eitaa logo
دانلود
هدایت شده از Ghasem Mohsenzade
و آن‌گاه که رانده شد از حریم قرب، لب به سوگند گشود، سوگندی زهرآگین: "از هر سو خواهم آمد، دل‌هایشان را به بند می‌کشم، و گام‌هایشان را از جاده‌ی نور منحرف خواهم کرد." آری، از پیش رویشان خواهم آمد، جایی که فردا سکوت می‌کند و آرزو فریاد می‌زند. در دلشان بذر خیال می‌کارم، تا لحظه را نبینند، و اکنون را قربان فردا کنند. خواهم آمد از پشت سر، از جاده‌ی خاطرات، جایی که گناهان نیمه‌جان، در گوش وجدان آه می‌کشند. در گوششان می‌گویم: «تو همان خطاکاری که راهی ندارد، تو همان گم‌شده‌ای که بازگشتی نیست…» و امید را از درونشان آهسته خاموش می‌کنم. از سمت راست نزدیک می‌شوم، آنجا که نور ساکن است و دل‌ها در تمنای قرب‌اند. با چهره‌ای از دین، با آوایی از تسبیح، در دلشان نجوا می‌کنم: «تو پاکی… تو برتری… تو ویژه‌ای…» و ندانند که غرور، جامه‌ی پوسیده‌ی فرشتگانِ سقوط‌کرده است. و از چپ، بی‌نقاب خواهم آمد، با شهوت، با زر، با لذت‌هایی که زود می‌پوسند. می‌گویم: «جهان همین است… چنگ بزن، بچش، بگیر… مرگ دور است… خدا مهربان است…» و دل را از ملکوت به بازار می‌کشانم. اما… اما، راهی هست که نمی‌بینم. راهی هست که نمی‌توانم ببندم. راهی رو به آسمان، و راهی به خاک فروتن دل. بالا، آستان نور است. جایی که اشک‌های عاشقانه چون باران می‌بارند، و زمزمه‌های شبانه، نردبانی‌ست تا رضای دوست. آنجا، پرواز نمی‌توانم… که پرهای من، سوخته از تکبر است. پایین… آه، پایین… جایی‌ست که دلِ شکسته، بر خاک سجده می‌زند. خاکی که اگر با اشک آمیخته شود، تبدیل به بهشت می‌گردد. و من، دشمن اشکم. دشمن فروتنی‌ام. و آنجا، غریبم... پس ای انسان... اگر به آسمان چشم بدوزی، و بر خاک بندگی بایستی، چهار سوی مرا خواهی شکست. و تمام سوگندم، جز فریادی در تاریکی نخواهد بود...
هدایت شده از Ghasem Mohsenzade
آدم، از خاک بود و فرشته از نور؛ و خدا، وقتی خواست چیزی بیافریند که فرشته را به حیرت و خاک را به پرواز کشد، عباس را آفرید… نه از جنس عقل مجرد، و نه از طینت شهوت و غضب؛ او، مرکب نوری عقل و عشق بود… با دستانی که زور بازو نداشت، اما ستون خیمه‌ی حق بودند. آری… عباس را خدا، نه برای جنگ، که برای فهم عشق خلق کرد. در او، شمشیر بهانه بود؛ کار، کار دل بود؛ دلی که در «آستان ولایت» خود را محو کرده بود. در مکتب حکمت، گفته‌اند: «انسان، اگر از نفس خویش بگذرد، الهی می‌شود.» و تو ای عباس، پیش از آن‌که شمشیر بکشی، شمشیر از خویشتن کشیدی؛ بر خود تاختی، و از میان "من" و "تو"، تنها "او" را باقی گذاشتی. تو در فرات، نه تشنه بودی، نه سیراب… تو، آن‌جا آزاد بودی؛ آزاد از نیاز، آزاد از تعلق، آزاد از خود… ای قمر بنی‌هاشم! تو ماهی نبودی که در شب بتابد؛ تو، نوری بودی که از فجر فطرت برخاست. نه به خون، که به بینش، نه به نسب، که به معرفت، تو برادر حسین شدی… در فلسفه، می‌گویند: «کمال نهایی انسان، در فناست.» و تو، با هر قدمی که به سوی مشک برداشتی، از "هستی خویش" دور شدی، و به "رضای خدا" نزدیک‌تر… و آن‌گاه که بازوی راستت شکست، و سپس بازوی چپت، خداوند بازوی دیگری گشود: بازوی رضا. و با آن، در آغوش حق پر کشیدی. تو نمردی، تو از قید بودنِ خاک رها شدی… و چون به ذات حق پیوستی، باب شدی… باب الحوائج.
هدایت شده از Ghasem Mohsenzade
رابطه عباس با امام حسین، آیینه‌ای‌ست از نسبت حقیقیِ انسانِ کامل با خلیفة‌الله در زمین. اگر حسین(ع) تجلی ولایت مطلقه‌ی الهی است، عباس(ع) نمونه‌ی تمام‌عیار بندگی محض در برابر آن ولایت است. در این نسبت، نه تنها اطاعت، بلکه فنا در اراده‌ی امام معنا می‌یابد؛ عباس تنها مطیع نبود، خود را جز سایه‌ای از اراده‌ی حسین نمی‌دید. او نه از ترس، نه از طمع، بلکه از درک عمیق حقیقت ولایت، «نفس» خویش را در «ولیّ» خویش مستحیل ساخت. اکنون بنگر که این نسبت، الگویی‌ست برای رابطه‌ی مردم با امام زمانشان. در هر عصر، امام، نقطه‌ی ثقل هستی و میزان حق است، و مردم، اگر بخواهند بر صراط مستقیم بمانند، باید نه فقط امام را بشناسند، بلکه در مقابل او خویش را بی‌خویش ببینند. همچنان‌که عباس در شب عاشورا گفت: «اگر هزار جان داشتم و هر بار کشته می‌شدم، باز برای حسین فدا می‌کردم»؛ انسان منتظر نیز باید بگوید: «اگر هزار اختیار داشتم، همه را تسلیم ولیّ خدا می‌کردم.» ولایت‌پذیری، در فلسفه‌ی وجودی عباس، به‌معنای تسلیم کورکورانه نیست، بلکه شهودی از درک ماهیت امام است. عباس می‌دانست که حسین نه تنها برادر او، بلکه تجسم حجت خداست. او، با معرفتی شهودی، امام را چون قبله‌ی جان خویش گرفت. پس مردم نیز، اگر در دوران غیبت، امام زمان خویش را چنین بیابند و دریابند، آنگاه دیگر دین‌داری‌شان تقلیدی نخواهد بود، که فنا در ولیّ خدا، صورت‌ِ دیگر توحید است. همان‌گونه که قطره‌ای در دریا معنا می‌یابد، انسان نیز تنها در اطاعت عاشقانه از امام معنا پیدا می‌کند. عباس، تجسم کامل این معنا بود. و هر منتظر حقیقی، اگر بخواهد حسینی باشد، باید عباسی شود؛ بنده‌ای که در طوفان آخرالزمان، پرچم وفاداری به حجت خدا را با دستان قطع‌شده نیز رها نمی‌کند.
هدایت شده از ┄═﷽═┄مسجد عشاق
امروز ظهر تاسوعا به نکات و سوالاتی رسیدم که برای پیدا کردن جواب با شما به بحث و گفتگو می گزارم. نکته اول این داعش تا ملعون سفیانی را نزاید دست بردار منطقه نیست. یک استدلال اسرائیل قبل ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و روحی و ارواح العالمین له الفداء😍از بین رفته و در نقشه تحرکات قبل ظهور دیده نمی شود درسته؟ اینطور باشد پس سفیانی بعد از بین رفتن اسرائیل توسط تفکر توسل و زیارت و شفاعت و سماع موتی و ...شرک و حرام بدعت است(مثلا داعش) زاییده می شود. نکته بعدی این تفکر سلفی تکفیری جهادی اموی یزیدی حرامزادگی😊 دشمن قریب را شیعه و دشمن بعید را یهود دانسته و لذا با یهود قرابت و دوستی می کند. از خود آنها تجهیز شده و ... نکته بعدی اوضاع یمن ان وعد الله حق؛ ان وعدالله مفعولا ان الارض یرثها عبادی الصالحون رو به قدرت و قوت می رود و با ظهور سید یمانی (حالا بخوانید آقای یمنی ها😍😭) روحی له الفداء این قدرت بیشتر می شود. دوستان ایرانی و افغانی و پاکستانی لبنانی عراقی و ... خلاصه جبهه مقاومت با استکبار جهانی حواستون به آقای یمنی ها باشه😍💐 یک سری مطلب و حدیث و بحث هم در مورد سید خراسانی داریم. سوال آیا امکان داره سید خراسانی و آقای یمنی ها یکی بشود؟ نکته پس حواستون به آقای یمنی ها جانم و جان عالم بفداش 😍😭 باشه. نکته بعدی شنیدم می شود با استغفار و توبه و دعا ظهور منجی را جلو انداخت شما شنیدید؟ اگر مطالبی در این خصوص دارید در خصوصی به من اطلاع بدهید. @masjedeoshagh
هدایت شده از Ghasem Mohsenzade
ای حسین! ای معنای مظلومیت در لباس حاکمیت آسمانی! سلام بر تو،‌ سلامی که از ژرفای جان برخاسته و مرز زمان را درنوردیده است. «السلام علیک یا أبا عبدالله، و علی الأرواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله أبداً ما بقيت و بقی اللیل و النهار» این سلام،‌ فقط واژه نیست، سوگند است… بیعت است… آغازی برای حرکتی ابدی. تو را کشتند، نه برای آنکه شمشیر داشتی، بلکه چون شمشیر بودی بر گلوی ظلم؛ تو را بر خاک افکندند، چون بر قله‌ی هدایت ایستاده بودی. و هنوز، با هر ندای «السلام علی الحسین»، خون تو در رگ‌های تاریخ می‌جوشد، و زمین با یاد تو، طهارت می‌گیرد. "اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد..." ای خدای عدالت! ای سرچشمه‌ی قسط و قوام! لعن بر آن‌که اولین سنگِ ظلم را بنا نهاد، و هسته‌ی طغیان را در دل امت کاشت. آن‌که خلافتِ نبی را به سلطنتِ موروثی فروخت، و آن‌که سکوت کرد، و راضی شد به شکسته‌شدن حرمت اهل‌بیت. لعن، نفرین نیست؛ فریاد وجدان است در برابر خیانت تاریخ. لعن، اعلام برائت است از همه‌ی کژی‌ها، و جدایی از هر کسی که «سمع بذلک فرضی به»؛ هر که شنید و راضی بود، شریک جنایت شد. ای حسین! آنگاه که تنها شدی، تاریخ با تو تنها شد. وقتی یارانت در شب عاشورا «لا نُفارقک أبداً» گفتند، انسانیت قامت کشید، و فرشتگان به تو اقتدا کردند. آنان «وفوا بعهودهم»، و ما امروز… آیا وفاداریم به عهدی که با ولایت تو بسته‌ایم؟ تو حجت خدایی در زمین، و زمین با تو معنا دارد. تو کشته‌ی نه از سر انتقام، بلکه «قتیل العبرة»‌ای؛ که هر اشک بر تو، نردبانی است به سوی آسمان: «فأسأل الله الذی أکرمنی بمعرفتکم و معرفة أولیائکم، و رزقنی البراءة من أعدائکم، أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة» این شناخت توست که نجات می‌دهد، و این دشمنی با دشمن توست که ایمان را کامل می‌سازد. در جهانی که حق و باطل در هم آمیخته، تنها خطی که راه را روشن می‌سازد، خط "الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة" است. ای اباعبدالله! زمان همچنان درگیر تکرار عاشوراست. هر روز، یزیدی هست و حسینی، و ما هر صبح در صفوف تاریخ، یا در کنار تو می‌ایستیم، یا در مقابل تو. و این زیارت، آیینه‌ی انتخاب ماست. "یا أبا عبدالله! إنی سلمٌ لمن سالمکم، و حربٌ لمن حاربکم إلی یوم القیامة." من با شما صلح دارم، و با دشمن‌تان در جنگم، تا آخرین لحظه‌ی بودن. اگر این عهد را شکستم، بر من لعنت باد! اگر بی‌تفاوت شدم، لعنم کن! که هر بی‌تفاوتی، خیانت است به خون تو. "اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد، و مماتی ممات محمد و آل محمد." این دعای ماست، این راه ماست، این تمنای ماست… که زندگی‌مان سبک اهل‌بیت باشد، و مرگ‌مان چون مرگ آنان، مرگی آگاهانه،‌ رشید و روشن. و آنگاه که فرزندت، بقیة الله الاعظم قیام کند، به خون تو اقتدا خواهد کرد، و انتقام تو را خواهد گرفت، با ندایی که تمام عالم را پر خواهد کرد: "یا لثارات الحسین!"
هدایت شده از محسن یوسفیان زاده
31.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻فوری فوری و خیلی مهم مهم🔻 🎥 پشت پرده‌ها و ناگفته‌های جنگ 12 روزه؛ بسیار مهم ... حتما گوش کنید و برای دیگران هم بفرستید.
عبدالله‌بن شریک از امام باقر (ع) نقل می‌کند: «أَقْبَلَ أَبُو بَکرٍ وَ عُمَرُ وَ الزُّبَیْرُ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ جَلَسُوا بِفِنَاءِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَخَرَجَ إِلَیْهِمُ النَّبِی(ص)، فَجَلَسَ إِلَیْهِمْ، فَانْقَطَعَ شِسْعُهُ فَرَمَی بِنَعْلِهِ إِلَی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع)، ثُمَّ قَالَ: إِنَّ عَنْ یَمِینِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَوْ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ قَوْماً مِنَّا عَلَی مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ وُجُوهُهُمْ مِنْ نُورٍ وَ ثِیَابُهُمْ مِنْ نُورٍ تَغْشَی وُجُوهُهُمْ أَبْصَارَ النَّاظِرِینَ دُونَهُمْ. قَالَ أَبُو بَکرٍ: مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَسَکتَ، فَقَالَ الزُّبَیْرُ: مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَسَکتَ، فَقَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ: مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَسَکتَ، فَقَالَ عَلِیٌّ (ع): مَنْ هُمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ: هُمْ قَوْمٌ تَحَابُّوا بِروحِ اللَّهِ عَلَی غَیْرِ أَنْسَابٍ وَ لَا أَمْوَالٍ أُولَئِک شِیعَتُک وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یَا عَلِی» (طبری، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، الجزء الرابع، ص ۲۵۷ و ۲۵۸، حدیث ۶۱؛ مجلسی، ج ۶۸، ص ۱۳۹).