eitaa logo
مجتبی رمضانی . خادم الحسین علیه السلام
5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
828 ویدیو
9 فایل
﷽ کانال شخصی کربلایی مجتبی رمضانی این رسانه شامل:تقویم مراسمات،تصاویر دلنوشته...میباشد لینک کانال های روبیکا تلگرام و اینستاگرام https://zil.ink/mojtabaramezani.ir راه ارتباطی با مدیر کانال شخصی کربلایی مجتبی رمضاني @H_hosseinizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
دو مشکل بزرگ در جامعه‌ی ما وجود دارد👇 نخست اینکه همه هستیم و ما را به رسمیت نمی‌شناسیم، دوم اینکه کتاب نمی‌خوانیم... "مصطفی رحماندوست" @mojtabaramezani
🔊 اعلام برنامه #قم 👈 پنج شنبه ۱۳ دی @mojtabaramezani
اگر خریدنی بود می خریدم! برای پدر و مادر؛ کمی جوانی و برای خودم؛ خنده های کودکی... @mojtabaramezani
✨هیچ وقت نگو: محیط خرابه ، منم خراب شدم!!! هر چقدر هوا سردتر باشد، لباست را بیشتر میڪنے! پس هر چه جامعه فاسدتر شد، تو را بیشتر ڪن حجت الاسلام قرائتے 💚 @mojtabaramezani
4_517264369113890877.mp3
6.42M
🎼 گرفت شال عزا را ز پشت سر زهرا ، که با کشیدن این ریسمان ، زمین نخورد😭 🎤 سهم شما ۱۴ صلوات هدیہ بہ حضرت صدیقہ طاهره سلام الله علیها 🌸 @mojtabaramezani
در قدیم مرد سالاری بود الان مردسالاری را تغییر داده ایم شده است فرزند سالاری... کدام بهتر است؟ وقتی الان فرزند سالار شده ایم دختری که تربیت می کنیم می شود زن سالار 20 سال دیگه و پسری که تربیت می کنیم می شود مرد سالار آینده وقتی این مردسالار و زن سالارهای ما با یکدیگر ازدواج می کنند چه می شود؟ دو سالار در یک خانه نمی گنجند و آمار طلاق بشدت بالا می رود فرزند سالاری بسیار خطرناکتر از مرد سالاری است دکتراسلامی @mojtabaramezani
#قم من و خاله ربابه (مادرشهیدسیدجلال حسینی) من بال و پرشهید را می بوسم پا تا به سرشهید را می بوسم گرلحظه دیدار میسر نشود پای مادر شهید را می بوسم @mojtabaramezani
4_5890783929794822186.mp3
8.1M
🎼 یہ ڪارے تو ڪردے،ڪہ دنیا بفهمہ بہ غیر از علے،حرفِ دیگہ ندارے 🎤 سهم شما ۱۴صلوات هدیہ بہ حضرت صدیقہ طاهره سلام الله علیها 🌸 @mojtabaramezani
4_5891196809295953950.mp3
9.25M
🎼 پناه بر خدا ماجرا عجیبہ که آشوبہ تو دل و جونہ زهرا😞 🎤 سهم شما ۱۴صلوات هدیہ بہ حضرت صدیقہ طاهره سلام الله علیها 🌸 @mojtabaramezani
🔶خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زین‌الدین دید : ♦️هیجان‌زده پرسیدم: آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌... توی جاده‌ی سردشت... حرفم را نیمه‌ تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد وچین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: من توی جلسه‌هاتون میام.مثل این كه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن؟ عجله داشت. می‌خواست برود. بار دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم. رویم را زمین نزد: قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم در آوردم و گفتم: بفرما برادر! بگو تا بنویسم. بنویس: سلام، ‌ ... همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن. برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: سیدمهدی زین‌الدین... نگاهی بهت زده به امضاو نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی! گفت: اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ سلام، من در جمع شما هستم. منبع : کتاب "تنها؛ زیر باران" روایتی ازحاج قاسم سلیمانی @mojtabaramezani
#رسانه_باشیم جشن میلاد در حسینیه نخل با همکاری : 🔹هیات عاشقان علمدار 🔹هیات کربلا 🔸شنبه ساعت 🕖 بدون حتی یک دقیقه تاخیر 🆔 @mojtabaramezani