eitaa logo
- مخاطبِ‌خاص‌ ؛
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
4 فایل
من؟ دلم توی حرم جامونده. « دلتنگی اسم دومم شده و کربلا، نشونه‌ی اصلیمه » دلبر ما از نظر دور است ، از دل دور نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
به محراب بگویید: منتظر نباشد! علی نخواهد آمد..💔🚶🏿‍♂
امشب خیلی دعامون کنید خیلی زیاد فرشته کوچولوی من یادتون نره(:
17.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ِای‌ڪاش‌ِبگیرنداَزامروزسحررا اِی‌اهل‌حرم‌سیرببینید‌پدررا ..🖤🌿
3.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زخم سرش حریف دل زخمی اش نشد آه ای طبیب!؟ او به چه دردی دچار بود؟(:💔
- مخاطبِ‌خاص‌ ؛
بابـاحیدر (:
شیر در کاسه‌یِ ما نیست ولی اشڪ ‌که ‌هست، ما یتیمان ‌همگی کاسه ‌به ‌دستیم ‌علی":)
دلتنگ رخ فاطمه اش بود علی...💔'
وارد اتاق می شود دخترش طبق معمول سجاده ی پدر را پهن کرده و در انتظار او تمام قامت ایستاده است تبسم می کند در پایین پای سجاده می ایستد مانند همیشه شانه هایش از خشوع او در برابر خدا می لرزد اما دستان دخترش به شانه های او ثبات می بخشد و عبایی که دختر بر دوش او می اندازد همان عبایی است که سالها قبل زهرا (س) به دوش او می انداخت با گوشه ی چشم نگاه می کند به سجاده ای که چند قدم عقب تر از او پهن شده و آن هنگام که اسلام در میان عرب جاهلیت آمد کسی از خبر نداشت جز سه تن و آن سه تن در کمال زیبایی اولین نماز جماعت تاریخ را خواندند و سومین آن ها مردی بود که هم اکنون درمحراب نماز ایستاده و دخترش نماز را به او اقتدا کرده است به راستی چقدر زینب (س)شبیه مادرش شده نه انگار او خود فاطمه (س) است جسم فاطمه (س)در میان صحرای مدینه خفته بود و روح او در هیبت زینب (س)در کوفه نفس می کشید حالا همه فکر و ذکر علی(ع)شده است دختری که در پشت سر او به نماز ایستاده است چه خوب است که شب آخر را در کنار او سپری می کند راستی چه کسی قرار است خبر فراقی دوباره را به او بدهد نماز ملکوتی پدر و دختر تمام میشود پدر در حال تعقیبات نماز است و دختر سفره ی افطار را می چیند سفره ی آن شب خلاصه شد به چند قرص نان و نمک و کاسه ای شیر عجیب است سلطان نیمی از عالم باشی اما لباست پر از وصله باشد و غذایت نان جوی آسیاب نشده بابای مهربان بر سر سفره می نشیند دختر غذا تعارف میکنداما پدر به سفره خیره شده است آیا عیبی در سفره است دختر از نگاه پدر همه چیز را می فهمد هیهات از آن که سر سفره ی علی دو نوع غذا باشد او از بعد از مادر نه سیر خورد و نه سیر خوابید دختر با بغض فروخفته در گلو کاسه ی شیر را از سفره ی افطار علی برمیدارد و علی به چند لقمه ی نان و نمک بسنده میکند همین قدر کم او خیلی وقت است که میلی به آب و غذا ندارد او سیر است از دنیا سیر است و امشب شب رهایی علی است افطار تمام شده دوباره به حیاط می رود علی با آسمان سخن می گوید و چشم دختر خیره به لبان پدر است اندکی صبر بباید سحر نزدیک است و من به سوی تو می آیم ای خدای مهربان.... برداشتی متفاوت از شهادت امیر المومنین ✍به قلم: سید امیر حسین سمائی
امشب دردم را ببین.. مرحم زخم هایم باش(:💔
یک نفس مانده علی پر بکشد تا به سماء، یک اذان مانده ملاقات کند فاطمه را(: مولای یا مولای سفارش ما رو حسابی بکن(:
یا حبیبُ یا طبیب(: