یه بطری پیدا کرد و گذاشت زیر تختش. بچهها تعجب کردند که این دیگه برا چیه؟! نیمه شب بطری رو بر میداشت و با آب داخلش وضو میگرفت.
میگفت: ممکنه نصف شب بیدار بشم، شیطان توی وجودم بره و نذاره برم پایین توی سرما وضو بگیرم. میخوام بهونه نداشته باشم که نماز شبم رو از دست بدم.... بقیهی بچهها هم یاد گرفته بودن از فردا شب زیر تخت همه یه ظرف آب بود
♥️شهید معزز مسعود شعر بافچی، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (ع)
#شهدایی
#تلنگر
هدایت شده از وَصلـہِ ناجور
بعدازشهادت علی،
خوابش را دیدم بهم گفت:
اگرمیدونستم در برزخ...
صلوات فرستادن اینقدر ثواب دارد،
آرزو نمیکردم به این زودی شهید بشم!
می موندم توی دنیا و صلوات می فرستادم(:
شهیدعلیموحددوست🍃"
#شهدایی