میگفت :
هر بامداد که بیدار میشوم میدانم که چه کسی لقمه حلال خورده و یا حرام؟
پرسیدند چگونه ؟
گفت : آنکه حرام خورده باشد
مرتب صحبتهای بیهوده و لغو کرده و فحش و غیبت میگوید
و آنکس که حلال خورده زبان به شُکر و ذکر دارد.
عطار نیشابوری ، تذکره الاولیا
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا فکر میکنید که
خدا صدای شما رونمیشنوه...
ببینید عااااااالیه👌
🌷الا بذکر الله تطمئن القلوب🌷
👳 @mollanasreddin 👳
#آیا_می_دانستید 💡
عبارت "صفحه گذاشتن پشت کسی" از اصطلاحات بسیار معمول و متعارف است که عارف و عامی از آن در مواقع شوخی و جدی استفاده می کنند. صفحه گذاشتن مترادف با منبر رفتن و غیبت کردن و بر شمردن نقاط ضعف و پرده دری است یعنی کسی که پشت سر دیگری به جد یا هزل مطلبی بگوید و احیانا راز پنهانیش را فاش کند .
سابقا در نواحی جنوب ایران که اغلب بین روسای ایالات و قبایل و خوانین محلی رقابت و هم چشمی و احیانا دشمنی و خصومت وجود داشت معمول بود که یک نفر رییس قبیله با خان متنفذ پس از آنکه به اسرار مکتوم و رازهای پنهان حریف خویش پی می برد دستور می داد در آن باب با شاخ و برگهای فراوان آهنگ و تصنیف بسازند و مطربان و خوانند گان محلی آن ترانه را با دف و نی و با آواز بلند در هر کوی و برزن و گذرگاههای عمومی بخوانند و بنوازند و از این رهگذر اذهان و انظار عابرین را به شنیدن شرح رسوایهای خان حریف جلب کنند.
بدیهی است خان حریف بیکار نمی نشست و برای متفرق کردن خوانند گان و نوازندگان دست به اقدام متقابل می زد و از این سوی نیز به حمایت و پشتیبانی از آنان بر می خاستند . در نتیجه جنگ مغلوبه می شد و جریان قضیه به گوش همگان می رسید و خان متنفذ به مقصود خویش که همان رسوایی حریف بوده است نایل می آمد.
👳 @mollanasreddin 👳
سه چيز از
خصلتهای نيک دنيا و
آخرت است:
از کسیکه
به توستم
کرده است گذشت کنی...
به کسی که از تو
بريده است بپيوندی...
و هنگامی که با تو به نادانی
رفتار شود، بردباری کنی...
👳 @mollanasreddin 👳
قدیما اینطوری نبود ...
برای همه چیز بیشتر وقت میذاشتن ، برای خونواده ، فامیل ، رفقا ...
اگر برای کسی اتفاقی میفتاد
به شب نکشیده همه کنارش بودن
نه مثل الان که بچت رو هم
با تو اشتباه میگیرن ...
شاید بعضی کارا سخت تر بود اما با ارزش ...
مثلا برای رفع دلتنگی
تا پای باجه تلفن باید کلی وقت
صرف میکردی راه میرفتی سکه
خرج میکردی ...
آخه میدونی اون وقتا حتی دلتنگیا هم قیمتی بود ....
حیف از قدیمها که تو قدیم موندن.....
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸باز صبح دگر از راه رسید🌸
🌿فرصتی تازه که تا شاد کنی
🌸هر که را میبینی
🌿به سلامی ز سرشوق و نشاط
🌸به نگاهی به گلی واشده
🌿درکنج حیاط
🌸تو فقط شاد بمان
🌿زندگی می گذرد🌸
🌸سلام صبحتون عالی
🌿حالتون خوب خوب 💞🌸
👳 @mollanasreddin 👳
زنی شوهرش میمیرد، برای اينكه خدمتی به شوهر كرده باشد، شبهای جمعه غذایی تدارک میدید و به وسيله فرزند يتيم خود به خانه فقرا می فرستاد
طفل بيچاره با اينكه گرسنه بود، غذا را از مادر می گرفت و به فقرا میرساند و خود با شكم گرسنه به خانه بر می گشت و می خوابيد.
تا اينكه شبی كاسه صبرش لبريز شد و در راه غذا را خودش خورد و با شكم سير به خانه برگشت و آسوده خوابيد.
آن شب، زن شوهر خود را در خواب ديد كه به او میگفت: تنها غذای امشب به من رسيد!
زن از خواب بيدار شد و با كمال شگفتی از فرزندش پرسيد شبهای جمعه گذشته و ديشب غذا را كجا می بردی و به كی میدادی؟
من ديشب پدرت را خواب ديدم كه میگفت تنها غذای ديشب به او رسيده است.
طفل راستش را گفت كه شبهای جمعه غذا را به خانه فقرا می بردم، ولی ديشب چون زياد گرسنه بودم، خودم خوردم و آسوده خوابيدم.
زن دانست بهترين خدمت به شوهر اين است كه يتيم او را سير نگهدارد. از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: آیا صدقه دادن به فقیرانى كه بر در خانهها میآیند بهتر است یا به خویشاوندان؟ آن حضرت فرمود: «نه، بهتر آن است كه صدقه را براى خویشان خود بفرستد، و این اجر و پاداش بیشترى دارد»
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من از تنها بودن خودم لذت میبرم
تا زمانیکه شخصی پیداش باشه
از داشتن من به خودش افتخار کنه ...
کسی که کنارم قدم برداره
نه جلوتر نه عقب تر
انقد منو بلد باشه،
که از من به خودم نزدیکتر باشه !
همون که یه لحظه دیدنش
بشه درمون من !
و برسم به همونجایی که مولانا میگه؛
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بیرنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچه از غم هجران تو بر جان منست
👳 @mollanasreddin 👳
❣#انسانهای_هم_فرکانس
انسان های هم فرکانس، همدیگر را پیدا میکنند.. .
حتی از فاصله های دور…
از انتهای افقهای دور و نزدیک...
انگار جایی نوشته بود که اینها باید در یک مدار باشند...
یک روزی ...
یک جایی است که باید، با هم برخورد کنند…
آنوقت…
میشوند همدم، میشوند دوست، میشوند رفیق...
اصلا میشوند هم شکل…
مهرشان آکنده از همه….
حرفهایشان میشود آرامش…
خنده هایشان، کلامشان مینشیند روی طاقچه دلتان...
نباشند دلتنگشان میشوی.. .
هی همدیگر را مرور میکنند..
ازهم خاطره می سازند…
مدام گوش بزنگ کلمات و ایده ها هستند...
و یادمان باشد...
حضور هیچکس اتفاقی نیست در لحظه هایمان…🍃🍃🍃
👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣#انسانهای_هم_فرکانس
انسان های هم فرکانس، همدیگر را پیدا میکنند.. .
حتی از فاصله های دور…
از انتهای افقهای دور و نزدیک...
انگار جایی نوشته بود که اینها باید در یک مدار باشند...
یک روزی ...
یک جایی است که باید، با هم برخورد کنند…
آنوقت…
میشوند همدم، میشوند دوست، میشوند رفیق...
اصلا میشوند هم شکل…
مهرشان آکنده از همه….
حرفهایشان میشود آرامش…
خنده هایشان، کلامشان مینشیند روی طاقچه دلتان...
نباشند دلتنگشان میشوی.. .
هی همدیگر را مرور میکنند..
ازهم خاطره می سازند…
مدام گوش بزنگ کلمات و ایده ها هستند...
و یادمان باشد...
حضور هیچکس اتفاقی نیست در لحظه هایمان…🍃🍃🍃
👳 @mollanasreddin 👳
🔴 دخترک و پیرمرد
فاصله دخترک تا پیر مرد یک نفر بود ؛ روی نیمکتی چوبی ؛ روبه روی یک آب نمای سنگی .
پیرمرد از دخترک پرسید :
- غمگینی؟
- نه .
- مطمئنی ؟
- نه .
- چرا گریه می کنی ؟
- دوستام منو دوست ندارن .
- چرا ؟
- چون قشنگ نیستم.
- قبلا اینو به تو گفتن ؟
- نه .
- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
- راست می گی ؟
- از ته قلبم آره.
دخترک بلند شد پیرمرد را بوسید و به طرف دوستانش دوید ؛ شاد شاد.
چند دقیقه بعد پیر مرد اشک هایش را پاک کرد ؛ کیفش را باز کرد ؛ عصای سفیدش را بیرون آورد و رفت !!
با هم مهربان باشیم...
👳 @mollanasreddin 👳
#داستان_ کوتاه_طنز
مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید : زیرکی زنان به چیست؟
زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند ،
مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید:
چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم ،دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی ، خواستم از شما سوالی بپرسم .
در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت ،مرد باتعجب پرسید : چرا چنین کردی؟ زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد ، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند.
در این هنگام زن خطاب به مرد گفت :
این است زیرکی زنان
اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند .
شیطان كه نظاره گر ماجرا بود، نعره ها كشيده و راه بيابان پيش گرفت...
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️