🔹گفتیم حالا که درجه سرداری گرفته لابد با لباس و درجه می رود محل کار
فقط درجه ها را زد روی لباس، با اصرار لباس را پوشاندیم به تنش و با موبایل عکس گرفتیم
📌 همان شد تنها عکسش با درجه سرداری ...
#یاد_شهدا
#شهید_حسین_پور_جعفری
#موکب_رهروان_شهدای_استان_گلستان
@mokeb_rah_shohada_golestan
🕊🥀💐🌹💐🥀🕊
#شوخیهای_جبهه_ها
#جشن_پتو
فاو بودیم، بچه ها سنگر را گذاشته بودند رو سرشون که یوسفی گفت : اومد، ساکت باشین .
علیرضا پتویی برداشت، دوید و ایستاد دم در سنگر.
یوسفی دوباره آمد و گفت : حالا می آید، لحظه ای گذشت، صدای پای کسی آمد که پیچید داخل راهرو سنگر .
سعید برق را خاموش کرد، سنگر تاریک شد ، صدای پا نزدیک تر شد ، کسی داخل سنگر شد .
علیرضا داد زد : یا علی و پتو را انداخت رو سرش و کشیدش وسط سنگر ، بچه ها گفتند : هورا و ریختند رو سرش، می دویدن و می پریدن رویش و می گفتند : دیگر برای کسی جشن پتو نمی گیری آقا محمدرضا ؟
لحظه ای گذشت اما صدای محمدرضا در نیامد، سعید برق را روشن کرد و گفت : بچه مردم را کشتید و بچه ها رو یکی یکی کشید عقب .
کسی که زیر پتو بود، تکانی خورد .
خسروانی گفت : زنده است بچه ها، دوباره بچه ها هورا کردند و ریختند رو سرش، جیغ و داد می کردند که محمد رضا داخل سنگر شد .
همه خشکشون زد، نفس ها تو گلو گیر کرد .
همه زل زدند به محمدرضا و نمی دانستند چه بگویند و چه کار کنند که محمدرضا گفت :
حاج آقا حجتی آمد تو سنگر و شما این قدر سر و صدا می کنید، از فرمانده هم خجالت نمی کشید؟
حرفش تمام نشده بود که همه یک متر رفتند عقب، چیزی نمانده بود که همه سکته کنیم، گیج و منگ نگاه به هم می کردیم که حاجی از زیر پتو آمد بیرون و از سنگر خارج شد .
#یاد_شهدا
#یاد_باد_آن_روزگاران
╭┈──『🌹🕊』
╰┈➤
✔️ شما به محفل شهدا دعوتید 👇👇
🇮🇷 @mokeb_rah_shohada_golesta
🇮🇷 @mokeb_rah_shohada_golesta