eitaa logo
موکب یاران مهدی عج
1.4هزار دنبال‌کننده
585 عکس
668 ویدیو
67 فایل
کانال رسمی موکب یاران مهدی عج دارای مجوز از ستاد عتبات و عالیات فعال در ایام اربعین در شهر کربلا مناسبت ها در ایران مدیر موکب ؛ 09034536861 #لطفاًلفت_ندهید
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 چه صبری داری علی 🔥 سوختنم را در آتش دیدی. با دست‌های بسته در کوچه‌های کوفه رفتی. ماجرای زخم بازوی مرا فهمیدی. ناله‌های حسن را می‌شنوی. گریه‌های حسین را می‌بینی. بی‌تابی زینب، ناآرامی ام‌کلثوم... 🌊 دلت دریای غم است و من، عزیزِ من، دیگر کنارت نیستم که بگویم خدا بزرگ است. علی جانم! قوی بمان. صبر و سکوت شعله‌ایست که از درون زبانه می‌کشد و ذره‌ذره آدم را آب می‌کند. بمان تا اسلام بماند؛ حق نمیرد و چشمهٔ عدالت خشک نشود. بمان تا این داستان مظلومیت من و تو و فرزندانمان، گوش‌به‌گوش و سینه‌به‌سینه بچرخد تا زمانی که پسرم مهدی حکومتی علوی برپا کند. 🔘 شهادت سلام الله علیها را به محضر امام زمان و شما عزیزان تسلیت می‌گوییم. @mokeb_yaranmahdi
🏴 زمین لرزید، زمین افتاد. کس و کار علی؏ افتاد. عزیز خونهٔ مولا به ضرب پا ز پا افتاد... 🏴 سالروز شهادت مظلومانه حضرت ام ابیها، فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد موکب یاران مهدی عج @mokeb_yaranmahdi
🌹 پیش چشمان علی فاطمه اش را نزنید بی هوا پا به درِ خانه زهرا نزنید میخ در فاطمه را از نفس انداخته است مشت بر سینه انسیه حورا نزنید فاطمه با ثمرش خورد زمین ، نامردم مادری را که فتاده است با پا نزنید بگذارید علی فاطمه را گریه کند بند بر دست یداللهی مولا نزنید با عبا آمده تا فاطمه را دریابد خنده بر حال پریشانی آقا نزنید حبیب 🌹 سیلی و میخ در و آتش نگارم را گرفت بشکند دست مغیره چون که یارم را گرفت پیش چشمم همسرم را زد عدوی بی حیا این جسارت هدیه ی پروردگارم را گرفت فاطمه بود و نبودم بود و قنفذ با لگد ضربه ای زد پشت در ایل و تبارم را گرفت شد کبود از ضربه ها برگ گل یاس نبی حیف شد آمد خزان باغ و بهارم را گرفت آسمان شد روضه خوان و گریه کن عرش خدا داغ زهرا خنده های روزگارم را گرفت صبر کردم در عزای خاتم پیغمبران داغ زهرا عاقبت صبر و قرارم را گرفت در دل شب غسل میدادم به جسم یاس خود حیف شد گلچین رسید و گلعذارم را گرفت در کفن وقتی که پیچیدم تن زخمی او این مصیبت روشنی شام تارم را گرفت پایه های عرش میلرزید وقت دفن او گریه ی آهسته امشب اختیارم را گرفت گرچه زهرا اعتبارم بود اما رفتنش افتخار و اعتبار و اقتدارم را گرفت سعید مرادی چه کنم؟آتشی افتاده به جانم،چه کنم؟ آتش از آب دو چشمم ننشانم چه کنم؟ با حضور تو،به من خانه نشینی سهل است گر نمانی تو و من بی تو بمانم،چه کنم؟ تو در این شهر،فقط در به رخم باز کنی ” ای همیشه نگرانم،نگرانم چه کنم؟ “ زرِهم پشت ندارد،به تو پشتم گرم است بی سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم؟ گوشه ی خانه،من و چار جگر گوشه ی تو غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم؟ در ره مسجد و خانه به زمین می خوردم از همان موقع شده ورد زبانم ” چه کنم؟ “ من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواست گرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم؟ زود ای عمر علی می روی از دست علی بی تو بر ماندن خود نیست گمانم،چه کنم؟  حاج علی انسانی 🌹شعر مرثیه شهادت مادر آن شب چه غوغایی به بیت مرتضی بود هر کودکی یک گوشه ای با ماجرا بود یک کودکی با ناله می گفت مادرم وای یک دختری با سوز میگفت مادرم وآی مادر به روی بستر و طفلان کنارش زینب پرستار و علی هم بی قرارش در لحظه ی آخر حسن آمد به بالین وانگه حسین زانو بزد پائینِ بالین این ماجرا آغاز یک شرح غمین است بوسیدن پا را که آن عرش برین است یعنی که ای مادر کنون من آمده ام در روز عاشورا بیایی تو کنارم از بعد غسل مادرِ سینه شکسته دیگر علی گردید داغدار و دل شکسته اشک علی چون زمزم و رود فرات است گاهی به نخلستان و گه با کائنات است رو رختِ ماتم ای * کریمان* کن تو بر تن تا که شوی در فاطمیه یارِ پنج تن ۲۵ دیماه ۹۷ شعر : اصغر نریمانی به یاد همه شهدا واموات الفاتحه مع صلوات موکب یاران مهدی عج @mokeb_yaranmahdi
▪️درس زندگی ▫️خانه‌اش کوچک بود، اما پررونق و برکت. گاهی که همسرش در منزل نبود، خانه زهرا(سلام الله علیها) می‌شد محفل نشست‌ها و مرکز گفتمان دین و زندگی. ▫️با جمعی از زنان مدینه به گفت‌وگو می‌نشست. می‌آمدند تا از دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) خرد و دانش زندگی بیاموزند. بعد از پرسش‌ها و پاسخ‌های فراوان، همه سراپا گوش شدند. فاطمه(سلام الله علیها) به آن‌ها درسی داد که عمری در خانه با همسرش تمرین کرده بود؛ «بهترین شما کسی است که در رفتار با مردم نرم خوتر و مهربان‌تر باشد و ارزشمندترین شما کسی است که با همسر خود مهربان و بخشنده باشد». 📗علی قهرمانی، فاطمه علی است، انتشارات کتاب جمکران، ص 79. سلام الله علیها _یاران_مهدی_عج @mokeb_yaranmahdi
🌹 پیش چشمان علی فاطمه اش را نزنید بی هوا پا به درِ خانه زهرا نزنید میخ در فاطمه را از نفس انداخته است مشت بر سینه انسیه حورا نزنید فاطمه با ثمرش خورد زمین ، نامردم مادری را که فتاده است با پا نزنید بگذارید علی فاطمه را گریه کند بند بر دست یداللهی مولا نزنید با عبا آمده تا فاطمه را دریابد خنده بر حال پریشانی آقا نزنید حبیب 🌹 سیلی و میخ در و آتش نگارم را گرفت بشکند دست مغیره چون که یارم را گرفت پیش چشمم همسرم را زد عدوی بی حیا این جسارت هدیه ی پروردگارم را گرفت فاطمه بود و نبودم بود و قنفذ با لگد ضربه ای زد پشت در ایل و تبارم را گرفت شد کبود از ضربه ها برگ گل یاس نبی حیف شد آمد خزان باغ و بهارم را گرفت آسمان شد روضه خوان و گریه کن عرش خدا داغ زهرا خنده های روزگارم را گرفت صبر کردم در عزای خاتم پیغمبران داغ زهرا عاقبت صبر و قرارم را گرفت در دل شب غسل میدادم به جسم یاس خود حیف شد گلچین رسید و گلعذارم را گرفت در کفن وقتی که پیچیدم تن زخمی او این مصیبت روشنی شام تارم را گرفت پایه های عرش میلرزید وقت دفن او گریه ی آهسته امشب اختیارم را گرفت گرچه زهرا اعتبارم بود اما رفتنش افتخار و اعتبار و اقتدارم را گرفت سعید مرادی چه کنم؟آتشی افتاده به جانم،چه کنم؟ آتش از آب دو چشمم ننشانم چه کنم؟ با حضور تو،به من خانه نشینی سهل است گر نمانی تو و من بی تو بمانم،چه کنم؟ تو در این شهر،فقط در به رخم باز کنی ” ای همیشه نگرانم،نگرانم چه کنم؟ “ زرِهم پشت ندارد،به تو پشتم گرم است بی سپر بعد تو با خصم گرانم چه کنم؟ گوشه ی خانه،من و چار جگر گوشه ی تو غم ز شش سمت گرفته به میانم چه کنم؟ در ره مسجد و خانه به زمین می خوردم از همان موقع شده ورد زبانم ” چه کنم؟ “ من که هر کس گرهی داشت کمک از من خواست گرهی خورده به کارم که ندانم چه کنم؟ زود ای عمر علی می روی از دست علی بی تو بر ماندن خود نیست گمانم،چه کنم؟  حاج علی انسانی 🌹شعر مرثیه شهادت مادر آن شب چه غوغایی به بیت مرتضی بود هر کودکی یک گوشه ای با ماجرا بود یک کودکی با ناله می گفت مادرم وای یک دختری با سوز میگفت مادرم وآی مادر به روی بستر و طفلان کنارش زینب پرستار و علی هم بی قرارش در لحظه ی آخر حسن آمد به بالین وانگه حسین زانو بزد پائینِ بالین این ماجرا آغاز یک شرح غمین است بوسیدن پا را که آن عرش برین است یعنی که ای مادر کنون من آمده ام در روز عاشورا بیایی تو کنارم از بعد غسل مادرِ سینه شکسته دیگر علی گردید داغدار و دل شکسته اشک علی چون زمزم و رود فرات است گاهی به نخلستان و گه با کائنات است رو رختِ ماتم ای * کریمان* کن تو بر تن تا که شوی در فاطمیه یارِ پنج تن ۲۵ دیماه ۹۷ شعر : اصغر نریمانی به یاد همه شهدا واموات الفاتحه مع صلوات موکب یاران مهدی عج @mokeb_yaranmahdi