❤️
#آقایان_بخوانند
⁉️ رفتار مردانی که خانمها دوست ندارند؟
۱. مردانی که با کار خود ازدواج کرده اند.
۲. مردانی که به مادرشان وابسته اند.
۳. مردان چشم چران و تنوع طلب
۴. مردانی که به ظاهر و نظافت شخصی خود اهمیت نمی دهند.
۵. مردانی که عشق و علاقه شان را نشان نمی دهند.
۶. مردانی که برای رابطه شان وقت نمی گذارند.
۷. مردانی که شما را با دختر قبلی زندگیشان مدام مقایسه می کنند.
۸. مردانی که بدون هدف و برنامه هستند و استقلال مالی
#نامزدی #عقد #ازدواج
─┅═ঊঈ💞🌹💞ঊঈ═┅─
👰🤵 #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی 💍
💖 @mojaradan 💖
فقط پنج دقیقه.mp3
604.2K
🔊 #صوت_مهدوی
📌 #پادکست «فقط پنج دقیقه»
▫️ در طول هفته، ۱۶۸ ساعت، پنج دقیقه دلمون برای امام زمان میگیره؟
☑️ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
✍ @mojaradan
✅عبارت #مهم_نیست را نگویید:
✍زیرا ؛یک زن یا شوهر نباید سعی کند همه چیز را خوب جلوه دهد و به کسی که طرف مقابل است هرچیزی را که می خواهد بدهد. و بسیار مهم است که مشکل خود را با فرد به طور صادقانه ابراز کند، حتی وقتی با همسرش مخالف است ؛
مثال:همسرتان می گوید کجا غذا بخوریم نگویید مهم نیست ،محلی راکه دوست دارید پیشنهاد بدهید .بهتر است غذایی جدید و یک مکان جدید را برای غذا خوردن انتخاب کنید که همسرتان از این بابت خوشحال شود تا اینکه ساکت باشید.
⛔️سازش در زندگی بسیار مهم است اما این به معنای فرو نشاندن احساسات و نظرات نیست.
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
✼═══┅💖💖┅═══✼
💞 @mojaradan
🔆💠🔅💠﷽💠🔅
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅
🔅
✅الکتریسیته شانههای پلاستیکی به موها آسیب وارد میکند
✍یک محقق طب اسلامی توصیههایی در مورد شانهزدن موها از دیدگاه طب اسلامی را تشریح کرد و گفت: الکتریسیته شانههای پلاستیکی به موها آسیب وارد میکند. به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری تسنیم, آیت الله تبریزیان درباره شانه زدن به موها اظهار داشت: در روایات آمده است که ایستاده نباید موها را شانه کرد چرا که ایستاده شانه کردن موجب ضعف قلب و فقر میشود.
شانه زدن موها در حمام ممنوع!
هگفته وی شانه همیشه همراه شخص باشد, با آب یا روغن موها را شانه کردن تا مدت بیشتری مو ثابت بماند, حداقل باید در روز ۵ بار شانه زد و در حمام نباید موها را شانه زد.
بهترین جنس برای شانه چیست؟
این محقق طب اسلامی ادامه داد: شانهای که در روایات به آن تأکید شده است, شانهای از عاج فیل است. البته امروزه که گیر آوردن شانه عاج سخت است باید از شانههای طبیعی مثل شانههای چوبی استفاده کرد.
💥شانههای پلاستیکی به موها آسیب وارد میکند: استاد تبریزیان بیان داشت: شانههای پلاستیکی به موها آسیب وارد میکند و خالی از ضرر نیست، الکتریسیتهای ایجاد میکند که به مغز آسیب وارد میکند. امام صادق علیه السلام میفرمایند: ﺷﺎﻧﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﻣﻮﻯ ﺳﺮ، ﺑلغم ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻰﺑَﺮَﺩ، ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩﻥ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎ، ﺍﻳﻤﻨﻰ ﺍﺯ ﺟﺬﺍﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩﻥ ﻣﻮﻯ ﮔﻮﻧﻪﻫﺎ، ﺩﻧﺪﺍﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺤﻜﺎﻡ ﻣﻰﺩﻫﺪ.
📚خبرگزاری تسنیم
☜ #پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی 】
🍏 @mojaradan
🔅
💠🔅
🔅💠🔅
💠🔅💠🔅
🔆💠🔅💠🔅💠🔅
مجردان انقلابی
#داستان_شب پریسا 🍁🍁 قسمت پانزدهم🍂🍂 _به تو چه؟ دخالت نکن آقا سری به نشانه تاسف تکون داد و گفت :صاح
#داستان_شب
پریسا 🍁🍁
قسمت شانزدهم 🍂🍂
هوا سرد بود. اونقدر که هرچی توی کاپشنم فرو میرفتم فایده ایی نداشت!
روی تخت قهوه ایی رنگی نشسته بودیم و سرما رو با کور سوی آتیش منقل کباب کنارمون تحمل میکردیم
اشکان رفته بود تا دست و صورتش و بشوره
خیره شده بودم به مهتاب که صداش دراومد :اگه سردتونه میتونید کت منو بندازید روی پاهاتون
نگاهم و کشیدم روی صورتش
چشمای عجیبی داشت
زیادی محجوب به نظر میومدن
سری به نشونه ی نه تکون دادم ولی بعد چند ثانیه دیدم دست به کار شد و کتش و درآورد و آروم گرفت سمتم
_تعارف نکنید من زیاد اهل سرما نیستم، بندازید روی پاهاتون گرم شید
هنوز دستش دراز بود.
خم شدم و کت و گرفتم و آروم انداختم روی زانو هام
قبل اینکه بخام تشکر کنم بوی تند عطرش توی سرم پیچید
عطر عجیبی بود
به نشونه ادب تشکر کردم که اشکان خنده کنان رسید و گفت :هیچ احمقی این موقع سال در بند بیا نیست الا ما سه تا، خوب چای سفارش دادم گفتم قلیون هم بگم بیارن که دیدم بدون پدرام نمبچسبه نه پریسا؟
و ریسه رفت از خنده
همیشه همینطوری بود بی دلیل شاد و مشنگ
چیزی نگفتم که نشست کنار یحیی
پاهاشو توی هم جمع کرد و گفت :خوب چه خبرا؟ خیلی وقت بود ندیده بودمت
_همچی میگی انگار نه انگار ماه پیش همو همینجا دیده بودیم
+خودت میگی ماه پیش دختر... من زود زود دلم تنگ میشع
بعد دستی زد به پشت یحیی و گفت :داریم با آقا یحیی یه تئاتر تازه راه میندازیم، راستی پایه ایی نمایشنامه شو بخونی؟ دلم میخاد از نظرات حضرت بانو مستفیض شم
+راستش حوصله کاغذ و کلمه ندارم ولی خوشحالم واست
_خیلی وقته توی خودتی پریسا، پدرام کاری کرده؟
چیزی نگفتم که یکهو یحیی از جاش پاشد و گفت :من برم دستامو بشورم میام
توی دلم به فهم و شعورش آفرین گفتم. از جاش بلند شد و آروم رفت.
اشکان نزدیک تر اومد و گفت :میشنوم
کمی جابه جا شدم و گفتم :عجیب شده، مثل قبل نیست
_سرده؟
+چی؟
_باهات سرده؟
+آره... خیلی
_منم حدس میزدم دردت اینه، راستش پریسا بزار کج بشینم و راستش و بت بگم به نظرم پدرام چندان به درد تو نمیخوره
+چرا؟
_چراشو باید خودت بفهمی، نمیخام موش بدوونم توی رابطه تون
+بس که اشکان، تو که میدونی من روی تو مثل یک برادر حساب میکنم
_چون منم مثه یه خواهر بهت فکر میکنم میگم بدرد هم نمبخورین
+میشه بگی چرا
_یکم به خودت و اون نگا کن، جهان بینی تون زمین تا آسمون با هم فرق داره، پدرام توی یه دنیا سر میکنه و توام توی دنیای خودت غرقی، تو باید کسیو پیدا کنی که ببینتت نه پدرام که فقط شور و شوق دیده شدن خودش و داره
سرم و تکون دادم و گفتم :این روزا خودمم بیشتر دارم به این قضیه پی میبرم
لیوان چای رو کشید سمت خودش که بی هوا پرسیدم:این اقا رو از کجا پیدا کردی؟
_کی یحیی؟
+آره
_تست گرفتم ازش، بیشتر از هر چیز سادگی ش و دوست داشتم، میدونی خودشه، بی غل و غش
با خودم فکر کردم چقدر خوبه که هنوز همچین آدمایی هستن روی زمین
سری به نشونه تایید تکون دادم که پیداش شد
صورتش قرمز شده بود. آروم نشست و اشکان تعارفش کرد به چای
کم حرف بود. این و از چند ساعت نشستن باهاش فهمیدم
بیشتر ساکت بود و اگر هم حرفی میزد به جا بود
تموم مدت درگیر جمله های اشکان بودم درباره پدرام و صادقانه بگم درگیر رفتار این تازه وارد
شاید به خاطر اینکه تا به حال آدم محجوب و مودبی مثه اون و کنار خودم ندیده بودم
#ادامه_دارد...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan