#شب_زیارت
روزگار...
دست انداخته دورِ گردنمان...
و دارد ما را با خود میبرد!
زندگی...
سخت شده و از هرسو...
تیر بلا و خطر...
به سویمان میآید!
عُمر....
دارد میگذرد...
و نمیدانم آیا دوباره میتوانم
زائرت شوم یا نه؟!
دل، خوش کردهام به سلامی از دور...
و زیرِ لب میخوانم:
العفو بحق الحسین!
#شب_زیارت
إلاّ عَينٌ بَكَت عَلى مُصابِالحُسَينِ
روز قیامت...
چشمانش، دستگیرِ او میشوند!
وقتی در دنیا...
برای حسین اشک ریخته!