eitaa logo
مجردان انقلابی
13.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༄🤍༄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تَخَیَّل انَّ الله بِعَظَمَته تحِبُّک ! فکرشوُ بکن ، خدا با اون عظمتش ، تو رو دوست دارِه 😍 🤍¦⇢ ــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎✿••• 🍁¦⇢ ღـــــپ 𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷ 🤍🍁﴾ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
💍💞💍 💞💍 💍 #رمان_واقعی_عاشقانه_مذهبی💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 #رمان_اینک_شوکران 📚 #قسمت_بیس
💍💞💍 💞💍 💍 💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 📚 🎬 بعد از جنگ و فوت امام زندگی ما آدمای جنگ وارد مرحله ی جدیدی شد. نه کسی ما رو می شناخت و نه ما کسی رو می شناختیم. انگار برای اين جور زندگی کردن ساخته نشده بودیم... خیلی چیزا عوض شد... منوچهر می گفت: "کسی که تا دیروز باهاش توی یه کاسه آبگوشت میخوردیم، حالا که میخوایم بریم توی اتاقش، باید از منشی و نماینده و دفتر دارش وقت قبلی بگیریم..." بحث درجه هم مطرح شد. به هر کس بر اساس تحصیلات و درصد جانبازی و مدت جبهه بودن درجه می دادن. منوچهر هیچ مدرکی رو رو نکرد. سرش رو انداخته بود پایین و کار خودش رو می کرد، اما گاهی کاسه ی صبرش لبریز میشد... حتی استعفا داد فکه قبول نکردن... سال شصت و نه، چهار ماه رفت منطقه. انقدر حالش خراب شد که خون بالا می آورد. با آمبولانس آوردنش تهران و بیمارستان بستری شد . از سر تا پاش عکس گرفتن، چندبار آندوسکوپی کردن و از معده اش نمونه برداری کردن، اما نفهمیدن چشه... یه هفته مرخص شده بود. گفت: فرشته، دلم یه جوريه. احساس می کنم روده هام داره باد میکنه. دو سه تا توت سفید نوبرانه که جمشید آورده بود، خورده بود. نفس که می کشید، شکمش میومد جلو و بر نمیگشت. شده بود عین قلوه سنگ. زود رسوندیمش بیمارستان.... انسداد روده شده بود. دوباره از روده اش نمونه برداری کردن. نمونه رو بردم آزمایشگاه تا برگردم منوچهر رو برده بودن بخش جراحی. دویدم برم بالا، یه دختر دانشجو سر راهم رو گرفت. گفت: خانوم  مدق اینا تشخیص سرطان دادن ولی غده رو پیدا نمیکنن. میخوان شکمش رو باز کنن و ببینن غده کجاست... گفتم: مگه من میذارم..؟ منوچهر رو آماده کرده بودن ببرن اتاق عمل. گفتم: دست بهش بزنید روزگارتون رو سیاه می کنم. پنبه ی الکل رو برداشتم، سرم رو از دستش کشیدم و لباس هاش رو تنش کردم. زنگ زدم پدرم و گفتم بیاد دنبالمون... ... 📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق ✍نویسنده:مریم برادران 🌼✨همانا برترین ‌کارها، کار‌ برای ‌امام ‌زمان است✨🌼 @mojaradan 💍 💞💍 💍💞💍
💍💞💍 💞💍 💍 💑 ما ثابت میکنیم مذهبیا عاشقترن👌 📚 🎬 میخواستم منوچهر رو از اونجا ببرم... دکتر که سماجتم رو دید، یه نامه نوشت، گذاشت روی آزمایش های منوچهر و ما رو معرفی کرد به دکتر میر، جراح غدد بیمارستان جم و منوچهر رو روز عاشورا بستری کردیم بیمارستان جم... اذان که گفتند، با این که سرم داشت، بلند شد ایستاد و نماز خوند. خیلی گریه کرد. سلام نمازش رو که داد، رفت سجده و شروع کرد با خدا حرف زدن: "خدایا گله دارم. من این همه سال جبهه بودم. چرا منو کشوندی اینجا، روی تخت بیمارستان؟ من از   این جور مردن متنفرم ". بعد نشست روی تخت و گفت: یه جای کارم خراب بود. اونم تو باعثش بودی.هر وقت خواستم برم اومدی جلوی چشمم سد شدی. حالا دیگه برو ... همه ی بی مهری و سرسنگینیش برای این بود که دل بکنم. می دونستم... گفتم:منوچهر خان همچین به ریشت چسبیدم و  ولت نمی کنم...حالا ببین.  ما روزای سخت جنگ رو گذرونده بودیم. فکر میکردم این روزا هم میگذره... ناهار بیمارستان رو نخورد. دلش غذای امام حسین (علیه السلام) رو می خواست. دکترش گفت: هرچی دلش خواست بخوره. زیاد فرقی نداره... به جمشید زنگ زدم و از هیئت غذا و شربت آورد. همه ی بخش رو غذا دادیم... دو تا بشقاب موند برای خودمون. یکی از مریضا اومد، بهش غذا نرسیده بود. منوچهر بشقاب غذاش رو داد به اون و سه تایی از یه بشقاب خوردیم. نگران بودم دوباره دچار انسداد روده بشه، اما بعد از ظهر که از خواب بیدار شد حالش بهتر بود. گفت:از یه چیزی مطمئنم. نظر امام حسین روی منه. فرشته، هر بلایی سرم بیاد صدام در نمیاد... 《تا صبح بیدار ماند... نماز میخواند، دعا می کرد، زل میزد به منوچهر که آرام خوابیده بود، انگار فردا خیلی کار دارد. از خودش بدش آمد. تظاهر کردن را یاد گرفته بود. کاری که هرگز فکر نمی کرد بتواند. این چند روز تا آنجا که توانسته بود، پنهانی گریه کرده بود و جلوی منوچهر خندیده بود. دکتر تشخیص سرطان روده داده بود. سرطان پیشرفته ی روده که به معده زده بود. جواب کمیسیون سپاه ✉️ هم آمده بود: جانباز نود درصد. هر چند تا دیروز زیر بار نرفته بودند که این بیماری ها از عوارض جنگ باشد... با این همه باز بنیاد گفته بود بیمار های منوچهر مادرزادی است. همه عصبانی بودند، فرشته، جمشید، دوستان منوچهر. اما خودش می خندید که از وقتی به دنیا آمدم بدنم پر از ترکش بود! خب راست می گویند...! هیچ وقت نتوانسته بود مثل او سکوت کند...》 ... 📖به روایت همسر شهید منوچهر مدق ✍نویسنده:مریم برادران 🌼✨همانا برترین ‌کارها، کار‌ برای ‌امام ‌زمان است✨🌼 @mojaradan 💍 💞💍 💍💞💍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༄🤍༄ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🦋 اگه صداش کردی و جواب نگرفتی بدون دل ما ویروس گرفته که نیاز به پاکسازی شه😁✌️ ‎‌‌‌ 🤍¦⇢ ــــــــــــــــــــــــــــــــــ❥︎✿••• 🍁¦⇢ 𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 و هر انسانی، اعمالش را بر گردنش آویخته‌ایم؛ و روز قیامت، کتابی برای او بیرون می‌آوریم که آن را در برابر خود، گشوده می‌بیند! (این همان نامه اعمال اوست!) 🌸 نامه‏ ات را بخوان كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى 🎙 محمود شحات انور 📖 سوره اسراء 🎵 مقام صبا (±عجم) 🌺🌹🌺 🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷 @mojaradan
❤️ در سیـنہ ما هیچ بُتے راه ندارد چون ڪشور دل غیر حسین شاه ندارد در هر دوجهان رهبر این قوم حسین اسټ راهے ڪه حسیـن داده نشان ، چاه ندارد @mojaradan
❤️ 🌼🍃 سلام حضرت دل‌بَر! سلام قرصِ قَمَر! زمین که لطف ندارد؛ از آسمان چه خبر؟! ‌ 🌼🍃 منتظر امام‌زمان، چشم خود را بر روی... حقیقت نمی‌بندد! دست به سینه، گوشه‌ای نمی‌نشیند تا... ظهور به وقوع پیوندد! 🌼🍃 منتظر امام‌زمان، راه حقیقت را می‌یابَد... و با سعی و تلاش خود، سعی می‌کند تا امام‌زمانش را یاری کند! نه این که باری بر روی دوش او بگذارد. 🌹 سلام! ای غائب از نظر؛ به خدا می سپارَمَت 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 ☀️ @mojaradan
💍 🔰چگونه در جلسه عاقلانه سؤال بپرسیم؟ 1.هیجان و استرس دختر و پسر در روز خواستگاری امری طبیعی و غیرقابل انکار است. ولی شما با رعایت نکته های کلیدی زیر میتوانید ضمن کسب آشنایی کافی از سوی مقابل، استرس خویش و طرف مقابل را کاهش داده و خاطره خوبی از جلسه خواستگاری رقم بزنید: 2.تلاش کنید در موقع حرف زدن و گوش دادن، ارتباط چشمی مناسبی با طرف مقابل داشته باشید. ولی در عین حال زیاد هم به وی زل نزنید که حس موذب بودن دست ندهد. 3.در ملاقات های نخست و جلسات اولیه خواستگاری پرحرفی نکنید و تلاش کنید شنونده خوبی برای طرف مقابل باشید. 4.به موفقیت ها و دستاوردهای خویش اشاره کنید ولی فروتنی و تواضع را در بیان کنید ❥︎𝕵𝖔𝖎𝖓༅❦︎ ❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀ @mojaradan ❀࿐༅🍃❤️🍃༅࿐❀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا