eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#داستان_شب ⚜قسمت پنجاه و ششم⚜ بهشت عمران 🌾 ماشین و جلوی خونه پارک کردم. با استرس راه افتادم سمت ع
⚜قسمت پنجاه و هفتم ⚜ بهشت عمران 🌾 _کجا میریم؟ بدون کمترین نگاهی گفت :فروشگاه لباس _لباس؟ برای کی؟ همینطور که داشت دور میزد گفت 'برای شما نمیدونستم باید چی بگم برای اینکه غرورم جریحه دار نشه گفتم:ولی من که لباس دارم هیچ چی نگفت و دوباره حرکت کرد روبه روی یک پاساژ بزرگ نگه داشت دست برد و داشبورد و باز کرد که خودم کشیدم عقب نگاهی با تعجب بهم انداخت و عینکش و برداشت و در داشبورد و بست و بهم گفت :پیاده شو عجیب حال لج کردن داشتم. برای همین گفتم :من چیزی نمیخام خودت برو چند دقیقه ایی صداش نیومد که برگشتم و دیدم بهم زل زده بعد بدون کوچکترین حرفی پیاده شد و در و با ریموت قفل کرد رسما زندانیم کرده بود. نفسم و کلافه دادم بیرون و خیره شدم به خیابون نیم ساعتی آدما رو نگاه میکردم اما خبری ازش نشد کم کم داشتم عصبی میشدم که دیدم از دور با چند تا نایلون داره میاد. در و باز کرد و نایلون ها رو داد دستم و حرکت کرد آماده بودم برای یه انفجار برای همین گفتم :تو حق نداشتی که منو.. که دیدم دستش رفت روی ضبط و موسیقی پخش کرد خیلی بیشتر دقم داد. تا دستمو بردم که خاموشش کنم گفت :مثه بچه آدم بشین سر جات و حرف نزن انگار حرفش آب روی آتیش بود دهنم بسته شد و تکیه دادم به صندلی روبه روی گاراژ نگه داشت که گفتم :مگه نمیریم سر کار نگاهش به روبه رو بود. چیزی نگفت. نایلون ها رو گذاشتم روی صندلی که گفت :ماله تویه نگاهم و آوردم بالا که چشم تو چشم شدیم _دوس ندارم با این سر و وضع دنبالم راه بیوفتی، پیاده شو کار دارم به ناچار لباسا رو برداشتم و رفتم سمت گاراژ چقدر تحقیرم کرد! بدون اینکه حوصله حرف زدن با بچه ها و بتول و داشته باشم رفتم توی اتاق نایلون ها رو گذاشتم روی زمین و همونجا نشستم چقدر امروز روز مزخرفی بود! کنجکاو نگاه کردم به نایلون ها. حس فضولی امونم نداد و درشو باز کردم چقدرم که خوش سلیقه بود! چند دست مانتو و شال خریده بود داشتم یکی یکی نگاهشون میکردم که پروین در و باز کرد و با دیدن لباسا سوتی زد و گفت :اوه مای گاد، بانک خالی کردی؟ لبخندی زدم و گفتم :نه هدیه اس یه لنگ ابروشو داد بالا و گفت :هدیه؟ دوباره خندیدم و گفتم :اوهوم مگه ما دل نداریم؟ کتونی هاشو بدون اینکه در بیاره چهار دست و پا اومد سمتم و مشغول زیر و رو کردن لباسا شد و گفت :دل که داری ولی نمیدونم کی اینا رو خریده؟ مطمعنم پول مول نداشتی سرمو تکیه دادم به دیوار و گفتم :سالار یهو پروین به سرفه افتاد و گفت :سالار؟ یا خدا جدی میگی؟ _آره چیه مگه؟ +باورم نمیشه اگه میگفتی قادر خریده باور میکردم اما سالار و نه _وا آخه چرا؟ +اون کوه یخ از این کارا واسه کسی نمیکنه _حالا که کرده و از جام پاشدم و صورتمو آبی زدم دیدم در جا کفشاشو درآورد و پرت کرد بیرون و چهار زانو مشغول سر کردن شال ها شد و گفت :خوب بریز بیرون ببینم با این آقا سالار چه کردی که دست به جیب شدن تکیه دادم به کابینت و گفتم :هیچ چی خودش گف خوشم نمیاد با این سر و وضع دنبالم راه بیوفتی همین +ما هم که گوشمون دراز، ببین آوا زیاد باهاش گرم نگیر آدمه عجیبیه! _من ک گرم نگرفتم خودش خرید +کلی گفتم چیزی نگفتم که گفت :دو سه روزی نیستم حواست به خودت باشه _کجا میری؟ +زیادی هم فضولی نکن و از جاش پاشد و رفت توی حیاط ادامه دارد... کپی برداری از این مطالب بدون اجازه نویسنده اشکال شرعی دارد ❌❌❌ @mojaradan
⚜قسمت پنجاه و هشتم⚜ بهشت عمران 🌾 کلید و انداختم و اومدم توی خونه. خونه تاریک بود و چراغی روشن نشده بود دستمو کشیدم روی دیوار و برق و زدم. دنبال بابا گشتم اما پیداش نکردم فکر کنم رفته بود سراغ اسدلله. کنمو با خستگی درآوردم و خودمو پرت کردم روی صندلی چقدر امروز همه چی حوصله بر بود. بازم تیرم به سنگ خورده بود. اوضاع و احوال آقا نشون میداد خبری از گرفتن برگه اقامت یا حتی نسخه های مدارک مون نیست دلم به حالش میسوخت اما وقتی به آوارگی بهشته فکر می‌کردم میدیدم یه ذره تاوان دادن براش لازمه دستمو به شقیقه هامو فشار دادم و سعی کردم فکر کنم حالا توی اون شهر بزرگ و بی در و پیکر یه دختر ساده که معلوم نیست چه بلایی سرش اومده باشه رو از کجا پیدا کنم لعنت به من که همه چیو خراب کردم توی افکار خودم غوطه ور بودم که صدای زنگ در اومد بی رمق به سمت در رفتم و در و باز کردم گلی بود با يک لبخند گشاد درحالیکه یه سینی غذا دستش بود روبه روم وایستاده بود _سلام خسته نباشيد +سلام ممنون _گفتم شاید وقت نکرده باشید چیزی تهیه کنید واستون شام آوردم +ممنون شام داشتیم _فکر نکنم آخه پدرتون خونه ماست شما هم از صبح نبودید دیگه +چه اطلاعات دقیقی! همیشه اینقدر از همه چی خبر دارید؟ _نه فقط برای چیزایی که واسم مهمه و سینی و هل داد توی دستم و گفت :دست‌پخت خودمه امیدوارم خوشتون بیاد و رفت سینی غذا و بعد اینکه رفت پشت دیوار خالی کردم به شدت مرگ از این دختر بدم میومد حس خوبی بهش نداشتم توی رفتاراش همه چی بود الا محبت و خلوص در و بستم و کنار پنجره به خواب رفتم باید هرچه سریع تر خودمو برسونم به تهران ادامه دارد @mojaradan
⭕️ با سلام ✋ امشب ساعت⏰ 22:10 دقیقه مستند* *موسوی مجد👤* *جاسوس آمریکایی🇺🇸* که مکان *شهید سلیمانی🖤💛 را در بامداد ۱۳ دیماه سال 98 لو داد* از شبکه 3 سیما پخش میشه... لطفا باشید. . . ——🌀⃟‌———— @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ غیر از حسین عاشق هر ڪس شدے بدان بـازیچـہ مـے شـود دل ٺـو دسـٺ دیگـران قلبے ڪہ مے ٺپد به صـداے "حرم حرم" نگــذار ، جاے پاے ڪسی را بـہ روي آن @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️☘ •|آلوده‌ایم،حضرٺ‌باران‌ظهورڪن •|آقاتوراقسم‌بہ‌شهیدان‌ظهورڪن •|گاهےدلم‌براےشماتنگ‌مےشود •|پیداترین‌ستاره‌ےپنهان‌ظهورڪن ✨☺️ @mojaradan
🔰وقتی هیچ خواستگاری نمی ماند ⃣ 💢بطور کلی آشنایی هایی که به قصد صورت می گیرد، اعم از سنتی، آشنایی در محل تحصیل یا کار یا معرفی توسط دوستان و آشنایان، از بعضی لحاظ شرایط یکسانی را دارد؛ یعنی در همه این شرایط دو نفر یکدیگر را می بینند، صحبت و معاشرت می کنند و نهایتا پس از دستیابی به شناخت، تصمیم نهایی خود را مبنی بر قبول یا رد شرایط مورد نظر برای ازدواج اعلام می کنند. منظور این است که همه این آشنایی ها، به ازدواج منجر نخواهد شد و بنا نیست با هر بار رد شدن این احساس درون شما ایجاد شود که با وجود ویژگی های خوب و مناسب مورد انتخاب واقع نشده اید، زیرا هر شخص معیارها و ملاک های مختص به خود را دارد. وقتی یک خواستگاری نافرجام می ماند، بهتر است پرونده آن را در ذهنتان ببندید و مدام فکر نکنید که چرا رفتند ودیگر خبری از آنها نشد؟ چرا من را نپسندیدند؟ در من چه دیده اند که رفته اند و... . موضوع را شخصی نکنید و فکر نکنید الزاما شما ایرادی داشته اید که خواستگارتان رفته و پشت سرش را هم نگاه نکرده است. ❌❌***در بوق و کرنا نکنید بهتر است خبر آمدن خواستگار را در بوق و کرنا نکنید و به فک و فامیل نگویید که بعدا بخواهید پاسخگوی آنها هم باشید. با این کار فشار روانی مضاعفی را بر خود وارد می کنید. @mojaradan
❤️ پسران وابسته🙇، دختران رویایی🙍 یکی از عوامل طلاق جوان های کم سن و سال امروز، تنبلی، بی مسئولیتی و وابستگی زیاد مردان جوان به خانواده هایشان از یک طرف و رویایی بودن و داشتن توقعات بالای مالی از سوی دختران جوان است. وقتی پسران جوان تا روزی که داماد می شوند از مادرشان برای پیدا کردن جوراب هایشان هم سرویس می گیرند و دختران بی علاقه به خانه و آشپزخانه، جز دریافت محبت به سبک سریال های رمانتیک و حضور در مراکز خرید لوکس، تصور واقع بینانه دیگری از زندگی مشترک ندارند، در ابر رویاهایشان، جایی برای سختی کشیدن وجود نداشته باشد، غافل از اینکه اگر روزی روزگاری برای آن ها زندگی بدون دغدغه های مالی و داشتن مهارت های کافی ممکن شده است، به سبب حضور پدران و مادران به طور دائم در پشت صحنه است و با کنار رفتن شان به توانایی، مهارت های زندگی، معرفت و مسئولیت پذیری داماد به همراه گذشت، درک، همراهی و حتی مهارت های خانه داری عروس خانم کاملا نیاز خواهد بود. نسل جوانی که این روزها در سن ازدواج قرار دارد معیارها واقعی، موثر و مهم ازدواج را نمی داند، در عوض توجه بیش از اندازه به ظاهر در میان دختران جوان و شرایط مالی پسران، آن هم در شرایط بد اقتصادی امروز، بحران های تازه ای را در زمینه ازدواج شکل داده است. ─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─ @mojaradan
❤️ 💟در هر رابطه ۶ نفر حضور دارند ۱.من ۲.تو ۳.تصویری که من از تو در ذهن دارم ۴.تصویری که تو از من در ذهن داری ۵.تصور من از تصویری که خودم در ذهن تو دارم ۶.تصور تو از تصویری از خودت که در ذهن من است • برای یک رابطه ی موفق حواسمان باید به هر۶تصویر باشد ─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─ @mojaradan
❤️ ‍ 💥ارتباط_با_خانواده_همسر 🔵ماجرای مادرشوهر و شوهری که هنوز بزرگ نشده❗️ 🔵خیلی از خانومها اعتراض میکنن که شوهرهای عزیزشون وابسته به خانواده علی الخصوص مادرشون هستند!!! 🔵این وابستگی شوهر به مادر و یا حتی یه خانم به خانوادش تا حد طبیعی و قابل قبوله 🔵ولی خیلی از دختر خانمها از همون روز بعد از عقد توقع دارن شوهر گوش به فرمان اوامر خانم باشه و هیچ وابستگی به خانوادش نداشته باشه 🔵این انتظار غلطیه،شما نمی تونید انتظار داشته باشید که کل بنیان این وابستگی با یه امضا فرو بریزه و همه چیز ناگهان تغییر کنه 🔵بهترین کار اینه که علاوه بر قلب همسرتون اعتمادش رو هم جلب کنید،به طوری که احساس کنه که اگر با شما مشورت نکنه ضرر میکنه. 🔵بعضی از خانوم ها و اغلب اقایون فقط میخوان رو نظر خانواده همسرشون مخالفت کنند ‼️بدون هیچ دلیل منطقی،و طرف مقابلشون این برداشت رو داره، که خانومم فقط از روی حسادت داره مخالفت میکنه ✅اگر میخواید نظر شوهرتون که متاثر از حرف مادرشه رو تعدیل کنید ،تنها در صورتی مخالفت کنید که دلیل خوبی داشته باشید،وگرنه بازنده میدان شمائید.چون حتی اگر بعد ها هم نظر درست رو شما بدین بهتون بی اعتماد شده و دیگه حرفتون رو قبول نمی کنه. یادتون باشه 👈🏻 خوشبختی گنجی نیست که ناگهان جایی پیدا کنید ، خوشبختی بنایی است که با تلاش و درایت می تونید بهش برسید. ─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─ @mojaradan
❤️ 🍃مرد مامانی ... 🌼اگر چنین مردی دارید وضعیت شما با بقیه فرق دارد. نمیتوانید مثل بقیه با شوهرتان درباره مادرش صحبت یا گلگی کنید. ✅بهتر است خیلی ملایم و غیر مستقیم وارد شوید از داستان زندگی هایی بگویید که با دخالت مادرشوهر بهم ریخته یا از نزدیکانتان که مادرشوهر عروسش را خوش ندارد. 👌اینطوری کم کم ذهنش اماده میشود که ممکن است مادر ها هم اشتباه کنند. 🌼بعد وقتی نیاز به حمایتش داشتید و مثلا مادرش به شما تکه ای انداخت و او پشتتان در نیامد خیلی ملایم و اراااام به او بگویید: 👈🏻 مامان شما خیلی خوشبخته. حمایت شوهرش، خواهراش، برادراش و حتی دختر و پسرشو داره ولی من خیلی تنهایم من نیاز دارم لااقل شوهرم پشتم باشه 😞 بعد سریع بحثو عوض کنید تا وارد جبهه گیری نشه 😉👌 ─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─ @mojaradan
✍اختلاف داشتن در زندگی زناشویی بسيار طبيعی است اما چگونگی حل اختلافات هنر حفظ رابطه می‌باشد. 👈 با كمک همسرتان قوانينی برای زمانی كه عصبانی هستيد يا با رفتار همسرتان مخالفيد وضع كنيد. به عنوان مثال... 1⃣ قهر نكنيم. 2⃣ به هم ناسزا نگوييم. 3⃣ مقابل بچه‌ها دعوا نكنيم. 4⃣ جای خواب خود را جدا نكنيم. 5⃣ اشتباهات گذشته را به رخ نكشيم. 6⃣ اختلافات خانوادگی را بيرون از محيط خانه مطرح نكنيم. 💥برای حل مشكل وقت بگذاريد. سعی كنيد به نتيجه‌ای برسيد كه هر دو طرف راضی باشيد. اگر به چنين نقطه‌ای نرسيديد، نتيجه بگيريد كه بر سر اين موضوع تفاهم نداريد و آتش‌بس كنيد. ─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─ @mojaradan
میدونی عشق یعنی چی؟؟؟ یعنی وقتی آقاتون عصبانی میشه بذاری هر چی دوست داره بگه و داد بزنه وقتی آروم شد بری کنارش بشینی و دستاشو بگیری تو چشاش با مهربونی زل بزنی و آروم با موهاش بازی کنی و نوازشش کنی و بگی : . . . . . . عزیزم زنگ زدم الان از تیمارستان میرسن، چند دقیقه طاقت بیار!!! والا دیگه چقد تحمل 🤣🤣🤣🤣🤣😂😂😂😂😂 @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقای ِ جان لیست قیمت بسته های اینترنتی ایرانسل ما به شرح زیر است : 1)گیگ :هفت هزار تومان 🙃 2)گیگ :یازده هزار تومان 🙂 3)گیگ :پانزده هزار تومان 😙 4)گیگ :نوزده هزار تومان 😇 5)گیگ:بیست و سه هزار تومان😉 7)گیگ:سی و دو هزارتومان 😎 به ربات تلگرام 👇👇 @mojaradan_bot ایدی ایتا 👇👇 @mojaradan_bott برای درخواست سفارش مراجعه کنید @mojaradan ‌ ‌
❤️ ❌اشتباهات آقایان در دوران نامزدی اگر در دوران نامزدی هستید شاید ندانید کدام رفتارها درست و کدام‌ها می‌تواند عروس خانم را ناراحت کند. در این صورت اشتباه‌های دوران نامزدی را بشناسید. خیلی از رفتارهای ساده و به ظاهر کوچکی که در دوران نامزدی از شما سر می زند، می‌تواند ازدواج تازه نفس‌تان را از نفس بیندازد. اگر در دوران نامزدی به سر می‌برید یا انتظار دارید که یکی از همین روزها پای شما هم به این بازی باز شود، بهتر است اشتباهات رایج این دوره را بشناسید و از آنها بپرهیزید. 🔽به نامزدتان چسبیده‌اید؟ درست است! شما قرار است شریک زندگی لحظات و احساسات او باشید و نزدیک ترین فرد به او باشید اما نباید یادتان برود که این نزدیکی هم‌ اندازه ای دارد. پس در عین اینکه به او نشان می دهید که دلتنگ اش هستید، فضای خالی و کمی آزادی را هم از او دریغ نکنید. این حق اوست که گاهی تنها باشد و یا برخی تفریحات و کارها را به تنهایی انجام دهد. 🔽در دوران نامزدی حرف اول و آخر را شما می‌زنید؟ شما می‌خواهید قدرت‌تان را اثبات کنید و به خودتان بقبولانید که در زندگی آینده هم حرف حرف شما خواهد بود؟ اگر می‌خواهید با چنین روشی قدرت را در زندگی به دست بیاورید و عنان امور را به دست بگیرید در اشتباهید. اگر حرف‌های میان شما، چه از جهت او و چه از طرف شما یکسویه باشند، کار ارتباط‌ تان تمام است. شما برای ساختن یک زندگی مشترک، به دیدگاه مشترک و توانایی گرفتن تصمیم‌های مشترک نیاز دارید. ادامه دارد........ ─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان وقت نماز است📿 اذان میگویند🗣️ بشتابید به سوی نماز📿🌹 قبول حق 🤲🏻 التماس دعا🤲🏻🌹 ✿⃟✿ ———🌻⃟‌————— @mojaradan
❣هر چند همسر شما راستگو باشد 🚫اما نیاز نیست رازهای دوران مجردی یا خصوصی و خانواده خودتون رو که به زندگی آیندتون مربوط نیست باز گو کنین ❣هنگامی که شوهرتون پیش شما نیست با خانواده اون تماس بگیرین و جویای حال اون ها بشین 👌اینکار باعث جذابیت شما پیش اونها میشه. ❣هرگز همسرتون رو در شرایطی قرار ندین که🚫 مجبور بشه بین شما و مادرش یک نفر رو انتخاب کنه چون اصولا مردانی که سیاست ندارند یکی را انتخاب و دیگری رو ناراحت میکنند. ❣سعی کنید شبها در خانه مادرشوهرتون برای خواب نمانید، البته برای کسانی که خانواده همسرشان در شهرستان است این قضیه استثناء است ، ❣وقتی در شهرستان به منزل خانواده همسرتان میروید بیش از چند روز موندنتون جالب نیست ،سعی کنید براشون تازگی داشته باشین . ❣در خونه مادر شوهرتون برای انجام بعضی کار ها از او اجازه بگیرین👌 از این کار شما او احترام دریافت میکند و سیاست مهمان بودن شما حفظ میشود، ❣به هیچ عنوان در🚫 بحثهای خانوادگی آنها دخالت نکنین و از همسرتون طرفداری نکنین بگذارین خودشون حل کنند اونها از خون هم هستند و بعد از دعوا صمیمیتشون پا برجاست اما شما عروس اون خانواده هستین !!! ─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─ @mojaradan
💏مهارت های انتخاب همسر 💕 درجه‌بندی معیارها، متناسب با انتخاب خویش 🍀معیارهای ما باید دو درجه داشته باشد؛ 💠معیارهای درجه یک و معیارهای درجه دو. 🔅معیارهای درجه یک 💞معیارهایی است که حتّی اگر یکی از آنها در طرف مقابلم نبود، به راحتی و خیلی محکم می‌گویم:👇 «نه» و از خیر ازدواج با او می‌گذرم. ❇️مثلاً یکی از معیارهای درجه یک دخترها این است که همسر آینده‌شان معتاد نباشد. حالا اگر کسی به خواستگاری او آمده که معتاد است، امّا باقی معیارهای او را دارد، می‌گوید: «نه». 🔅معیارهای درجه دو 💞معیارهایی است که می‌شود در آنها تساهل و تسامح کرد؛👈 یعنی اگر یک یا چند تا از آنها در طرف مقابل نبود، اشکالی ایجاد نمی‌شود. نام دیگر این معیارها را می‌توان «معیارهای ترجیحی» گذاشت. ❇️مثلاً برخی دوست ندارند همسرشان دارای یک خانوادۀ شلوغ باشد؛ امّا این طور نیست که به هیچ وجه، طاقت چنین خانواده‌ای را نداشته باشند. به این می‌گویند، معیار درجه دو. ─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─ @mojaradan
چفیه فلسطینی میندازی دور گردنت آدم دوس داره اشغالت کنه. @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
#داستان_شب ⚜قسمت پنجاه و هشتم⚜ بهشت عمران 🌾 کلید و انداختم و اومدم توی خونه. خونه تاریک بود و چر
⚜قسمت پنجاه و نهم ⚜ بهشت عمران 🌾 مشغول تمیز کردن اتاق بودم که علی یکی از بچه های گاراژ صدام زد که قادر خان کارت داره بلند شدم و رفتم اتاق قادر که ته گاراژ بود در و باز کردم که دیدم نشسته و داره قلیون میکشه و اشرف داره براش میوه پوست میکنه نگاهم و دوختم به فرش و سلامی کردم _سلاااام. بیا تو دم در بده کفشامو درآوردم و کنار دیوار وایستادم قادر رو به اشرف گفت :تو دیگه برو اشرف نگاه بدی به من کرد و گفت :یه چایی براتون بریزم بد میرم _لازم نکرده برو اشرف به ناچار هیکلش و تکون داد و بلند شد و تنه ایی به من زد و رفت از اینکه باهاش تنها شده بودم خیلی میترسیدم نگاهم افتاد روی صورت زشت و ترسناکش که لبخندی زد و دستش و گذاشت کنارش و اشاره کرد بغلش بشینم از ترس عرق کرده بودم ولی به روی خودم نمی آوردم. بهم گفت :نمیشینی؟ با تته پته گفتم :نه همینجا خوبه بفرمایید دوباره دود قلیون و داد بیرون و گفت :حدودا دو هفته ایی هست اینجایی، همچین کار خاصی ازت ندیدم، سالار هم حرفی نمیزنه ازت، باس بری یه جای دیگه تا اینو شنیدم رنگ صورتم پرید سریع گفتم :اما آقا من میخام بمونم، اصلا هر کاری بگید میکنم تو رو خدا قادر زل زد بهم و بعد گفت :هرکاری؟ با چشام نگاهش کردم که گفت :باشه پس هرکاری گفتم میکنی آره؟ و لبخند چندشی زد. نمیدونستم چی بگم. از جاش بلند شد و اومد طرفم یک قدمیم وایستاد و گفت :خیلی دلم میخاد بدونم دختر به این خوشگلی از کجا آمده؟ و دستش و آورد سمت دسته ی مویی که از کنار روسریم زده بود بیرون که خودمو عقب کشیدم و هینی گفتم خنده ی آرومی کرد و خواست دوباره جلو بیاد که هولش دادم و به سرعت از اتاقش زدم بیرون از ترس نزدیک بود خفه بشم. دویدم سمت اتاق که صدای داد بتول و شنیدم به محض اینکه رسیدم سمت اتاق پروین و دیدم که با سر و صورت خونی و حالی شبیه‌ مرگ روی پله افتاده _یا خداااا ادامه دارد @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان وقت نماز است📿 اذان میگویند🗣️ بشتابید به سوی نماز📿🌹 قبول حق 🤲🏻 التماس دعا🤲🏻🌹 ✿⃟✿ ———🌻⃟‌————— @mojaradan