☘️
رسول خدا (صلی الله علیه و آله)
بعد از شکست آن دو نفر
در فتح خیبر فرمودند :
لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللهَ وَ رَسُولَهُ،
(وَ يُحِبُّهُ اللهُ وَ رَسُولُهُ)
یَفَتَحَ اللهُ عَلَى یدیه لیس بفَرَّار؛
همانا فردا این رایت را
به مردی خواهم داد که خدا و رسول، را دوست دارد
(و خدا و رسول هم، او را دوست دارند)،
خدا خیبر را به دست او میگشاید.
او هرگز نمیگریزد».
پس علی را خواست
و او که به درد چشم مبتلی بود را شفا داد و فرمود:
«خُذْ هَذِهِ الرَّايَةَ فَامْضِ بِهَا حَتَّى يَفْتَحَ اللهُ عَلَيْك»
این رایت را بگیر و آن را با خود ببر
تا خدا خیبر را بر تو بگشاید.
علی با آن پرچم به خیبر حمله کرد
و آن را فتح کرد.
#اللهم_العن_أعداء_فاطمة_الزهرا_بعدد_فضائل_اميرالمؤمنين
@pedaremehraban_salam
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ...
پدرمهربانم، سلام ...
#و_رزقني_البرائة_من_اعدائكم
💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ
مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
(احتجاج طبرسی/ ج ۱ / ص ۴۱۶ )
(صحیح البخاری / ج۵ /ص۱۳۴)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸ثواب یک بچه داری
🔹استاد عالی
6.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬بر خدایی توکل کن که قادر است
🎙️حجت الاسلام #حسینی_قمی
همه را بخشیدم.mp3
5.3M
🎧خداوند همه گناهان را میبخشد.
به رفاقت خدا خیانت نکنیم.
🎙️حجت الاسلام #عالی
💠#سخن_بزرگان
🔻چونان مار و عقرب
✍️ شادروان علی حجتی کرمانی
🔸در تمامی عمرم و با همۀ ارتباطی که با و حوزه های علمی و بزرگان علم و دین داشتم، مشاهده کردم که او (آیة الله سید رضا صدر) با بیت المال و وجوهات شرعیه چونان مار و عقرب رفتار می کرد.
🔹 خدایش او را مورد غفران و کرم واسعه اش قرار دهد که در چه مستوای پرشکوهی و در چه درجۀ متعالی و بلندی همانند دودمان با کرامتش به «دنیا و مال و مقام»! پشت پا زده بود و عزّت نفس، ایمان و و شرافتش را بر در ارباب بی وفا و بی مروّت دنیا، حتی یک «آن» قربانی نکرد، تا آنجا که در شکلی شگفت انگیز و بهت آور تا آخرین روزهای عمر با برکت، پربار و باثمرش، در سطحی پایین تر از زندگی یک «طلبۀ معمولی» می زیست و در مقاطع فراوانی از حیات انسانی ـ اسلامی پرشکوه و پر از فراز و نشیبش، حتی با عسرت روزگار می گذراند، و من در این متجاوز از ربع قرن که از نزدیک شاهد تمامی ابعاد و جوانب زندگی او بودم، کمتر دوره ای را سراغ داشتم که مقروض نباشد.
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
📖واقعا زیباست
دو برادر مادر پیر و بيماري داشتند .
با خود قرار گذاشتند که يکي خدمت خدا کند و ديگري در خدمت مادر باشد يکي به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگري در خانه ماند و به پرستاري مادر مشغول شد .
چندي نگذشت برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ، چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق .
همان شب پروردگار را در خواب ديد که وي را خطاب کرد : به حرمت برادرت تو را بخشيدم
برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت : يا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر ، چگونه است مرا به حرمت او مي بخشي ، آيا آنچه کرده ام مايه رضاي تو نيست .َ ندا رسيد : آنچه تو مي کني من از آن بي نيازم ولي مادرت از آنچه او مي کند بي نياز نيست ...
به فرزندان خود انسان بودن را بیاموزیم