eitaa logo
مجردان انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴دختر ساده ای که فریب خورد🔥🔴 💠سه سال پيش توي دانشگاه يكي از پسرا اومد گفت كه ميشه يه چند لحظه وقتتونو بگيرم ..منم گفتم خواهش ميكنم بفرماييد..گفت من واقعيتش چن مدته رفتار شما رو زير نظر دارم و هر كجا رفتين باهاتون اومدم و به اين نتيجه رسيدم كه... هموني كه من دنبالشم شما هستين ..من يه لحظه شوكه شدم ..گفتم اقا اشتبا گرفتين و راهمو گرفتم رفتم .. ☢اين چن روز اومد دنبالم و هر روز توي دانشكدمون ميومد و ازم خواهش و تمنا مي كردكه محلش بزارم ولي من پا نميدادم .. نميدونم چي شد كه هر روز ديدم دارم عاشقش ميشم و بالاخره حاضر شدم چن مدت باهاش دوس بشم تا بعد بياد خواستگاريم ..چن ماهش شد چندين ماه ولي نيومد .بش ميگفتم خب پس كي مياي ..مي گفت حالا دير نميشه كه صبر كن ... ⭕️يه روز بم گفت من بايد برم و نميتونم ديگه باهات باشم و باهات نميتونم هم ازدواج كنم ... نميدونم در اون لحظه چه حالي داشتم ..علته شو پرسيدم گفتم اخه چرا اين همه مدت با احساسات من بازي كردي.. ♨️جوابش به من اين بود:من يه پسرم و دوست دارم لذت كافي از جنس مخالفم ببرم و هيچ مانعي هم در راهم نيس ..خودت خواستي باهام باشي ..الانم هرِی... نميدونم چرا گول حرفاشو خوردم..اولين رابطه ام با جنس مخالف بود...دخترا تو را خدا گول حرفاي اين پسرا رو نخوريد..اينا دوس درن اول باهات باشن و بعد مث گوشي كار كرده كنارت ميندازن.... ✅نکته مهم: ازدواجی میتونه خوب باشه که زیر سایه بزرگترها انجام بشه فکرنکنی چون بزرگ شدی میتونی درست انتخاب کنی✨ 🔴 👇 @mojaradan
⬛️وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد در روز وفاتشان ایشان را زیارت می‌ کنیم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ رَسُولِ اللَّهِ سَيِّدِ الْمُرْسَلينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ خاتَمِ النَّبِيّينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اَجْمَعينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ المُؤْمِنينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ الْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا خالِصَةَ الْمُخْلِصاتِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَةَ الْحَرَمِ وَ مَلائِكَةَ الْبَطْحآءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اَوَّلَ مَنْ صَدَّقَتْ بِرَسُولِ اللَّهِ مِنَ النِّساءِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ وَفَتْ بِالْعُبُودِيَّةِ حَقَّ الْوَفآءِ، وَ اَسْلَمَتْ نَفْسَاً وَ اَنْفَقْتَ مالَها لِسَيِّدِ الْأَنْبِيآءِ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا قَرينَةَ حَبيبِ اِلهِ السَّمآءِ، اَلْمُزَوَّجَةِ بِخُلاصَةِ الْأَصْفِيآءِ، يَا ابْنَةَ اِبْراهيمَ الْخَليلِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ سَلَّمَ عَلَيْها جَبْرآئيلُ، وَ بَلَّغَ اِلَيْهَا السَّلامُ مِنَ اللَّهِ الْجَليلِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا حافِظَةَ دينِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا ناصِرَةَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا مَنْ تَوَلّى‏ دَفْنَها رَسُولُ اللَّهِ، وَ اسْتَوْدَعَها اِلى‏ رَحْمَةِ اللَّه، اَشْهَدُ اَنَّكَ حَبيبَةُ اللَّهِ وَ خِيَرَةُ اُمَّتِهِ، اِنَّ اللَّهَ جَعَلَكِ فى‏ مُسْتَقَرِّ رَحْمَتِهِ فى‏ قَصْرٍ مِنَ الْياقُوتِ وَ الْعِقْبانِ، فى‏ اَعْلى‏ مَنازِلِ الْجَنانِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ. ⚫️◾️⚫️◾️⚫️ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#داستان_شب قسمت پنجاه و چهارم اوضاع کردستان از چیزی که برامون تعریف کرده بودند خیلی بدتر بود. آدم نم
🍁🍁🍁🍁 ♦️♦️♦️قسمت پنجاه و پنجم راز میان چشم ها💕 جوون هیجده نوزده ساله ایی توی شکاف افتاده بود و هر دو تا پاش تیر خورده بود. خون زیادی ازش میرفت و نمیتونست حرکت کنه. +چیکار کردن باهات ناکسا! صدایی ازش در نمیومد جز خس خس گلوش. بیهوش شده بود و به سختی سينه اش بالا و پایین میرفت. چاره ایی جز کول کردنش نبود. باید قبل غروب خودمو به عقب میرسونم وگرنه توی شب پیدا کردن راه از توی این کوهستان کار ساده ایی نبود. صدای تیراندازی کومله ها خاموش شده بود. انگاری تیرهاشون ته کشيده بود. پسر و انداختم روی پشتم و راه افتادم پسر چاق و درشتی بود و بیهوش شدنش هم وزنش و بیشتر می‌کرد. نفس زنان خودمو به جلو میکشوندم و غروب آفتاب بیشتر عذابم میداد آفتاب انگار باهام لج کرده بود و سریع تر از حالت عادی داشت غروب میکرد. راه پشت پادگان توی تاریکی شب برام نا مانوس شده بود و کم کم داشت باورم میشد که راهو گم کردم داشتم جلو میرفتم که پام لبه ی یک چیز تیز گیر کرد و با شدت با همون جوون مجروح از روی یه صخره پرت شدم زمین احساس می‌کردم سرم به شدت داغ شده و نایی برای باز نگه داشتن چشمام نداشتم. فقط به چهره اون جوون که زیر پام افتاده بود نگاه کردم و دیگه چیزی نفهمیدم با حس اینکه روی یه چیزی دارم تکون میخورم و دائم بالا و پایین میشم چشممو باز کردم و تصویر رحمان و دیدم که لب هاش تکون می‌خورد و میدوید بعد چند ثانیه صدا ها واضح شد و فهمیدم روی بارانکارد م رحمان با دیدن من دستور داد بارانکارد و بزارن زمین و کنارم نشست _هاشم؟ هاشم. صدامو میشنوی؟ لب هامو بهم زدم و گفتم :اون پسره _به خودت فشار نیار داداش الان می‌رسیم پیش پزشک و دوباره بارانکارد تکون خورد داخل یک چادر صحرایی منو گذاشتند زمین که یک پزشک جوون اومد روی سرمو پایین پلکم و کشید پایین و نور انداخت توی چشمم انگشتشو آورد بالا و گفت :این چند تاست؟ +هاشم عبدیم، 24سالمه اونم یکیه پزشک لبخندی زد و گفت :از ما همه سالم تره، پاشو برو سر پستت به سختی و با درد کوفتگی بلند شدم و از چادر زدم بیرون. حاجی و رحمان پشت چادر باهم حرف میزدند که تا منو دیدند اومدند طرفم _هاشم آقا حالت چطوره؟ +خوبم حاجی و چشمم خورد به بازوی بسته اش. میدونستم حاجی دوس نداره چیزی به روش بیارم برای همین گفتم :وضعیت چطوره حاجی؟ اون جوون چیشد حاجی دستی به محاسنش کشید و گفت :پادگان و نتونستند هنوز بگیرن، ولی احتمال هر لحظه پاتکشون هست، نیرو ها کمه اما هر طور که شده امشب و باید سر کنیم و پادگان و نگه داریم تا فردا نیرو ها برسن، اون جوون هم شهید شد ذهنم آشفته این ماجرا بود و حادثه شهادت اون پسر هم بیشتر داغونم کرد. حاجی حال دمغم و دید ک گفت هاشم آقا همه ی این جوون ها پاره تن منن، اما روزی که اومدن اینجا میدونستند ته خط همین چیزا منتظرشونه، اون الان جاش خيلي راحته پس عذاب وجدان نداشته باش تو سعی خودتو کردی ولی خدا میخاست اونو سوا کنه برای خودش و ضربه ایی به پشتم زد. دستی به صورتم کشیدم و پشت سر حاجی راه افتادم تا برای برنامه امشب نقشه ها رو بریزیم... ... @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ 📿 {گرچه محبوب ترین آرزویم🍃 آمدن در حرم ڪرب و بلاست💔 چه بیایم چه نیایم حرمت همه ی زندگی ام وقف شماست♥️} @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌🍃 شیعه از هجرِ رُخت  جامِ بلا می نوشد خرّم آن سینه که در وصلِ شما می کوشد بار الها ..همه یِ عمر سلامت دارش کوثری را که از ان آبِ بقا می جوشد اللهم_عجل_لولیک_الفرج @mojaradan
[• ♡•] 💡}• ✔️•}مشاوره از ازدواج یك ضرورت است. فرض كنید دختر و پسر جوانے بسیار به هم دارند ولی چه تضمینے وجود دارد كه دخترخانم در آینده مادر خوبی باشد یا آقاپسر از نقش پدرے برآید؟ و... همه اینها در مشاوره قبل از ازدواج مشخص می‌شود. 🧠•}در این تست‌هایے از هردو نفر گرفته می شود كه پاسخ خیلے از پرسش‌ها را مشخص می‌كند. این همان عقل است كه كنار عشق قرار می‌گیرد. یعنی دو نفر كه می‌كنند عاشق هم هستند با یك روش عقلانی به این نتیجه می‌رسند كه آیا به صلاح است یا نه؟ 👌🏻•} 🎯•} @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا