صبح اول وقت آماده حمله بودیم ، سید داخل ماشین نشسته بود .در ماشین باز و ضبط روشن بود . دستگاه پخش نوحه ی پرشوری می خواند .صدایش هم بلند بود.سید دست چپش را به دستگیره سقف گرفته و با حالی معنوی زیرلب هم خوانی می کرد.من هم از او فیلم می گرفتم تا رسید به اینجای نوحه:
منم بی تابم،دیدم تو خوابم
میان دشتی از گلهای یاسم
عجب دردیه،چه خوش دردیه
ایشاالله #تاسوعا پیش عباسم
اینجا رو کرد به من 2،3 بار زد به سینه اش و با تاکید گفت : ایشاالله تاسوعا پیش عباسم بعد با شور سینه زنی نوار، سرش را به حالت لذت این ور و اون ور می برد.
و....
📚 گزیده اے از کتاب " مرتضے و مصطفے"
📖 زندگینامه و خاطرات شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
🗄بخش : #معرفے_کتاب
🆔 @mokhlesein