مجردان انقلابی
🍁🍁🍁🍁🍁🍁 #پسر_بسیجی_دختر_قرتی✨ #پارت110 سلام داداش ، خوبی چه خبرا ؟ -سلامت باشی -کجای امیر ؟ باید بب
🍁🍁🍁🍁🍁
#پسر_بسیجی_دختر_قرتی✨
#پارت111
مامان گوشیت جا موند دارم برات میارم
فکر کرده بود مامانشه خدارو شکر کردم و قبل اومدنش خودم رو سریع به در واحدشون رسوندم،
همین که من رو دید با تعجب گفت:
-تو؟...تو اینجا چکار میکنی؟
چیزی نگفتم فقط نگاهش کردم رنگش پریده بود و زیر چشماش گود افتاده بود .
لعنت به من همش تقصییر منه ، بی فکر توی آغوشم کشیدمش و بوی خوش تنش رو به ریه هام کشوندم ،
معلوم بود شوکه است که چیزی نمیگه وقتی به خودش اومد سعی کرد از بغلم بیرون بیاد شروع کرد به حرف زدن:
-چکار میکنی ولم کن؟ولم کن میگم به من دس نزن ، اصلا اینجا چکار میکنی ؟
از خودم جداش کردم و گفتم :
-اینجا چکار می کنم ؟
میدونی چی به روزم آوردی ؟
میدونی چند روزه در خونتون نشستم تا ببینمت ؟
چرا خوشت میاد عذابم بدی ؟ چرا نمیزاری برات ....
-خواهش می کنم از اینجا برو نمیخوام چیزی بشنوم فقط برو
کلافه گفتم:
-نمیرم دریا تا به حرفم گوش ندی نمیرم باید خیلی چیزا رو بدونی
-ولی من نمیخوام بدونم
به بیرون اشاره کرد و ادامه داد :
-به سلامت
میخواست در رو ببنده که پام رو لای در گذاشتم ، داخل رفتم و در رو پشت سرم بستم:
نویسنده : آذر_دالوند
@mojaradan
🍁🍁🍁🍁🍁🍁