- مخاطبِ خاص
-
انت مولا و انا هرچه صلاحست علی
طرز گفتار دعا را نجفت ریخت بهم :)
هدایت شده از بویِدلتنگی؛
همونقدر که برات بیاهمیتم،همونقدر بیاهمیت میشی برام✨.
گیرم که
به هرحال ، مرا بردهای از یاد
گیرم که زمان
خاطرهها را به فنا داد
گیرم نه تو گفتی
نه شنیدی
نه تو بودی
آن عاشق دیوانه که صد نامه فرستاد
با آن همه دل بستگی و عشق چه کردی؟
یک بار دلت
یاد من خسته نیوفتاد؟
یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی؟
یک ذره دلت تنگ نشد خانهات آباد؟
این بود سزای من دل خستهۍ عاشق؟
شیرین رقیبان شدهای از لج فرهاد؟
باشد گلهای نیست
خدا پشت و پناهت
احوال خودت خوب
دمت گرم
دلت شاد :)
چشماش قرمز بود ، از بس که اشک ریخته بود .
غمی که از چشماش فریاد میزد جون آدمو میگرفت
گفت من نمیدونستم انقدر غریبه شدم
نمیدونستم اینجوری منو یادش رفته :)