🔴 #فرمول_آشتی_با_همسر
💠 قهر کردن، #سمّ مهلکی است که روابط همسران را به شدّت سرد میکند. و توصیه میشود سریع پیش قدم شوید و نگذارید فضای زندگی مسموم شود.
💠 یکی از سوالات زیاد زن و شوهرها این است که اگر همسرم قهر کرد چگونه پیشقدم شوم و با چه شیوهای قهر او را تبدیل به #آشتی کنم.
💠 فرمولهای زیادی برای این کار وجود دارد اما یکی از راههای پیشنهادی این است که شما باید با یک رفتار یا گفتاری #شیرین و جذاب که باب میل همسرتان است او را بخندانید. البته دقت کنید شرایط این کار وجود داشته باشد.
💠 در این کار حتما #قلق همسرتان را در نظر بگیرید و با توجه به قلق او، کاری کنید که او بخندد حتی گاهی با قلقک کردن همسر میتوانید او را بخندانید و فضای #آشتی را برای او آماده کنید.
💠 زمان را از دست ندهید چرا که در فضای قهر، #شیطان حجم ناراحتی را بیشتر کرده، تبدیل به #کینه میشود و راه برگشت را برای فرد سخت میکند.
@mojaradan
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°
تا حالا شنیدی کسی پول بده؛ فحش بشنوه؟🤐
این کلیپ طنز رو از دست ندید😂😂😂✌️
🎬| #طنز
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
╭┈────『💚🕊』
╰┈➤@mojaradan
مجردان انقلابی
#مکیال_المکارم 📍قسمت پنجاهم: ✅ ادامه ویژگیهای امام عصر ارواحنا فداه که موجب وجوب دعا بر ایشان است.
#مکیال_المکارم
🔴مطالعه کتاب شریف مکیال المکارم؛
کتابی که به سفارش امام زمان ارواحنافداه نوشته شد ...
✅یک دقیقه به یاد مهدی فاطمه زهرا سلام الله علیهما ....
📍قسمت پنجاه و یکم:
✅ ادامه ویژگیهای امام عصر ارواحنا فداه که موجب وجوب دعا بر ایشان است.
💠ندای آن حضرت....
عقل و شرع بر ما لازم می کنند که به موجب یاری خواستن آن حضرت از ما، برایش دعا کنیم.
ندای آن حضرت در توقیع شریف در احتجاج و غیر آن آمده که فرمود:
" واکثروا الدعا بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم "
و برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که آن فرج شماست.
به حکم عقل هر عاقل با انصافی اگر متوجه شود که حقوق واجب بسیاری بر او دارد، حقش غصب گشته و به وی ظلم رسیده، چنین شخصیتی او را صدا کرده و به یاری طلبیده، آیا عقل او را به اجابت ندای آن شخصیت و سرعت در پیروی از آن دعوت برنمی انگیزد؟
حتما فرد عاقل که مخصوصا اگر اهل محبت و ولایت هم باشد، به اجابت ندای آن شخصیت برمی انگیزد.
امام باقر علیه السلام می فرماید:
پس قائم علیه السلام بین رکن و مقام بپاخیزد و نمازگزارد، وزیرش هم با اوست.
سپس میگوید: ای مردم ما خداوند را به یاری می طلبیم بر کسانیکه به ما ظلم کردند و حق ما را غصب نمودند، هر آنکه درباره خدا با ما محاجه دارد، من شایسته ترین افراد نسبت به خداوند هستم،....
هر که درباره پیغمبران با ما محاجه کند، ما شایسته ترین مردم نسبت به انبیا هستیم و هر کس درباره کتاب خدا با ما گفتگو کند، ما نزدیکترین مردم به کتاب خدایبم، ما و هر مسلمان امروز شهادت می دهیم که بر ما ظلم رسیده و رانده شده ایم و به ما ستم کرده اند و از شهر و اموال و خاندان خود بیرون شده ایم، ما امروز خداوند و تمام مسلمانان را به یاری می طلبیم.....پس منادی در مکه به نام و امر (ولایت) او از آسمان ندا می دهد، تا اینکه تمام اهل زمین صدایش را می شنوند.
در این مورد روایات زیادی وجود دارد.
💠نصیحت آن حضرت برای خدا و رسول و مومنین....
در یکی از توقیعات شریف آن حضرت چنین آمده است:
پس تقوای خدا را پیشه کنید و به ما تسلیم شوید و امر را به ما واگذارید، که بازگشت به سوی ماست، همچنانکه وارد شدن (به امر دین) نیز از ما آغاز شد، و تلاش نکنید آنچه از شما پوشیده مانده، کشف نمایید و پرده بردارید، و تمایل به راست و چپ نداشته باشید و ما را مقصد خود سازید با دوستی بر مبنای سنت روشن، که من شما را نصیحت و خیرخواهی کردم و خداوند بر من و شما شاهد و گواه است.
👌در این سخن حکمتهای لطیفی نهفته است که برای صلاح حال دنیا و آخرتت کافی است.
📚منبع: مکیال المکارم
▫️ای نعمت باطنی عالم، مهدی!
وی نور دل نبی خاتم، مهدی!
▫️تکمیل نموده رب به تو نعمت ها
ای نعمت جاری دمادم، مهدی!
📍با مرور کتاب مکیالالمکارم با ما همراهباشید.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#کلاس_مهدویت
✨ 💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج🤲 💚💫
@mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
6013447693.mp3
10.93M
#انسان_شناسی ۲۸
#استاد_شجاعی
#استاد_میرباقری
❣یه قلبِ سالم، گرسنه میشه!
هوس میکنه!
از گرسنگی، ضعف میکنه!
و ....
🔸گرسنهی ذکر میشه!
هوسِ قرآن میکنه ،
اگر نماز بهش نرسه ، از گرسنگی به ضعف میفته!
-اگر گرسنه مون نمیشه!
-اگر هوس نمیکنیم!
-اگر به ضعف نمیافتیم؛
یعنی یه جای کار ایراد داره ❗️
@mojaradan ⠀⠀⠀⠀⠀⠀⠀
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••『💑💍』••
* رفتن به صفحه شخصی نامحرم به جهت ازدواج جایز است یا نه . . .؟
پاسخ : "سید کاظم روحبخش"
👫•••|#ازدواج_از_طریق_فضای_مجازی
👫••#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••|💚🦋|••
* طـرح مهـر مـهدوی در خونه ها...
آخر هفته ها به نیت فرج مولا در خونه ها دو پرس اضافه غذا آمـاده می کــنند... 😍👏🏾👏🏾
💚•••|↫ #طرح_مهر_مهدوی
💚••#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
مجردان انقلابی
*🍀﷽🍀 رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋 #پارت۶۸ 📜 یه کم خوابیدم که باصدای امیر بیدار شدم امیر
*🍀﷽🍀
رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋
#پارت۶۹ 📜
بعد تمام شدن نمازش
پرسیدم!
- چرا نرفتی حرم نماز بخونی؟
امیر: حاج رضا و مریم خانم رفته بودن حرم ،منم نمیتونستم تو خونه تنهاتون بزارم
( چه قلب مهربونی داشت ،بلند شدم دست و صورتمو شستم و لباسمو پوشیدم و چادرمو سرم گذاشتم )
- بریم
امیر: کجا؟
- حرم دیگه
امیر لبخندی زد و لباسشو پوشید و رفتیم حرم
رفتیم یه قسمت فرش نشستیم
- اقا امیر
امیر : بله
- میشه یه چیزی بپرسم
امیر: بله
- شما ترکیه چیکار میکردین ؟
امیر : عموم اینا ترکیه زندگی میکنن ،به اصرار بابا همراهشون اومدم ترکیه ،اون روز عموم یه مهمونی گرفته بود ،مرد و زن قاطی ،منم اصل اهل همچین مهمونیایی نبودم از خونه زدم بیرون
تو کوچه پس کوچه ها میگشتم که یه دفعه صداتونو شنیدم
- خیلی ممنونم که نجاتم دادین ،نمیدونم اگه شما نبودین چه اتفاقی برام میافتاد
امیر: از خدا باید سپاسگزار باشین نه از من
- میشه دوباره زیارت عاشورا بخونین ،صداتون آرومم میکنه
امیر: چشم
چشممو دوخته بودم به گنبد ، و با صدای امیر اشک از چشمام سرازیر میشد
احساس میکنم کم کم دارم دلمو میبازم بهش
یه دفعه احساس کردم حالم داره بد میشه
- امیر آقا
امیر : بله
- میشه بریم خونه حالم خوب نیست
( تو چشماش نگرانی و دیدم)
امیر : باشه بریم
رسیدیم هتل ،وارد اتاق که شدیم رفتم سرویس بالا اوردم
امیر از پشت در صدام میکرد: سارا ،سارا خوبی؟
(از یه طرف خوشحال بودم که منو فقط سارا صدا زد ،از یه طرفی واقعا تمام دل و رودم داشت میاومد بیرون )
- خوبم ،خوبم
دست و صورتمو آب زدم و رفتم بیرون
امیر : حالت بهتره
- اره خوبم
امیر: میخواین بریم دکتر
- نه بهترم ،فقط اگه میشه بابا رضا چیزی نفهمه
امیر : باشه چشم
- یه کم بخوابم بهتر میشم
رفتم رو تختم دراز کشیدم ،خوابم برد*
✍🏻فــــاطـــــمــه.ب
@mojaradan
*🍀﷽🍀
رمـان #نــگـــــاهخـــــــــــدا 👀🕋
#پارت۷٠ 📜
نصفه های شب یه دفعه شکمم درد گرفت،امیر خواب بود ،بلند شدمو یه کم راه رفتم شاید یه کم دردش کمتر بشه
دیگه نتونستم تحمل کنم رفتم امیرو صدا زدم
- امیر ،امیر
امیر : ( تا منو دید ترسید) چی شده؟
- دارم میمیرم از درد
امیر : ای واای ،پاشو بریم دکتر
اینقدر درد داشتم نمیتونستم لباسامو بپوشم ،امیر مانتو مو پوشید برام روسریمو سرم گذاشت
زیر بغلمو گرفت رفتیم پایین
ماشین گرفتیم رفتیم بیمارستان
توی راه فقط سرمو گذاشتم رو پای امیر شکممو چنگ میزدم
امیرم زیر لب داشت دعا میخوند
رسیدیم بیمارستان ،دکتر معاینه کرد گفت مسمومیته
رفتم دراز کشیدم یه سرم وصل کردن بهم ،کم کم آروم شدم
خوابم برد
با صدای زنگ گوشی امیر بیدار شدم
فهمیدم داره بابا حرف میزنه
تماسش قطع شد اومد کنارم
- ببخشید که مزاحم شما شدم
امیر : نه بابا این چه حرفیه (خندیدو گفت) مثل اینکه محرمیم
- به بابا رضا چی گفتی؟
امیر : گفتم بیرونیم،البته شما رو با این حال ببینن متوجه میشن
سرمم که تمام شد رفتیم هتل ،به دم در اتاق که رسیدیم ،در اتاق بابا اینا باز شد بابا اومد بیرون
بابا رضا: سارا ، چی شده ؟
- چیزی نیست بابا یه کم حالم بد بود رفتیم دکتر الان بهترم
بابا رضا: واسه چی؟
امیر : دکتر گفته مسمومیته ،الان خدا رو شکر بهتره
- بابا جون اگه اجازه بدین بریم استراحت کنیم
بابا رضا: باشه برین
رفتیم توی اتاق روی تختم دراز کشیدم
خوابیدم
تا غروب فقط خوابیدم که چشمامو باز کردم دیدم امیر از رو تخته رو به روم داره نگام میکنه
- ساعت چنده؟
امیر : ۷ و نیم
- ببخشید که به خاطر من نرفتین حرم
امیر: اشکالی نداره ،مهم سلامتی شماست
حاج رضا و مریم خانوم هم اومدن اینجا وقتی دیدن شما خوابین رفتن حرم
- میشه بریم بیرون دور بزنیم
امیر: بزارین حالتون بهتر بشه ،فردا میریم
- آخه من گرسنمه
امیر: آخ ببخشید اصلا حواسم نبود الان میرم از پایین براتون غذا میگیرم
- دستتون درد نکنه فقط واسه خودتون هم بگیرین ،چون اینجوری خجالتم میاد
امیر ( خندید) : چشم
( چرا اینقدر قشنگ میخنده ،وقتی میخنده تمام ناراحتیم از یادم میره )
امیر که رفت بلند شدم و دوتا تخت و بهم جفت کردم
دلم نمیخواست از کسی که خنده هاش آرومم میکنه دور باشم
بلند شدم و رفتم لب پنجره ،
چشمم به گنبد حرم افتاد
اشک از چشمم جاری شد
توی دلم گفتم
آقا اگه ما دوتا مال همیم ،خودت برامون دعا کن
یه دفعه امیر وارد اتاق شد
چشمم به تخت افتاد ولی چیزی نگفت
نشستیم با هم غذا خوردیم
بعد از خوردن شام من رفتم روی تخت دراز کشیدم
امیرم سفره رو جمع کرد
اومد روی فرش نشست و به دیوار تکیه داد
- امیر !
امیر : بله
- چرا خواستی با من ازدواج کنی؟
امیر : نمیتونم بهت بگم
- باشه، هر جور که راحتی
امیر : شاید بعد جداییمون گفتم بهت
( تا گفت جدایی ،دلم یه جوری شد، پس دوستم نداره)
- میشه زیارت عاشورا بخونی
امیر : چشم
( با خوندن زیارت عاشورا ،بهونه ای شد برای باریدن اشکام ،
صورتمو برگردوندم ،پتو رو کشیدم روی سرم ،شروع کردم به گریه کردن،نفهمیدم کی خوابم برد
نصف شب بیدار شدم ،دیدم امیر کنارم خوابیده ،یه روزنه امیدی توی دلم ایجاد شد
اگه دوستم نداشت که نمیاومد کنارم بخوابه
خوشحال شدم *
✍🏻فــــاطـــــمــه.ب
ادامـــــــه. دارد......
@mojaradan
4_310226054725763567.mp3
12.06M
#کنترل_شهوت
#بخش_پنجم
افکار هرز و زايد؛
که محصول نگاههاي آزادند؛
میتوانند سالها، روح انسان را در تلاطم هیجانات جنسی،اسیر و فشرده کنند!
چه کنیم؛
نگاه زاید را کنار بگذاریم؟
#استاد_شجاعی 🎤
@mojaradan