eitaa logo
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
976 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
824 ویدیو
62 فایل
-یااللّٰھ تا وقتی نشسته باشیم همه‌ی راه‌ها بن‌بست است. - برای‌صحبت‌با‌ما : https://daigo.ir/secret/72937746
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خلوت!
امشب خیلی شبه
-🤍- و درود خدا بر او ، فرمود : براستى که قرآن ظاهرش زیباست و باطنش عمیق، عجایبش پایان ندارد، اسرار نهفته آن پایان نمى پذیرد و تاریکى هاى جهل جز بوسیله آن رفع نخواهد شد . نهـج‌البلاغـه،خطبه 18
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
#شهید #شهید_مقاومت_ملی #شهیدمحمد_عبدوس
.. قدم در خیابان شلوغ شهر می‌گذارم ، غرق در فکر و خیال ، از این طرف خیابان به آن طرف خیابان ، از این میدان به آن میدان ، ملاقات با آقای فلانی و خانم فلانی ، رسیدگی به کارها و برنامه . . . همه چیز خوب است ، همه چیز طبق برنامه ریزی قبلی پیش می‌رود اما قلبم بی‌تابی می‌کند ، نگرانم ؟ نمی‌دانم . احساسی ناآشناست . نفس در سینه ام حبس می‌شود و اختیار بغض از دستم در می‌رود . ناخودآگاه گونه هایم میزبان اشک هایی می‌شوند که نمی‌دانم چرا سرازیر شده اند .. تحمل آدم‌ها و شلوغی شهر از توانِ من خارج است . دوان دوان از آن محل خارج می‌شوم ؛ چیزی انگار فکرم را مشغول خود کرده که نگرانی ام را دو برابر می‌کند . پیاده کِز میکنم به طرف خانه مادربزرگ ، چشمهایم قرمز شده اند ، سینه ام جوری بالا و پایین می‌رود که انگار ذره ای اکسیژن به ریه هایم نمی‌رسد . حالم عجیب دگرگون است ، حسی توام با دلتنگی و دلنگرانی و درد دوری ... درست نمی‌دانم ریشه اش کجاست . قدم هایم آهسته می‌شود ، ضربان قلبم هم ! دیگر اشک نمی‌ریزم ، لب‌هایم منحنی می‌شود و من میخندم ، بی اختیار روی جدول های کنار مسجد می‌نشینم . دوباره تو ، دوباره لبخندت ، دوباره طرحِ چشمانت ، دوباره حسِ وجودت ، دوباره تو محمد ... تمام آن حس های ناآشنا که در میانه‌ی روز به سراغم آمد از شدت دلتنگی برای تو بود . نگاهت کردم که قاب شده بودی و رفته بودی بالای بالا ، روی دیوار مسجد پنج تن آل عبا ، هما جایی که روزهایی می‌آمدی و می‌رفتی .. این بار هم رفتی ‌، اما دیگر آمدنی در کار نبود . رفتی ، برای همیشه . اهالیِ این شهر ، سخت دلتنگ حضورت و طنین صدایت هستند .. هستی و من یقین دارم به بودنت .♡¡ ♥️
این داداش محمد ما میدونید مزارش کجاست!؟
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
این داداش محمد ما میدونید مزارش کجاست!؟
اینجا مزار شهید دانشگره، دقیقا کنار مزار داداش عباس، مزار داداش محمده((((: -دقیقا کنارش !
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
رفقای عزیز ؛ یه چن روز دیگه میرم پیش حاج مصطفی . https://harfeto.timefriend.net/16560913119210 خواس
یه چی بگم بچه ها ... من تقریبا ۱۴،۱۵ بار رفتم پیش حاج مصطفی اونجا جوش انقد ارومه که تو همه چیو فراموش میکنی گلگیات ، غصه ، حاجت و ‌.. اجمالا میگم حاجی حواست بهمون باشه همین . اما این سری نمیدونم چرا اینجوری شد البته من میگم خودشون اینطوری صلاح دونستن ، خودشون خواستن که حتی چن روز جلوتر اعلام کنم و بگم پیغاماتونو بگید تا من برسونم بهشون. شاکرم که بهم این توفیقو دادن تا واسطه بشم بین شماها و اوشون. یادش بخیر ... یه بار هرچی کردم نشد برم بعد گفتم بطلب بیام ، به نیابت از رفیقات میام . طلبید . شماها عزیزید براشون. مطمن باشید از دل‌هاتون آگاهن فقط صبر کنید که اگه به صلاحتون باشه حتما میشه . اگه نباشه ، پس حتما یه چیزی که خفن تره رو براتون در نظر دارن. چیزی رو زوری نخوایید . مث خودش همش بگید و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد .. .