4_5773691443289785994.mp3
5.71M
#تلنگری 💌
این راه هنوز به آخرین منزلش نرسیده ! باید همچنان دوید...
شکلِ میدانها عوض شده،
اما راه، همان تنها راهِ همیشگی است؛ #جهاد
🌪بیچاره آنکس که نرسید... یا وسط راه با هرمشکل یا فتنهای جا ماند!
#استاد_شجاعی 🎤
#تمدن_سازی_نوین_اسلامی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
🌺 @mojaradan
مجردان انقلابی
#داستان_شب پریسا🍁🍁 قسمت هجدهم بی هدف توی خیابون اصلی شمیران قدم میزدم و خیره شده بودم به خط سفید
#داستان_شب
پریسا 🍁🍁
قسمت نوزدهم 🍂🍂
آشفته و درب و داغون مدارک و برداشتم و از خونه زدم بیرون. دائم توی راه به علت رفتارش فکر میکردم
چرا کمک منو پس زد؟ چرا نزاشت دستش و معاینه کنم؟ نکنه از وجود من بیزاره؟ چرا برام ناخودآگاه مهم شده؟
تموم این چرا ها توی سرم رژه میرفتن و منم هیچ جوابی براشون نداشتم!
کلافه و سرگردون با خودم درگیر بودم که نفهمیدم کی رسیدم به دفتر کار اشکان
ای لعنت بهت اشکان که هرچی میکشم از تو میکشم!
عصبی وارد دفترش شدم و بدون توجه به منشی که میگفت بی اجازه وارد نشم رفتم توی اتاقش!
پشت میز نشسته بود و داشت یکسری مطالب مینوشت
وقتی منو با اون قیافه دید که در و محکم باز کردم و کارد میزدی خونم در نیومد دید گفت :پریسا؟ خوبی تو؟
تا این و گفت مثل یه بشکه باروت منفجر شدم و گفتم :خوبم؟ اشکان دلم میخاد با همین دستام خفه ت کنم
خودکارش و گذاشت رو میز و نیمه لبخندی زد و گفت :هی هی هی، چته دختر؟ بگو چیشده مگه؟
رفتم نزدیک تر و مدارکش و گذاشتم روی میزش و با دلخوری گفتم :تو که گفتی کسی خونه نیست؟ ولی یحیی خونه بود
اخم هاشو کرد توی هم و گفت :خوب خونه بود که بود، بابت این منو بازخواست میکنی؟ اونم این شکلی؟
نشستم روی صندلی و گفتم :نخیر فقط منم یهو وارد شدم و آقا رو ترسوندم که زد خودش و سوزوند!
تا این و گفتم اشکان زد زیر خنده و گفت :جدی؟ حالش چطوره الان
_چطور میتونی اینقدر بی نمک باشی اشکان، کلی ابرو ریزی کردم تازه کلی هم ضایعم کرد و رسما منو پرت کرد بیرون
اشکان با ته خنده ایی گفت :قشنگ تعریف کن بینم توام
براش ماجرا رو که تعریف کردم بلند شد و وایستاد و گوشی شو برداشت و گفت :آفرین به این پسر، بابا تو نمیدونی یحیی از این بچه مقید هاست
_یعنی چی؟
+یعنی یه کاره رفتی جلوی یه آدم مذهبی گفتی دستت و بده ببینم چیشده عمو جون!
و ریسه رفت از خنده!
پس دردش این بوده!
_ولی اصلا بهش نمیخوره؟
+کاریه که شده پریسا جون، بزار بهش زنگ بزنم ببینم چیکار کردی جوون مردم و
ناخودآگاه گوشام تیز شد که ببینم چی بهش میگه
#ادامه_دارد...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_انقلابی
@mojaradan
#داستان_شب
پریسا 🍁🍁
قسمت بیستم 🍂🍂
⚜یحیی ⚜
کلافه بودم. دستم عجیب میسوخت
اما بیشتر از اون ذهنم درگیر امروز بود.
راستش عذاب وجدان گرفتم که اونطوری سرش داد زدم
از وقتی هم خونه اشکان شدم فهمیدم آدمای دور و برش چندان مثل من فکر نمیکنن اما اونقدر محترم هستن که اعتقاداتشون رو واسه خودشون نگه دارن!
هیچ نمیدونستم بابت رفتاری که کردم ازم ناراحت شده یا نه!
همینطور که دستم میسوخت و به سختی لقمه میگرفتم واسه خودم یهو گوشیم زنگ زد.
برداشتمش و دیدم آقا اشکانه!
لقمه رو قورت دادم و تماس و وصل کردم
_سلام اشکان جان
+سلام به روی ماه سوخته شدت، چطوری یحیی جان
پس میدونه ماجرا رو.. در
خندیدم و گفتم :شکر خوبم، خووووب
خندید و گفت :این دختر عجیب زده جزغاله ت کرده ظاهرا درسته؟
_چیز مهمی نیست
+منم بهش میگم این آقا یحیی ما صد تا جون داره و از طرفی کلی هم آقاست ولی به کتش نمیره که نمیره!
_چطور مگه؟
+اینجاست، سه ساعته مخ منو خورده که تقصیر تو بود و فلان... میخاد باهات حرف بزنه
تا این و گفت رنگم پرید.
یهو از جام پاشدم که پام گیر کرد به عسلی زیر پام و درد شدیدی توی زانوم پیچید
اما دندون هامو محکم به لبم گرفتم و سعی کردم به روی خودم نیارم
نمیدونم چرا هل کرده بودم
صداش از اونطرف آروم میومد که به اشکان میگفت :من؟ من کی گفتم میخام باهاش حرف بزنم؟
خنده م گرفت
اما از تصور اینکه الان میخاد صحبت کنه دوباره استرس زیر پوستم دوید
بالاخره گوشی و گرفت دستش و گفت :سلام آقا يحيي، خوبی؟
از لحن مکالمه ش یکم خنده م گرفته بود. میدونستم براش سخته بخاد رسمی حرف بزنه اما داره مراعات منو میکنه
صدامو پشت تلفن صاف کردم و گفتم :سلام، ممنونم شما خوبید؟
از مکالمه مون خنده م گرفته بود. انگار نه انگار من چند ساعت پیش توسط همین خانم سوخته بودم و این تلفن فقط یه تلفن از دل درآوردن بود
_میخاستم عذر خواهی کنم، تقصیر من بود که...
و چيزي نگفت. طی یه بار دیدنش فهمیده بودم که آدم مغروریه و سخته براش عذرخواهی کردن
برای همین پریدم توی حرف و گفتم :مشکلی نیست چیز خاصی نبود که
_لازم نیست بیام دنبالتون ببرمتون دکتر؟
+نه گفتم که چيز مهمی نیست
یهو خیره شدم به دستم که کلی قرمز شده بود
از خودم و دروغم خنده م گرفته بود!
اما دلم نمیخواست که ناراحت بشه!
مکالمه به همین راحتی تموم شد
اما انگار یه چیزی داشت توی وجود من شکل میگرفت
یه چیزی که خیلی وقته دورش و خط کشیدم!
#ادامه_دارد...
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی
@mojaradan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان(عج) غریبم 💔
شبتون خدایی❣️
التماس دعای فراوان دارم ✨
درقنوت نماز شبتون حتما بیاد تک تک شیعیان باشید ✨
می دانم همیشه در فکر مایید و ما در فکر دیگری 🥀
مارا ببخشید که یاران خوبی نیستیم .♥️
به دعای شما محتاجیم 🍂😞
✨✨✨✨✨✨
#تڪحࢪف 📌💌
اۅنجاڪہخدامیگہ:
﴿ قــالَلاتَخافاً،إنَّنِي
مَعَكُماأسمَـعُوأري ﴾🌙
«نٺࢪسید؛خۅدم هۅاتۅنۅۅ داࢪم..!»
–چقدࢪدݪ♡آدمقࢪص میشہ!!! :)🌱
[ #خۅכسازے♡ ]💌
°•|°•🎀•°|°•🎀•°|•°
رفقا ❣️🌟🌙
#شبتون_مهدوی😴🌙💫✨
#نماز_شب 🌿 فراموش نشه...🌸🍃
🍂🌼
#التماس_دعا🎈
فعالیت امروزمون تموم شد☹️🙁😕
بمونید باهامون🌹🗝❣
#شبتون_پر_از_ارامش_خدا
#یاعلی
°•○●♢____☆____♢____♡____♢●○•°
@mojaradan
#نماز_شب❤️
#زمان_خواندن_نماز_شب
وقت خواندن نماز شب از نیمه شب(ساعت۱۲شب) تا اذان صبح است
⬅ و بهترین زمان برای خوندن نمازشب، یک ساعت قبل از اذان صبحه.
اگر تو این زمان نمی توانید نماز شب را بخوانید در دو زمان دیگه هم میتونید بخوانید👇👇
1⃣بعد از نماز عشا
2⃣از صبح تا شب به نیت قضای نماز شب، شب قبل
✅ فضیلت نمازهای شفع و وتر بیشتر از هشت رکعتیه که به نیت نماز شب خوانده میشه. می تونید فقط به نماز شفع و وتر اکتفا کنید و هشت رکعت نماز شبو نخونید.
✅ اگر وقت برای نماز شب، کم باشه می تونید فقط نماز وتر بخونید.
✅ لازم نیست یازده رکعتو یه بار بخونی تا خسته بشی، بینشون فاصله بده. همانطور که پیامبر با فاصله نماز شب می خواند.
✅ مثلا دو رکعت ساعت 9 شب بخون، دو رکعت ساعت 9:30، دو رکعت ساعت 10، .... و به همین ترتیب. با فاصله خواندن فضیلتش بیشتره.
✅ اگر نتونستی بعد از نماز عشا، یا نیمه شب بخونی، از صبح تا شب، وقت داری قضاشو بخونی.
✅ امام صادق علیه السلام از قول رسول خدا، نقل می کند:
💠 (إِنَّ اللَّهَ یُبَاهِی بِالْعَبْدِ یَقْضِی صَلَاةَ اللَّیْلِ بِالنَّهَارِ یَقُولُ یَا مَلَائِكَتِیَ انْظُرُوا إِلَى عَبْدِی كَیْفَ یَقْضِی مَا لَمْ أَفْتَرِضْهُ عَلَیْهِ أُشْهِدُكُمْ أَنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَه)
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی
@mojaradan
🔰 عمیقا از زمانی که طلبه شدم ، این حرف آیت الله کوهستانی ( پدر خانم مرحوم آیت الله فاضل ، رئیس حوزه علمیه فیضیه بابل که بنده آنجا درس می خوانم) را از عمق جان و دل درک کردم
💠 یقین شده برای بنده که طلاب محترمی که وضع مالی خوبی ندارند، یا اهل #نمازشب نیستند ، یا از جان و دل خوب درس نمی خوانند و در کنار درس خواندن خوب، کارهای علمی دیگر برای دفاع از اسلام و امام زمان (عج) نمی کنند
👌 وگرنه محال ممکن است طلبه ای اهل نماز شب باشد و در راه امام زمان (عج) مجاهدانه و شبانه روزی کار کند ، و مشکل مالی داشته باشد
✍️ احسان عبادی
#پایگاه_اجتماعی_مجردان_اجتماعی
@mojaradan