eitaa logo
کانال محتوای تبلیغی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی جامعه الزهرا سلام الله علیها
3.3هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
4.2هزار فایل
*این کانال محتوای تبلیغ عمومی می باشد که توسط اساتید و مبلغان تولید شده و با توجه به مناسبت های تبلیغی بارگذاری می شود.* «کپی مطالب به همراه لینک» @mohtavayetablighJameaAlZahra «.« ارتباط با ادمین».» @admin_mobaleghan @NHTaheriارتباط با ادمین :»
مشاهده در ایتا
دانلود
🌳 والله اگر بمیرم... 🌳 💓 ما در زندان گروهک ها اسیر بودیم. آن جا برای خواندن زجر می کشیدیم و سختی های زیادی تحمل می کردیم. یکی از اسرای شریف، ـ سید امیر فرخ فرهمند ـ بود. او به نماز خیلی اهمیت می داد و هیچ گاه سهل انگاری نمی کرد. 💓 نفس تنگی داشت و بسیاری از اوقات، نفسش می گرفت و بر زمین می افتاد. چه بسا این حالت در حال نماز برای او پیش می آمد. سید امیر بعدها به سرطان ریه مبتلا شد و همیشه خون بالا می آورد. دیگر رمق نداشت تا جایی که همه از زنده ماندن او مأیوس شده بودند. 💓 او دیگر نمی توانست راه برود. برای قضای حاجت و گرفتن، دو نفر زیر بازوانش را می گرفتیم و او به سختی قدم برمی داشت؛ اما نمازش را ایستاده می خواند. 💓 آخرین روزهای اسارتش یک روز غروب به دست هایش تکیه کرد تا برای نماز مغرب برخیزد. یکی از بچه های زندانی که اهل نماز نبود، از روی دلسوزی گفت: «امیر! حالا با این وضع نشسته نماز بخوان! مگر مجبوری؟ 💓 سید امیر خشمگین شد و در پاسخ گفت: «والله اگر بمیرم، جنازه ام هم نماز می خواند!» 📚 قصه ی نماز آزادگان، ص 72، خاطره ی حسین احمدآبادی.
🌸 آخرین نماز 🌸 مصطفی طالبی 🧡 دکتر کیهانی گفت: امیدی نیست؛ مسمومیت شیمیایی و عفونت دست، خیلی شدیدتر از آن بوده که بشود با این داروها کنترلش کرد. با این همه، من وظیفه دارم تا آخرین لحظه تلاش کنم. 🧡 مصطفی را نشناختم. تمام تنش زخم بود یا تاول. زخم ها را باندپیچی کرده بودند، اما تاول ها را نمی شد کاری کرد. 🧡 زخم های داخل گلو و دهان، حالا لب ها را هم گرفته بود. چشم هایش بسته بود. بد نفس می کشید. قفسه ی سینه به شدت بالا و پایین می رفت. 💜 لوله‌ی سرم را وصل کرده بودند به رگ گردن. جلو که رفتم، چشم هایش را باز کرد. لب هایش تکان خورد. سرم را بردم جلو. 💜 گفت می خواهم وضو بگیرم. گفتم: آب برای تاول ها ضرر دارد، تیمم کن. گفت: این آخرین نماز را می خواهم با وضو بخوانم. 📚 زیر این حرف ها خط بکشید؛ ص ۱۱۷.
💟 اهل مراقبت و محاسبه نفس بود . او هیچ زمانی را مانند شرایطی که با خدا خلوت می کند دوست نداشت در این شرایط از خودش بی‌خود می شد و متوجه اطرافش نبود، او فقط و فقط در محضر دوست بود . 💟 همیشه قبل از صبح بیدار بود برای اقامه . می‌گفت : وقتی تو جمع هستی خدا می‌گوید این سرش شلوغ است ولی وقتی تنها باشی خدا می آید سراغت. 👌 [نماز شب در تاریکی و خلوت قرار داده شده است تا جذب رحمت الهی و همنشینی با خدا مشهود باشد] در حدیث قدسی آمده است اَنا جَلیسُ مَن ذَکرنی 📒 کتاب بی خیال زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری صفحه ۳۰ و ۳۹ و ۱۱۱.
💓 از روی کاغذ 💓 🦋 نصفه شب بیدار می شد، یک تکه کاغذ از زیر پتو بر می داشت می گذاشت جلویش، از رویش نماز می خواند. 🦋 نوشته بود چند رکعت است و چه طور باید خواند. 📚 یادگاران، جلد 20 ، ص 18.
💞 مادر می گوید: پسرم که برای مرخصی می آمد، شب ها موقع خوابیدن از لحاف و پتوی گرم استفاده نمی کرد. می گفتم: «پسرم سردت می شود؛ سرما می خوری.» 💞 می گفت: «نه مادر؟ اگر خیلی به خودم برسم، دیگر موفق نمی شوم برای بلند شوم. رزمندگان در جبهه سعی می کنند برای نماز شب بلند شوند.» 📚 نماز شب شهیدان ؛ نشر دارخوئین ؛ ص 58. 🍃🍂@mohtavqyetablighJameaAlZahra🍂🍃🍂
💠 بی سیم چی حاجی بودم. یک وقت هایی خبر های خوب از خط می رسید و به حاجی می گفتم. 🔹 بر می گشتم می دیدم توی سجده است. شکر می کرد توی سجده اش. 💠 هر چه خبر بهتر، اش طولانی تر. گاهی هم دو رکعت می خواند. 📚 یادگاران، جلد هفت، کتاب شهید حسین خرازی، ص 62. 👌 مستحب است هنگام رسیدن نعمت یا برطرف شدن بلا و گرفتاری به جا بیاوریم یا نماز شکر بخوانیم. 🍃🍂@mohtavqyetablighJameaAlZahra🍂🍃🍂