری:
بچه های ایران و عراق! من دیر فهمیدم و خیلی گناه و کارهای بیهوده انجام دادم .
🔶️یکی از دلایلی که به نجف آمدم همین بود که پیشرفت کنم.
🔷️نجف شهری است که مثل تصفیه کن است که گناه ها را به سرعت از آدم می گیرد و جای گناهان ثواب می دهد.
این مولای ما خیلی مهربان است.
مرا در وادی السلام دفن کنید. دوست دارم نزدیک امام باشم.
#وصیت_نامه_شهدا
شهید محمد هادی ذوالفقاری⚘️⚘️⚘️
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز صد و نود و نهم
🔺️بدون برگشت ...
شب آخری که حرم حضرت زینب (س) بودیم، حاج احمد اصلا توی حال خودش نبود.
مثل یک تعزیه خوان دور حرم می چرخید و بلند بلند گریه می کرد با جمله های کوتاه و ساده می خواند.
این جا رأس حسین (ع) را به نیزده زدند. عمه سادات را به اسیری آوردند. شامی ها با اهل بیت حسین (ع) کاری کردند که روی ظالم ها عالم سفید شد.
🔷️بعد از روضه یک گوشه حرم نشست و تا صبح نماز خواند و مناجات کرد. نزدیک اذان صبح آمد و سراغ یک پایدار با لباس سبز سپاه را گرفت.
ما که ندیده بودیمش. اصرار کردم که قضیه چیست؟
گفت: یاد شهید محمد توسلی کرده بودم.
🔶️خیلی دلم گرفت. به حضرت زینب (س) متوسل شدم. پاسداری را دیدم که آمد و گفت: فردا روز موعود است. دیگر انتظار تمام شد.
فردا حاج احمد عازم لبنان شد و دیگر بازگشتی نداشت.
شهید احمد متوسلیان⚘️⚘️⚘️
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز دویستم
🔺️ارادت حاج قاسم به حضرت زینب...
اسم دخترم را گذاشته بودم آرشیدا. شهید حسین محرابی (همسر خواهر شوهرم) این اسم را برازنده دخترم که از سادات بود، نمی دانست. بعد از شهادتش وقتی این را فهمیدم، دنبال این بودم که یک اسم مناسب انتخاب کنم.
یک بار که شهید سلیمانی خانه شهید محرابی، آنجا سر حرف را باز کردم و از ایشان خواستم اسمی را انتخاب کنند.
🔷️حاج قاسم گفت: پیامبر (ص) اسم زینب را برای دختر حضرت زهرا (س) انتخاب کرد. حضرت زهرا (س) هم به خاطر علاقه پیامبر (ص) این اسم را گذاشت روی دخترش. شد زینب. شما هم همین اسم را بگذارید روی دخترتان.
خم شد دخترم را که حالا زینب شده بود بوسید. چون اسم دختر بزرگ شهید محرابی هم زینب بود، خندید و گفت:«زینب ها زیاد شدند».
🔶️دست کرد توی جیبش و یک انگشتر داد بهم و گفت:«هر وقت زینب بزرگ شد، بدید دستش بکنه
#سردار_دلها♥️
#شهدای_خدایی
#مدافعان_حرم
https://eitaa.com/mohebinshahadat110
شرط شهید شدن شهید بودن است
#روایت_عشق
روز دویست و بیست و هفتم
🔺️میگفت:
به جای اینکه عکس خودتونو بذارید پروفایل تا بقیه با دیدنش به گناه بیفتن، یه تلنگر
قشنگ بذارید که با دیدنش به خودشون بیان...
شهید ابو المهدی المهندس⚘️
#تلنگر
https://eitaa.com/mohebinshahadat110