18.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
دستگیری امام حسین (ع) از زهیر
〰️〰️〰️〰️〰️
🎞 #كليپ_تصويرى
#روضه
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
﷽
📍 یک نمونه ای از مردان دارای استقامت و پایداری ❗️
📌حالا بهعنوان نمونه، یک ماجرا از مردان اهل استقامت نقل میکنم و یکی هم از زنان اهل پایداری. جنگ اُحد از دلخراشترین غزوات پیغمبراکرم(ص) بود. بعد از آنکه عدّهای از مسلمانان که پیغمبر(ص) آنها را گماشته بود تا گردنه را حفظ کنند، از فرمان حضرت تخلّف کرده و سنگر را رها کردند، مشرکین مسلمانان را دور زدند و جنگ مغلوبه شد. بسیاری از مسلمانان کشته شده و بقیه هم فرار کردند. فقط پیغمبراکرم(ص) ماند و حضرتعلی(ع)!
در تاریخ معروف است که یکی دیگر از اصحاب به نام ابودجانه هم فرار نکرد و خدمت پیغمبراکرم(ص) ماند. وقتی پیغمبر(ص) چشمش به او افتاد، فرمود: ای ابودجانه! من بیعتم را از تو برداشتم؛ یعنی به من تعلّقی نداشته باش! برو به سلامت! هرجا که میخواهی برو! این کسی را هم که میبینی کنار من ایستاده، علی(ع) است؛ حساب تو با او فرق میکند. علی از من است و من از علی هستم.
ابودجانه وقتی سخن پیغمبر(ص) را شنید، شروع به گریه کرد و گفت: بهخدا قسم، من هرگز از بیعت با تو و از تعلّقی که به تو دارم، دست برنمیدارم! سپس چهار مطلب گفت که غرض من هم همین مطالب است. ابودجانه به پیغمبر(ص) عرض کرد: کجا بروم؟ بهسوی همسرم بروم که خواهد مُرد؟ به خانۀ خود بروم که خراب خواهد شد؟ به طرف اموال خود برگردم که فانی میشود؟ یا اینکه از مرگ و أجل بگریزم که بالاخره مرا خواهد گرفت؟
بالاخره پیغمبر(ص) به او اذن ماندن داد و او با حضرتعلی(ع) رفتند و شروع به جنگیدن کردند؛ آنقدر به بدن او جراحت وارد شد که روی زمین افتاد. حضرتعلی(ع) بدن نیمهجان ابودجانه را برداشت و جلوی پیغمبر(ص) گذاشت. وقتی چشمش به پیغمبر(ص) افتاد، یک جمله گفت: آیا بیعت خودم را به آخر رساندم؟ یعنی آیا پایداری کردم و به مقصد رسیدم؟ پیغمبر(ص) به او فرمودند: آری. بعد هم حضرت در حقّ او دعا کردند.
〰〰〰〰〰
📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه چهارم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
📍 یک نمونه ای از مردان دارای استقامت و پایداری ❗️
〰〰〰〰〰
📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه چهارم
🎞 #كليپ_تصويرى
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
﷽
📍 یک نمونه ای از زنان دارای استقامت و پایداریپایداری ❗️
📌یک نمونه هم از زنان اهل پایداری را مثال میزنم. این پیرزن با شوهرِ پیرش، در خانه نشستهاند و صبحانه میخورند که کسی در میزند. مرد در را باز کرد و برگشت. همسرش دید نامهای در دست شوهر است. پرسید: که بود؟ مرد پاسخ داد: نامهای از جانب امامحسین(ع) آمده است. پرسید: چه نوشته است؟ نوشته است: «بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ. مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِی إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِبنِمَظَاهِرِ الأسَدِی، أمَّا بَعدُ فَقَد نَزَلتُ بِکربَلَا، وَ أنتَ تَعلَمُ قَرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ فَإن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً سَرِیعاً»1️⃣؛ چقدر امامحسین(ع) از حبیب تجلیل میکند؛ از حسین به مردی فقیه، حبیببنمظاهر؛ میفرماید: ما وارد کربلا شدهایم.
همسرش گفت: حالا میخواهی چه کنی؟ میگویند: حبیب آنجا تقیّه کرد؛. لذا حبیب به همسرش گفت: من نمیتوانم به یاری امامحسین(ع) بروم. چون اگر بروم، عبیدالله خانۀ مرا خراب میکند، اموالم را غارت میکند و تو را به اسارت میگیرد. برای همین من نمیروم.
حالا پاسخهای همسر حبیب را با حرفهای ابودجانه مقایسه کنید. همسرش گفت: یعنی نمیروی پسر پیغمبر(ص) را یاری کنی؟ روز قیامت چگونه میخواهی جواب پیغمبر(ص) را بدهی؟ آیا فکر قیامتت را کردهای؟ تو برو! بگذار عبیدالله خانۀ مرا خراب کند و اموالمان را غارت کند و مرا به اسارت ببرد. همسر حبیب وقتی از حبیب ناامید شد و دید این حرفها کارساز نیست، مقنعۀ خود را از سر برداشت و روی سر حبیب انداخت و گفت: اگر اینطور است، پس مثل زنان در خانه بنشین! بعد هم یک جمله خطاب به امامحسین(ع) گفت؛ عرض کرد: یا اباعبدالله(ع)!
ای کاش من مَرد بودم به کربلا میآمدم و یاریات میکردم! حبیب وقتی از همسرش اطمینان پیدا کرد، گفت: چنان کربلایی بروم که تا قیام قیامت زبانزد شود!
1️⃣مکاتیب الأئمه؟عهم؟، ج 3، ص 145
〰〰〰〰〰
📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه چهارم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
15.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
📍 یک نمونه ای از زنان دارای استقامت و پایداریپایداری ❗️
〰〰〰〰〰
📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه چهارم
🎞 #كليپ_تصويرى
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
﷽
📍 نمونه تاریخی از عدم استقامت و پایداری در جنگ جمل ❗️
📌طلحه و زبیر دو نفر از اصحاب شناخته شدۀ پیغمبراکرم(ص) در تاریخ اسلام هستند. در تاریخ آمده که این ها در جنگ جمل، مقابل علی (ع) ایستادند. من از شما یک سؤال می کنم؛ آیا این ها روایت پیغمبراکرم(ص) را نشنیده بودند که حضرت فرمودند: «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ»1️⃣؟ قطعاً شنیده بودند. حالا چه شد که در مقابل امام علی(ع) قرار گرفتند؟ این ها از حق کناره گیری کردند. البتّه ریشۀ این مسئله را در جلسات آینده بیشتر توضیح خواهم داد.
وقتی که حضرت امیرالؤمنین (ع) با زبیر صحبت کردند، کناره گیری کرد و با حضرت نجنگید؛ لذا رفت و خودش را از صحنه خارج کرد، امّا به سپاه امام علی(ع) هم مُلحق نشد. وقتی زبیر از معرکه خارج شد، کسی رفت و او را کشت و شمشیر و سرش را پیش حضرت امیرالمؤمنین (ع) آورد. حضرت شمشیر زبیر را در دست گرفت و گفت: «سَیفٌ طَالَمَا جُلِّىَ بِهِ الکَربَ عَن وَجهِ رَسُولَ اللهِ(ص)»؛ می دانید این شمشیر چه شمشیری است؟ چه بسیار غصّه هایی که این شمشیر از چهرۀ پیغمبراکرم(ص) بر طرف کرد؛ امّا سرنوشت صاحبش این شد!چرا عاقبت زبیر به اینجا رسید؟ چون در مسیر حق پایداری نکرد. زبیر حق را تشخیص داد، راهش را هم شناخت، حرکت هم کرد، امّا پایداری نکرد؛ در میانۀ راه، عواملی موجب انحراف او شد.
امام حسین (ع) این درس را به ابنای بشر آموخت که وقتی حق را تشخیص دادید، راهش را شناختید و در آن حرکت کردید، باید تا آخر ایستادگی کنید .
1️⃣بحارالأنوار، ج 10، ص 105
〰〰〰〰〰
📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه سوم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
10.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
📍 نمونه تاریخی از عدم استقامت و پایداری در جنگ جمل ❗️
〰〰〰〰〰
📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه سوم
🎞 #كليپ_تصويرى
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
﷽
📍 نگرانی حضرت موسی(ع) نسبت به بعد از مرگ خود برای بچّۀ کوچکش ❗️
📌در کتب تاریخ می نویسند: حضرت موسی(ع) هم که از انبیای مرسل(ع) است، موقع وفاتش که شد، عزرائیل(ع) نزد او آمد. حضرت به او گفت: برای چه آمده ای؟ برای ملاقات آمدی یا برای قبض روح؟ گفت: برای قبض روح شما آمده ام. گفت: بسیار خوب؛ اجازه بده از خانواده ام خداحافظی کنم. عزرائیل(ع) گفت: من اجازه ندارم. حضرت گفت: اجازه بده سجده کنم. ملک الموت گفت: باشد، این مقدار را وقت دارید. حضرت سجده کرد و در سجده گفت: خدایا! به او امر کن که به من اجازه دهد تا با خانواده ام خداحافظی کنم. خدا هم دعای او را مستجاب کرد و به عزرائیل(ع) امر فرمود که به حضرت موسی(ع) مهلت دهد. بعد حضرت موسی(ع) رفت و اوّل با مادرش خداحافظی کرد. به مادرش گفت: می خواهم به سفر بروم. مادر پرسید: کجا؟ گفت: سفر آخرت! مادرش گریه کرد و با او خداحافظی کرد و با هم وداع کردند. آن حضرت نزد همسر و بچّه هایش آمد و با آن ها هم خداحافظی کرد. من در تاریخ این گونه دیدم که حضرت بچّۀ کوچکی داشت که شروع کرد به گریه کردن و حضرت موسی(ع) هم خودش به گریه افتاد. از ناحیۀ خداوند خطاب رسید: یا موسی! تو می خواهی اکنون به ملاقات ما بیایی، چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد: من برای این ها، وضعشان و این بچّه که مورد علاقۀ من است گریه می کنم. به او خطاب شد: یا موسی! عصایت را به دریا بزن. حضرت عصایش را به دریا زد و دریا شکافته شد. این کار سابقه هم داشت و حضرت موسی(ع) این کارها را می کرد. بعد حضرت عصایش را به سنگی زد و دید که کِرمی در دل سنگ است و دارد برگ سبزی را می خورد. خدا گفت: موسی!ربوبیّت مرا می خواهی ببینی؟ نگاه کن؛ ته دریا، در دل سنگ، کرم کوچکی هست، من دارم روزی اش را می دهم و حواسم به او هست؛ آن وقت بچّه تو را یادم برود؟ اینجا حضرت موسی(ع) به عزرائیل(ع) گفت: جانم را بگیر و مسئله تمام شد.
〰〰〰〰〰
📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه ششم
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir
9.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
📍 نگرانی حضرت موسی(ع) نسبت به بعد از مرگ خود برای بچّۀ کوچکش ❗️
〰〰〰〰〰
📚 #سلوک_عاشورایی منزل پنجم
📕 #استقامت_و_پایداری
🏷 جلسه ششم
🎞 #كليپ_تصويرى
#حاج_آقا_مجتبی_تهرانی
@mojtabatehrani_ir