eitaa logo
مجردان انقلابی
13.6هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 راهپیمایی مردم تهران در محکومیت حرکات هنجارشکنانه اخیر✌️ رئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی استان تهران: 🔹در پی حرکات هنجار شکنانه اخیر و اهانت معدودی از عناصر خود فروخته به ساحت مقدس قرآن کریم، به آتش کشیدن مساجد و هتک حرمت نسبت به حجاب بانوان، مردم استان تهران در محکومیت این حرکات مذبوحانه روز جمعه یکم مهرماه بعد از اقامه نماز جمعه در شهر تهران راهپیمایی خواهند کرد. 🔹این مراسم از دانشگاه تهران به سوی میدان انقلاب برگزار و در تمامی شهرستان‌های استان تهران نیز صورت می ‌گیرد. 🖼 علیه آشوب راهپیمایی مردم سراسر استان تهران بعد از نمازجمعه ☀️ •⋮❥|🖤𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* ❓ من جوانی ۳۵ساله هستم. میخواهم ازدواج کنم ولی دختر مومن و نماز خوان پیدا نکردم. حالا چکار کنم؟ ✅ استاد محمدی @mojaradan
♨️آقایان در هنگام خانوما چه کنند❓ مردی زیرکه و عاقلانه رفتار می‌کنه که وقتی میبینه خانومش شروع به غُرغُر کردن کرده، قبل از هر چیزی گارد نگیره و جلوی حس های منفی که در وجودش داره شکل میگیره را بگیره. اولین قدم اینه که مرد با کلام خودش حس های منفی خانوم را کم کنه. یعنی اینکه با خانومش هم احساسی کنه. جملاتی ساده مثل ✨منم متاسفم ✨حق با توئه ✨من حرفت را میفهمم ✨عزیزم از من چه کاری بر میاد تا انجام بدم این جملات از سمت آقا می‌تونه اوضاع را تغییر بده، چون در کاهش احساسات منفی خانم خیلی موثره. و دومین قدم این که می‌تونید در طولانی مدت علت های احساسات خانم را متوجه بشید و اونو رفع کنید. مثلا در مورد اینکه خانوم خونه از کارهای خونه خسته شده بود،آقای خونه می‌تونه با تقدیر و تشکرهای که از خانم داره و یا بر عهده گرفتن کارهای کوچیک خونه در ایجاد نشدن این حس در همسرش جلوگیری کنه. @mojaradan
12.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
「‌‌‌‌ 𝓗𝓮𝓼 𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱 」 - کارزیباۍ‌دختران‌کوچولو😍 عاشقتونم‌که‌این‌همه‌مھربونید یکم قشنگی ببینیم🥲🥲❤️ این وسط دلم بیشتر از همه برای نیروی انتظامی و امنیتی میسوزه 😢 ان شاءالله خدا بهشون سلامتی بده - 「‌‌‌‌𝓣𝓪𝓵𝓪 𝓑𝓪𝓷𝓸 」 ❥︎❈•••••••••••••••••••• 𝓶𝔂 𝓬𝓱𝓷𝓵 ↷ @mojaradan
آخرین کسی که می‌خواست چادر از سر زن ایرانی برداره رو چند سال پیش موقع حفر چاه پیداش کردن ، شما که چیزی نیستین 🌧أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌨 ☀️ •⋮❥|🖤𝒋𝒐𝒊𝒏⃟   ⇣ @mojaradan
7318284909.mp3
5.76M
🔈 📚 📣 جلسه چهارم ◉ واجبات و وظایف چشم ◉ ایمان و اعمال جوارح ◉ چشم بستن واجب است نه نگاه نکردن ◉جنبه ایمانی تکالیف الهی ◉یکی از سخت‌ترین بخش‌های قرآن ◉ نهی و امر به دست ◉"صله رحم وظیفه دست است" به چه معناست؟ ⏰ مدت زمان: ۱۳:۴۳ @mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اعتراف دبیر اول حزب کومله در سلیمانیه عراق به عمدی بودن فوت مهسا امینی 🔰 مستقیم میگه همه چیز از پیش طراحی شده بوده ، میگه اگاهانه رهبری شده ، سازماندهی شده بوده ، حتی روز و ساعتش هم مشخص بوده!!! . ⭕️ اگه این ادعا صحت داشته باشه علامت سوال بزرگیه؟؟!؟؟ مردم عزیز ایران اسلامی؛ خداوند دروغگویان را احمق خلق کرد!! این یک فتنه از پیش تعیین شده بود!! نه ضرب و شتمی در کار بود! نه درگیری فیزیکی رخ داده!! ❗️فقط و فقط یک توطئه علیه امنیت کشور رخ داده!!! ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ─┅═ೋ❅💛❅ೋ═┅─ @mojaradan
⬛️ مراسم تشییع پیکر شهید مظلوم ⬛️ 🌷 رسول دوست محمدی 🌷 و دیگر شهدای اغتشاشات خراسان رضوی 📆 شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱ ساعت ۹ صبح 📍مشهد مقدس، میدان شریعتی (تقی آباد) همه می آییم ✊ زن و مرد و پیر و جوان تا خون شهیدان غیرت و جوانمردی بر زمین نماند... 🥀 @mojaradan
مجردان انقلابی
••|🌼💛|•• ‍ #آقای‌طلبه‌_و‌_خانم‌خبزنگار‌ #پارت_سی_شیش تمام مدت وقتی حرف میزد سکوت کرده بودم.گاهی ب
••|🌼💛|•• نگران بودم نمیدونم چرا... اول من و بعد محمدجواد از اتاق اومدیم بیرون... همه لبخند میزدن حتی مامانش ولی یه دلخوری عمیق توی چشماش بود... فاطی: دهنمونو شیرین کنیم عایا. به محمدجواد نگاه کردم که با یه لبخند قشنگ سرش پایین بود. _بفرمایید. همه دست زدن و روبوسی کردیم. این لحظه رو نمیتونم باور کنم... یعنی خدایا همه چیز درست شد... خدایا شکرت... قرار شد محمدجواد اینا یک هفته کرمان بمونن و توی این یک هفته بیشتر باهم صحبت کنیم و همو بشناسیم برای همین اون شب باباش بین ما صیغه محرمیت خوند... رو ابرا سیر میکردم اون شب... باورم نمیشد... خدایا مرررسی. روی تخت دراز کشیدم و دارم به فردا فکر میکنم... قراره محمدجواد بیاد دنبالم بریم بیرون... اولین روز محرمیتمون... وای خدا باورم نمیشه یعنی الان اون چشمای عسلی مال منه؟؟؟ شرعا عرفا... آره اون چشما دیگه مال منه... صبح با صدای آلارم گوشیم بلند شدم. مختصر صبحانه ای خوردم و رفتم آماده شدم. روی مبل نشسته بودم که اس داد اومد روی گوشیم (سلام خانومم.دم درم بیا بیرون. راستی دوست دارم) خر کیف شدم شدیدددد. عین فنر از جام پریدم و سریع کفشامو پوشیدم و چادرمو سر کردم و رفتم. در خونه رو که باز کردم محمدجواد با یه لبخند خوشگل پشت در وایساده بود و یه شاخه گل دستش بود. _سلام.صبح بخیر. محمدجواد: سلام خانومم. صبح شمام بخیر.( نکه کلا تاحالا از این بشر مهر و محبت ندیده بودم باز خرکیف شدم شدیددد نقطه ضعف منم که کلمه ♡خانومم♡ کلا ضعف کردم) _کجا بریم حالا؟ محمدجواد: هرجا امری کنی. _خب برید... وسط حرفم پرید تا دیشب که سنگین و جدی حرف میزدم تو نامحرم بودی توی مرام منم نیست با نامحرم با عشق و دلبری حرف بزنم من آقامحمدجواد بودم و تو هم فائزه خانوم ولی وقتی محرم شدیم یعنی خانوممی باید همه محبتمو خرجت کنم از این به بعد من محمدجوادم و تو هم فائزه. اوکی. یکم سکوت کردم و سبک سنگین کردم. منتظر بود اسمشو صدا بزنم. دلو زدم به دریا و با ناز گفتم. _محمدجواد... محمدجواد: جانم _بریم هفت باغ... محمدجواد: چشم ولی من به خیابونای اینجا وارد نیستم ها. _تو حرکت کن من آدرس میدم. 💛•••|↫ @mojaradan