eitaa logo
مجردان انقلابی
14هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mahfel_adm متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 آدرس محفل 🤝 eitaa.com/rashidianamir eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ تأثیر دوستی دختر و پسر در زندگی آینده آن ها چه اندازه خواهد بود⁉️ 🔹 دختران و پسرانی که از راه غیر مشروع با فردی از جنس مخالف رابطه دوستانه برقرار می‌کنند از جهات مختلف آسیب می‌بینند آسیب ها هرچند متوجه دختر و پسر است اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیشتراست و این اسیب ها عبارتند از 1⃣ آسیب روانی دختری که به پسری علاقه مند شده خود را در اختیار وی قرار می‌دهد پس از بی وفایی پسر و ترک وی به شدت دچار سرخوردگی می‌شود و گاهی تا مرز افسردگی و بیماریهای روانی پیش می‌رود اعتماد چنین شخصی از جنس مخالف به خاطر بی وفایی هایی که در نتیجه آن را دیده شده سلب خواهد شد و در زندگی آینده نمی تواند متعادل باشد 2⃣ آسیب های اجتماعی دختری که با پسر ارتباط دارد و ارتباط آن آشکار می شود که این شخصیت جایگاه و شخصیت اجتماعی خود را از دست می‌دهد و تغییر می شود حتی اگر ازدواج کند نمی تواند زندگی متعادل داشته باشد زیرا ازطرف همسر و خانواده شوهر سرزنش می شود و به هر بهانه ای روابط قبلی وی را به رخ او میکشند ادامه دارد... کتاب نویسنده: مسلم داودی نژاد .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
49.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ژانر: خانوادکی_جناحی ،_۲_۴ .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فقط با افرادی رفیق باش که دوست داری شبیه آنها بشی .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
20.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زیبا و نکته دار از کلام دکتر داودی نژاد با عنوان 🗓 عشق حقیقی 📔 فرق عشق و دوست داشتن .... برنده باشید، نه بازنده اهل بیتی🌹 .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
💜 🌸🍃 باید در « ﺳﻨﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ » ﺩﺭﺝ ﺷﻮﺩ : ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺟﻔﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ! ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺗﺠﺎﺭﺕ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ. ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﯿﺎﻻﺕ ﻭ ﺗﻮﻫﻤﺎﺕ ﻣﺠﺮﺩﯼ ﻧﯿﺴﺖ ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺳﻄﺤﯽ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﻋﻼﻗﻪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻪ ﻧﯿﺴﺖ. ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻭ ﺳﯽ ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮﮎ نیست ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻔﻦ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﻧﯿﺴﺖ ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺷﻪ ﻧﯿﺴﺖ ! ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺁﺭﺍﯾﺸﮕﺎﻩ 3 ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ , ﮔﻞ ﺁﺭﺍﯾﯽ 5 ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ,ﻣﺮﺍﺳﻢ 100 ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ. ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﺗﻌﻬﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻧﯿﺴﺖ ! ✘↬ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ : ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ✓ « ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ » ﯾﻌﻨﯽ : ﺻﺪﺍﻗﺖ ، ﺷﻨﺎﺧﺖ ، ﺁﺯﺍﺩﯼ , ﺁﮔﺎﻫﯽ ,ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑ، ﺩﻣﻮﻛﺮﺍﺳﻲ ﺻﺤﻴﺢ ✓ ﻳﻌﻨﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﻴﺎﻧﺖ ✓ اﺯﺩﻭﺍﺝ ﯾﻌﻨﯽ : ﺁﺯﺍﺩﺍﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ. .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
34.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرچقدرم ازش ناراحتی نباید طوری رفتار کنی که انگار وجود نداره یا برات مهم نیست😔 یه تکه از فیلم سینمایی خسوف🎞 .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨❤️ با این ذکر دیگه فقیر نمیشی از عذاب قبر هم دور هستی👆 🎬استاد حجت الاسلام .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای اولین بار نقار زنان امام رضا علیه السلام مقابل حرم امام حسین علیه السلام 🥺🥺 .•°``°•.¸.•°``°•                   @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
سلام خوبید وقت بخیر اقا تشکر از کانال خوبتون ولی لطفا این سریال پوست شیرو هر روز دوتا پست بزارید والا ۱۰ دقیقه میزارین اون ده دقیقه ۷ دقیقه اش ک تکراره نکنین این کارو با ما نکنین😢 سلام و ادب خب فصل سوم این طوری هست من خیلی سعی کردم دقیقه هاش بیشتر کنم ولی ایتا اجازه نمیده و بیشتر از ۵۰مگابایت بارگیری نمیکنه . ان شاءالله چشم بیشتر میزارم پارت پوست شیر را همیشه سلامت باشید و حاجت روا .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجردان انقلابی
••|🌼💛|•• برگرد نگاه کن قسمت 23 خودم را سر صحنه‌ رساندم. بچه های شیطان وسایل کیفم را روی زمین ری
••|🌼💛|•• برگردنگاه کن قسمت24 شما صبحانه خوردید؟ از سوالش جا خوردم. با مکث گفتم: –چطور؟ نگاهی به چیزهایی که روی میز چیده شده بود انداخت. –گفتم شایدچون سر کار هستید نمی‌تونید صبحانه بخورید درسته؟ با حرفش قلبم تکانی به خودش داد و بالا و پایین پرید. شتابزده گفتم: –من صبحانه خوردم. یعنی همیشه اول تو خونه صبحانه میخورم بعد راه میوفتم. مامانم صبح زود از خواب بلند میشه و سفره‌ی صبحونش همیشه پهنه. سرش را تکان داد و با حسرت گفت: –خوش به حالتون چه نعمت بزرگی. –ممنون. دیگر ایستادن جایز نبود. کمی از میز فاصله گرفتم: –اگر چیزی لازم داشتید صدام کنید. تکیه اش را از صندلی برداشت. –من هنوز اسم شما رو نمیدونم. سربه زیر شدم. –حصیری هستم. هنوز همانطور به صورتم زل زده بود. همان موقع نقره خانم صدایم کرد. –تلما جان. آقای امیر زاده ماسکش را برداشت و داخل جیبش گذاشت و در حالی که لبخند پهنی میزد گفت: –مزاحم کارتون نباشم تلما خانم. فوری به طرف پشت پیش خوان رفتم. خانم نقره با تعجب گفت: –حرفهاتون طولانی شدا، روی صندلی کنار دستگاه اسپرسو نشستم. –تازه می‌خواست باهاش صبحانه بخورم. خانم نقره زیر خنده زد. انگشت سبابه‌ام را روی بینی‌ام گذاشتم. –هیس، همین بغل نشسته، میشنوه ها لبش را گاز گرفت. –میدونی به چی میخندم؟ سوالی نگاهش کردم. –به این که بقیه یه دو سه ماهی طول میکشید که با مشتریها خودمونی بشن، تو هنوز به ماه نرسیده... بعد دوباره کنترل شده خندید. شانه ایی بالا انداختم. –من با کسی خودمونی نشدم. مشتریهای شما آدم رو به حرف میگیرن. –آره، عمه‌ی من بود این آقا دو هفته نیومده بود مثل مرغ پر کنده شده بود. چمشمهایم گرد شد. –من؟ من کی مرغ پر کنده بودم؟ –اگه نبودی چرا هر روز می‌پرسیدی به نظرت چرا این آقای امیر زاده نمیاد. ساعت کاریتم که تموم میشد میگفتی امروزم نیومدا. –چه ربطی داره، شما گفتی بیشتر روزا میاد، واسه من سوال شد دیگه... چرا تهمت میزنی. با لبخند ماسکش را روی صورتش تنظیم کرد و روی صورتم خم شد. – اون که همش چشمش به توئه، یه کم به نگاهاش دقت کن. اصلا تو که میری تو سالن زیر نظرت داره. باور نداری امتحان کن. بعد هم ایستاد و ادامه داد: –پاشو برو مشتری امد. سفارش مشتری را یادداشت کردم. از کنار میزش که رد شدم صدایم کرد و گفت: –ببخشید که میندازمتون تو زحمت. یه چایی دارچینی لطفا. فنجان چای را که روی میز گذاشتم تشکر کرد و گفت: –ببخشید یه سوال داشتم. –بله بفرمایید. گردنش را کج کرد. –شما که از انعام خوشتون نمیاد. هر کس انعام بده میبرید پرت میکنید جلوش، خب من بخوام ازتون تشکر ویڗه کنم باید چیکار کنم؟ از لحن حرف زدنش خجالت کشیدم. بخصوص آنجا که گفت پرت می‌کنید. نگاهم را به میز دوختم. –ببخشید من اون روز نمی‌خواستم به شما بی احترامی کنم، فقط... حرفم را برید. –اتفاقا خیلی هم از کار اون روزتون خوشم امد. از نظر من که بی‌احترامی نبود. جواب سوالم رو ندادید. –نیازی به تشکر نیست من وظیفم رو انجام میدم. بعد هم از آنجا دور شدم. تقریبا هر روز صبح و گاهی بعد از ظهرها که از جلوی مغازه اش رد میشدم میدیدمش. گاهی اگر مشتری نداشت جلوی مغازه اش می ایستاد و دستهایش را روی سینه اش جمع میکرد از دور که می‌آمدم نگاهم میکرد. من هم سربه زیر راه میرفتم طوری که انگار اصلا متوجه‌ی او نیستم. نزدیک‌تر که میشدم خودش را مشغول نشان میداد و از کنارش که میخواستم رد شوم جوری نشان می‌داد که انگار تازه متوجه‌ی حضورم شده و با لبخند سلام و خوش وبش می‌کرد. نـویسنده لیلافتحی‌پور .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´