˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
#شهید #شهید_مقاومت_ملی #شهیدمحمد_عبدوس
..
قدم در خیابان شلوغ شهر میگذارم ، غرق در فکر و خیال ، از این طرف خیابان به آن طرف خیابان ، از این میدان به آن میدان ، ملاقات با آقای فلانی و خانم فلانی ، رسیدگی به کارها و برنامه . . . همه چیز خوب است ، همه چیز طبق برنامه ریزی قبلی پیش میرود اما قلبم بیتابی میکند ، نگرانم ؟ نمیدانم . احساسی ناآشناست . نفس در سینه ام حبس میشود و اختیار بغض از دستم در میرود . ناخودآگاه گونه هایم میزبان اشک هایی میشوند که نمیدانم چرا سرازیر شده اند .. تحمل آدمها و شلوغی شهر از توانِ من خارج است . دوان دوان از آن محل خارج میشوم ؛ چیزی انگار فکرم را مشغول خود کرده که نگرانی ام را دو برابر میکند . پیاده کِز میکنم به طرف خانه مادربزرگ ، چشمهایم قرمز شده اند ، سینه ام جوری بالا و پایین میرود که انگار ذره ای اکسیژن به ریه هایم نمیرسد . حالم عجیب دگرگون است ، حسی توام با دلتنگی و دلنگرانی و درد دوری ... درست نمیدانم ریشه اش کجاست . قدم هایم آهسته میشود ، ضربان قلبم هم ! دیگر اشک نمیریزم ، لبهایم منحنی میشود و من میخندم ، بی اختیار روی جدول های کنار مسجد مینشینم . دوباره تو ، دوباره لبخندت ، دوباره طرحِ چشمانت ، دوباره حسِ وجودت ، دوباره تو محمد ... تمام آن حس های ناآشنا که در میانهی روز به سراغم آمد از شدت دلتنگی برای تو بود . نگاهت کردم که قاب شده بودی و رفته بودی بالای بالا ، روی دیوار مسجد پنج تن آل عبا ، هما جایی که روزهایی میآمدی و میرفتی .. این بار هم رفتی ، اما دیگر آمدنی در کار نبود . رفتی ، برای همیشه .
اهالیِ این شهر ، سخت دلتنگ حضورت و طنین صدایت هستند .. هستی و من یقین دارم به بودنت .♡¡
#شهیدعبدوس♥️
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
این داداش محمد ما میدونید مزارش کجاست!؟
اینجا مزار شهید دانشگره، دقیقا کنار مزار داداش عباس، مزار داداش محمده((((:
-دقیقا کنارش !
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
اینجا مزار شهید دانشگره، دقیقا کنار مزار داداش عباس، مزار داداش محمده((((: -دقیقا کنارش !
تصویرشونم کنارهم اون بالا نصبه(:♥️♥️
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
رفقای عزیز ؛ یه چن روز دیگه میرم پیش حاج مصطفی . https://harfeto.timefriend.net/16560913119210 خواس
یه چی بگم بچه ها ...
من تقریبا ۱۴،۱۵ بار رفتم پیش حاج مصطفی
اونجا جوش انقد ارومه که تو همه چیو فراموش میکنی
گلگیات ، غصه ، حاجت و ..
اجمالا میگم حاجی حواست بهمون باشه همین .
اما این سری نمیدونم چرا اینجوری شد
البته من میگم خودشون اینطوری صلاح دونستن ، خودشون خواستن که حتی چن روز جلوتر اعلام کنم و بگم پیغاماتونو بگید تا من برسونم بهشون.
شاکرم که بهم این توفیقو دادن تا واسطه بشم بین شماها و اوشون.
یادش بخیر ...
یه بار هرچی کردم نشد برم
بعد گفتم بطلب بیام ، به نیابت از رفیقات میام .
طلبید .
شماها عزیزید براشون.
مطمن باشید از دلهاتون آگاهن
فقط صبر کنید که اگه به صلاحتون باشه حتما میشه .
اگه نباشه ، پس حتما یه چیزی که خفن تره رو براتون در نظر دارن.
چیزی رو زوری نخوایید .
مث خودش همش بگید و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد ..
.
استاد تولایی لایو داشتن درمورد کنکور
حرفایی مفیدی زدن و منم به شما میگم
.
خب اقا الان دیگه وقت فکر کردن به این نیست که چی میشه ، چی کار باید میکردم
شما یه سال دو سال تلاش کردی فردا وقتشه از تمام انرژی و توانت استفاده کنی برای پیاده کردن اون چیزایی که یاد گرفتی .
استرسی که الان داری کاملا طبیعیه
اما استرس زایی نکن
یعنی از این اینکه استرس داری ، استرس نگیر
فکر منفی نداشته باش اما چطوری ؟
خب تاریکی و ظلمت چجوری کم و محو میشه ؟
احسنت ...
با نور و روشنایی
˼مجــیب|ᴍᴏᴊɪʙ⸀
استاد تولایی لایو داشتن درمورد کنکور حرفایی مفیدی زدن و منم به شما میگم . خب اقا الان دیگه وقت فکر
حالا این نور چیه
چیکار باید کنی
یکیش اینه گریه کنیم
اما گریه ی متفاوت
خب الان که در ایام شهادت دردانهی امام رضا ع هستیم ، بیاییم یه روضه درمورد اقا امام جواد دانلود کن
هندزفری بذار تو گوشت و برو تو اتاق و تاریکی و برای اقا گریه کن
ازشون بخوایید کمکتون کنن
حالا جدای از برکات معنویش، سبک میشید
امام جواد خیلی حاجت میدن
الانم وقتشه که حاجت بخواییم
اگه با روضع امام جواد نتونستید مانوس شید ، روضه اباعبدالله بذارید
حالا کلی ام ثواب کردید
قران بخون
از نمازت اصلا نزن
پاشو اون دو رکعت نماز شبتو بخون
یه سری ذکرم هست که طوفان میکنه
اولیش صلواته
گفتن با صلوات هی گل و دسته گل راهی مدینه کنیم خدمت پدر امت
بگید پدرجان بچه که مشکل و گیری داره میره به باباش میگه تا کمکش کنه
منم میخام شما کمکم کنید
و ذکر لا حول و لا قوه الا بالله
هم چنین لا اله الا الله
این شبا سیممون بیشتر وصله به خدا و اهل بیت
پس از این فرصت(گریه برا اهل بیت و توجه و نزدیکی به خدا) استفاده کنیم