eitaa logo
ملک سلیمان
2 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
10.6هزار ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی «برای قلب ناآرامم» ظهر، وقتی خبر شهادت را شنیدیم، سفره ناهار دست نخورده ماند. مگر کسی ناهار می‌خورد؟! مگر غذا از گلوی کسی پایین می‌رفت؟! فردایش هم امتحان داشتم؛ اما می‌شد درس خواند؟! امتحان مهم بود؟! زل زده بودم به قاب تلویزیون. با مداحی سینه می‌زدم و با دیدن عکس سردار، زار زار گریه می‌کردم. حال خودم را نمی.فهمیدم. بچه ها و همسرم نگرانم بودند. دختر مدام بالا سرم بود: "مامان، آروم باش، می‌ترسم حالت بد بشه". تا چهل روز برای سردار نماز خواندم و هر پنج شنبه، برایش نماز می‌خوانم. باشد که قلبم آرام بگیرد! ✍️ زهرا زارع 📚 برگی از کتاب «» ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
🔺خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی «عکس حاج قاسم حکم طلا داشت» با طلبه‌های اهواز رفته بودیم اردوی مشهد که خبر شهادت سردار رسید. زمان استخاره نبود. زود دست به کار شدیم. جلوی باب الجواد(ع)، ایستگاه صلواتی زدیم. مداحی و عکس حاج قاسم مثل آهن‌ربا زائرهای امام رضا (ع) را کشید طرف ما. خیلی‌ها به نیت حاجت و توسل می‌آمدند. عکس حاج قاسم طلا بود و کلی بانی برای پذیرایی چای و نسکافه و میوه موکب جور شد. اردوی بچه‌ها به اسم حاج قاسم گره خورده بود. زیات به نیابت از حاجی، برپایی موکب برای حاجی، پذیرایی از زوار برای حاجی؛ اما رزق اصلی بچه‌ها شرکت در تشییع حاجی بود؛ کنار ضریح آقا امام رضا (ع). ✍️ مسیح اسکندری 📚 برگی از کتاب «» ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
🔺خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی «عکس حاج قاسم حکم طلا داشت» با طلبه‌های اهواز رفته بودیم اردوی مشهد که خبر شهادت سردار رسید. زمان استخاره نبود. زود دست به کار شدیم. جلوی باب الجواد(ع)، ایستگاه صلواتی زدیم. مداحی و عکس حاج قاسم مثل آهن‌ربا زائرهای امام رضا (ع) را کشید طرف ما. خیلی‌ها به نیت حاجت و توسل می‌آمدند. عکس حاج قاسم طلا بود و کلی بانی برای پذیرایی چای و نسکافه و میوه موکب جور شد. اردوی بچه‌ها به اسم حاج قاسم گره خورده بود. زیات به نیابت از حاجی، برپایی موکب برای حاجی، پذیرایی از زوار برای حاجی؛ اما رزق اصلی بچه‌ها شرکت در تشییع حاجی بود؛ کنار ضریح آقا امام رضا (ع). ✍️ مسیح اسکندری 📚 برگی از کتاب «» 📍قرارگاه سلیمانی👇 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @ghasem_solaymani
🔺خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی «که عشق آسان نمود» پیرزن روی ویلچر نشسته بود. هر چه دو دو تا چهار تا کردم، نفهمیدم چطور تا آنجا جلو آمده است. یک سمت ویلچرش عکس حاج قاسم بود و طرف دیگر قاب عکس امام خمینی. قاب عکس سیاه و سفید و رنگ و رو رفته امام نشان می‌داد که سال‌ها مهمان خانه پیرزن بوده است. ✍️ محمد آهنگر 📚 برگی از کتاب «» ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
🔺خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی «عکسی نمانده بود» همیشه بعد از راهپیمایی‌ها و مراسم‌ها، تازه کار رفتگرهای شهرداری شروع می‌شد. کلی پوستر و کاغذ پاره و آشغال جارو می‌زدند؛ اما در تشییع حاج قاسم انگار قواعد فرق داشت. عکسی از سردار روی زمین نبود. حتی عکس‌های پاره هم روی زمین نمانده بود تا زیر دست و پای کسی برود. در مراسم کم ندیدم که هرجا عکس توزیع می‌کردند روی هوا عکس‌ها را می‌زدند و زود تمام می‌شد. سردار، عجیب در دل‌ها جا باز کرده بود. ✍️ آذر تاج‌الدینیان 📚 برگی از کتاب «» ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
🔺خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی «باشگاه کشتی شهید سلیمانی» ساخت و ساز باشگاه کشتی منطقه حصیرآباد داشت تمام می‌شد که سردار شهید شد. برای اسم باشگاه هنوز تصمیم نگرفته بودیم. مردم منطقه آمدند باشگاه و گفتند اسم باشگاه را به یاد سردار بگذارید باشگاه کشتی شهید سلیمانی. کور از خدا چه می‌خواست؟ دو چشم بینا. قبول کردیم. ✍️ سید عماد موسوی 📚 برگی از کتاب «» ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
🔺خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی «باید به حاج قاسم برسیم» همراه پدر خانمم، از خانه آمدیم بیرون. مسیر تا مراسم طولانی بود و سیل جمعیت راه را چند برابر کرده بود. بعد از چند ساعت پیاده‌روی، درد پایش بیشتر شد. یک پایش یادگاری دفاع مقدس بود و پای دیگر یادگاری سوریه! دیگر می‌لنگید. گفتم: "کمی استراحت کنیم تا درد پا کمتر شود." بین غصه و اشک، بی‌خیال جواب داد: "بیا، باید به حاج قاسم برسیم."   ✍️ محمدعلی بخشی‌زاده 📚 برگی از کتاب «» 📍قرارگاه سلیمانی👇 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @ghasem_solaymani
🔺خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی «باشگاه کشتی شهید سلیمانی» ساخت و ساز باشگاه کشتی منطقه حصیرآباد داشت تمام می‌شد که سردار شهید شد. برای اسم باشگاه هنوز تصمیم نگرفته بودیم. مردم منطقه آمدند باشگاه و گفتند اسم باشگاه را به یاد سردار بگذارید باشگاه کشتی شهید سلیمانی. کور از خدا چه می‌خواست؟ دو چشم بینا. قبول کردیم. ✍️ سید عماد موسوی 📚 برگی از کتاب «» 📍قرارگاه سلیمانی👇 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @ghasem_solaymani