eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
248.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
60 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است.ساعت معمولی بود امّا با خاطره ای از گذشته همراه بود و ارزش عاطفی داشت. کشاورز در میان علوفه بسیار جستجو کرد اما آنرا نیافت، پس از گروهی از کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند ، کمک خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت می کند . کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد.کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد." پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد.بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد. کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد.پس پرسید، "چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟" پسرک پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم." 👳 @mollanasreddin 👳
جوانی شمعِ ره کردم که جویم زندگانی را⁣ نَجُستم زندگانی را و گم کردم جوانی را!⁣ کنون با بارِ پیری آرزومندم که برگردم ...⁣ به دنبالِ جوانی کوره راه زندگانی را!⁣ به یادِ یارِ دیرین کاروان گم کرده را مانَم⁣ که شب در خواب بیند همرهانِ کاروانی را!⁣ بهاری بود و ما را هم شَبابی و شکر خوابی ...⁣ چه غفلت داشتیم ای گُل، شبیخون جوانی را!⁣ چه بیداری تلخی بود از خوابِ خوشِ مستی ...⁣ که در کامم به زهر آلود شهدِ شادمانی را!⁣ سخن با من نمی‌گوئی اَلا ای همزبانِ دل ...⁣ خدایا با که گویم شکوه‌ی بی‌همزبانی را؟⁣ نسیمِ زلفِ جانان کو که چون برگِ خزان‌دیده ...⁣ به پای سروِ خود دارم هوای جانفشانی را!⁣ به چشمِ آسمانی گردشی داری بلای جان ...⁣ خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را!⁣ نَمیری شهریار از شعرِ شیرین روان گفتن⁣ که از آبِ بقا جویند عمرِ جاودانی را⁣ ⁣ ⁣ «شهریار»⁣ . 👳 @mollanasreddin 👳
🔸شیرین ترین توت ها ، پای درخت میریزد، در حالی که ما برای چیدن توت های کال، چشم به بالا ترین شاخه ها دوخته ایم ... "این است حکایت ندیدن بهترین ها" برای صدقه دادن، توي جیبهایمان بدنبال کمترین مبلغ میگردیم ..! آنوقت ازخداوند بالاترین درجه نعمتها را هم میخواهیم!!! چه ناچیز می بخشیم وچه بزرگ تمنا میکنیم. 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پادشاهی نبود که به اجنبی باج دهد، شاه عباس صفوی 👳 @mollanasreddin 👳
تو چرا می پرسی خانه ی دوست کجاست ! خانه دوست ، همانا دل توست گر درش باز کنی نغمه مهر و وفا ساز کنی خواهد آمد ، اما گر دلت از سنگ است دوست باید که مراقب باشد تا مبادا به همان بدو ورود سر پر شور و دل مملوی مهرش شکند ور دلت نازک بود باز هم اوست که بایست مراقب باشد تا مبادا که به هر جنبش و هر حرف و نگاه در و دیواره این خانه آکنده ز مهرش شکند و نشاید نگران داشت ، همیشه او را و نپاید ، چو در این ره نکنی اندیشه دل قوی باید و روشن ، اما نه ز سنگ و شیشه 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ❤️خانه هایِ قدیمی به جهانِ فراموشی کوچ کرده اند و طولانیِ کوچه ها ترانه هاشان را به اتمام رسانده اند من اما در این کوچه یِ کاهگلی چشم در چشمِ آسمان در انتظارت ایستاده ام خانه بماند برایِ فراموشی کوچه برایِ موسیقی من همین جا هستم پشتِ نوستالژیِ این شهرِ مدرن 👳 @mollanasreddin 👳
اﻻﻏﯽ، ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ، ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ... ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!» ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ! 👳 @mollanasreddin 👳
✍🏻هيچ وقت به خاطر حرف مردم زندگيتو خراب نكن...دهن اين مردم هميشه بازه... ▫️پولدار كه باشى ميگن دزده، ▫️ساده كه باشى ميگن بدبخته ▫️زياد گردش برى ميگن وله ▫️تو خونه باشى ميگن افسردس ▫️شوخ كه باشى ميشى سبك ▫️سنگين كه باشى ميشى مغرور ▫️خوشگل كه باشى ميگن مورد داره ▫️مرامت مردونه باشه ميگن داره دون ميپاشه ✍🏻پس بذار هر چى كه ميخوان بگن خداى توست كه بايد تو رو قضاوت کند... 👳 @mollanasreddin 👳
ﭘﺪﺭﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ به فرزندش گفت : ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ. امیدوارم ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯽ! 1) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻣﻠﮑﯽ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﮑﺶ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺵ! 2) اﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ! 3) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﺎ ﺍﻓﯿﻮﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ! ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭ، ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ. ﭘﺲ ﺑﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪر ، ﺁﻥ ﻣﻠﮏ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﺪ...ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﭘﺲ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪ! ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ. ﺩﯾﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ! ﻋﻠﺘش را ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ: "ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ!" ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻧﺼﺎﯾﺢ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﯽ ﺑﺮﺩ... و میخواست ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﻭﺩ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻣﻮﺕ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺑﻮﺩ! ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪ... "ﮐﺎﺵ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻗﻄﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﻄﺮﯼ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﻧﻪ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺭفتنی...!" 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش 🌺 🍃🌺 خدایا 🙏 به حق نامهای زیبایت به حق مهربانی‌ات به حق بزرگی وجلالت غم و غصه را از دل دوستان وعزیزانم دور کن و امروز و هرروزشان را لبریز خيرو بركت و ارامش بفرما🙏 آمیـــن یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام 🙏 ای صاحب جلال و بزرگواری 🙏 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👳 @mollanasreddin 👳
‌ 📚 شخصى محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود. امام عليه السلام فرمود: بيچاره فرزند آدم هرروز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود. مصيبت اول اينكه ، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست . دوم : هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس ‍ بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند. سپس فرمود: سومى مهمتر از اين است . گفته شد، آن چيست ؟ امام فرمود: هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم . آنگاه فرمود: طولانى ترين روز عمر آدم ، روزى است كه از مادر متولد مى شود. دانشمندان گفته اند اين سخن را كسى پيش از امام سجاد عليه السلام نگفته است. 📗داستان های بحارالانوارجلد4 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوق العاده زیباست این متن ... *وقتی ناراحتی تصمیم نگیر *وقتی دیر میشه عجله نکن *وقتی یکیو دوسش داری زود بهش نگو بذار خودش بفهمه *وقتی خیلی خوشحالی به کسی قول نده *وقتی یکی دلتو شکست سر یکی دیگه تلافی نکن *وقتی بغضت گرفته پیش هرکی گریه نکن شاید همون دشمنت باشه از ته دل خوشحال بشه *وقتی با یکی قهر کردی پشت سرش حرف نزن شاید دوباره بخوای باهاش دوست بشی و آخرش اینکه اگر خودت دلت پاکه فکر نکن همه مثل خودتن 👌🏻👌🏻👌🏻 👳 @mollanasreddin 👳
ﭘﺪﺭﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ به فرزندش گفت : ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻡ. امیدوارم ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﻦ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﯽ! 1) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻣﻠﮑﯽ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮﻭ ﺭﻭﯾﺶ ﺑﮑﺶ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺵ! 2) اﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯽ! 3) ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﯾﺎ ﺍﻓﯿﻮﻧﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺑﺰﺭﮔﺴﺎﻟﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻦ! ﻣﺪﺗﯽ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﭘﺪﺭ، ﭘﺴﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ. ﭘﺲ ﺑﻪ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺪر ، ﺁﻥ ﻣﻠﮏ ﺭﺍ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﺪ...ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺣﯿﻒ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪ ﭘﺲ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﺪ! ﺑﻌﺪ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﺪ ؛ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭘﺮﺱ ﻭ ﺟﻮﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺯ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ. ﺩﯾﺪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ! ﻋﻠﺘش را ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮔﻔﺖ: "ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﯾﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺍﻡ!" ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻧﺼﺎﯾﺢ ﭘﺪﺭﺵ ﭘﯽ ﺑﺮﺩ... و میخواست ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺑﻮﺩ ﺩﻭﺩ ﺭﺍ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ ﻣﻮﺕ ﯾﺎﻓﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻣﻮﺍﺩ ﻣﺨﺪﺭ ﺑﻮﺩ! ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺷﺪ... "ﮐﺎﺵ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻗﻄﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﻄﺮﯼ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﯿﺎﺩ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﻧﻪ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺭفتنی...!" 👳 @mollanasreddin 👳
✏️ حکایت می کنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت: «این سبد گردو را هدیه می دهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه می‌رسد.» مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی‌یکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمی‌داشت و پی کار خود می‌رفت. مردی که خیلی احساس زرنگی می‌کرد با خود گفت: «نوبت من که رسید دو تا گردو برمی‌دارم و فرار می‌کنم. در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمی‌رسد.» او چنین کرد و دو گردو برداشت و در لابه‌لای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: «من از همان اول گردو نمی‌خواستم. این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد.»این را گفت و با خوشحالی راهی منزل خود شد. 👳 @mollanasreddin 👳
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ؛ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ دو ﺑﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻧﻤﺎ ﺷﺪ ... ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺎ ﺩﺭﻭﻍ ﻧﻔﺲ ﻣﯽ کشند ... 👳 @mollanasreddin 👳
🍃❤️ يك پیام تكان دهنده توسط یک زن ... کسی از او پرسيد ....... آیا شما زنی شاغل هستيد، یا خانه دار؟؟ او پاسخ داد: بله من يك خانه دار تمام وقت هستم!!! من 24 ساعت در روز کار می کنم ... من یک "مادر" هستم!! من یک همسر هستم!! من یک دختر هستم!! من یک عروس خانواده همسرم هستم!! من یک ساعت زنگ دار هستم!! من یک آشپز هستم!! من یک پيشخدمت هستم!! من یک معلم هستم!! من یک گارسون هستم!! من یک پرستار بچه هستم!! من دستيار هستم!! من یک مامور امنیتی هستم!!! من یک مشاور هستم!!! من ارام بخش هستم!! من تعطیلات ندارم!! مرخصی استعلاجی ندارم!! روز استراحت ندارم!!! شبانه روز کار میکنم .... و 24 ساعته گوش به زنگم... تمام ساعات و دستمزدم اين است: "مگه چكار كردي از صبح تا حالا؟" تقدیم به همه خانم های خانه دار😘 😊 👌كه مثل نمک ويژه هستند... تا هستند هيچكس متوجه حضورشان نيست ، ولي وقتي نيستند همه چيز بيمزه است!! ❤️❤️ 😍❤️ 👳 @mollanasreddin 👳
بعضی آدم‌ها جلد زرکوب دارند بعضی جلدِ ضخیم و بعضی نازک بعضی آدم‌ها ترجمه شده اند بعضی از آدم‌ها تجدید چاپ می‌شوند و بعضی از آدم‌ها توقیف و بعضی از آدم‌ها فتوکپی آدم‌های دیگرند بعضی از آدم‌ها تیتر دارند ، فهرست دارند و روی پیشانی بعضی از آدم‌ها نوشته‌اند : «حق هرگونه استفاده ممنوع و محفوظ است ! » بعضی از آدم‌ها قیمت روی جلد دارند بعضی از آدم‌ها با چند درصد تخفیف به فروش می‌رسند و بعضی از آدم‌ها بعد از فروش پس گرفته نمی‌شوند بعضی از آدم‌ها را باید جلد گرفت بعضی از آدم‌ها نمایشنامه‌اند و در چند پرده نوشته می‌شوند بعضی از آدم‌ها خط خوردگی دارند بعضی از آدم‌ها غلط چاپی دارند بعضی از آدم‌ها زیادی غلط دارند و بعضی غلط‌های زیادی ! از روی بعضی از آدم‌ها باید مشق نوشت از روی بعضی از آدم‌ها باید جریمه نوشت و با بعضی از آدم‌ها هیچ‌وقت تکلیفمان روشن نیست بعضی از آدم‌ها را باید چند بار بخوانیم تا معنی آن‌ها را بفهمیم و بعضی از آدم‌ها را باید نخوانده دور انداخت آدم ها مثل کتاب‌ها هستند... 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. تعریف عبدالله موحد از "پهلوان" زور و فن و عقل جرأت، توامان بایدت تا شوی یک قهرمان هرکه را این چهار با هم جفت نیست بر وی و زحمات وی باید گریست قهرمان بسیار باشد در جهان پهلوان اندک بود اندرمیان پهلوانی رسم و راه دیگریست پهلوان از ناجوانمردی بریست بشنو از گمنام این رنجیده جان تو مخوان هر سفله‌ای را پهلوان . 👳 @mollanasreddin 👳
مهربان باش که این عمر گران می‌گذرد قدر این لحظه بدان چرخ زمان می‌گذرد بر لبی گل بنشان دست فقیری تو بگیر هرچه با هر که کنی، بر تو همان می‌گذرد آسمان را به زمین با قلم عشق بدوز زندگی از برت این گونه روان می‌گذرد خنده کن غنچه‌ی احساس برویان که بهار به همین سرعت بسیار جهان می‌گذرد پاسح لطف نگاهی به محبت تو بده در عوض از دلت آن آه و فغان می‌گذرد اگر از عشق به هر سینه گلی هدیه کنی غم پریشان شده افسوس کنان می‌گذرد به تمنای دو چشمان بهارانه‌ی تو روز و شب سخت بر این سوخته جان می‌گذرد 👳 @mollanasreddin 👳
زندڪَــــی یڪ پاداش است نہ یڪ مڪافات فرصتـی ست ڪوتاه تا ببالـی بیابـی بدانـی بیندیشـی بفهمـی زیبا بنڪَرے و در نهایت در خاطره ها بمانی صبحتون خوشمزه 👳 @mollanasreddin 👳
📚 داستان کوتاه دو تا بچه بودن توی شکم مادر، اولی میگه تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟ دومی: آره حتما یه جایی هست که می‌تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم. اولی: امکان نداره، ما با جفت تعذیه می‌شیم، طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی‌رسه، اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تا حالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده. دومی: شاید مادرمونم ببینیم، ولی مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی‌بینیمش؟ دومی: به نظرم مامان همه جا هست، دور تا دورمونه. اولی: من مامانو نمی‌بینم پس وجود نداره. دومی: اگه ساکت ساکت باشی صداشو می‌شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می‌کنی. مثل دنيای امروز ما و خدايی كه همين نزديكيست. 👳 @mollanasreddin 👳
✏️ روزی روزگاری در زمان‌های قدیم مرد خیاطی کوزه‌ای عسل در دکانش داشت. یک روز می‌خواست دنبال کاری از مغازه بیرون برود. به شاگردش گفت: «این کوزه پر از زهر است. مواظب باش به آن دست نزنی و من و خودت را در دردسر نیندازی.» شاگرد که می‌دانست استادش دروغ می‌گوید، حرفی نزد و استادش رفت. شاگرد هم پیراهن یک مشتری را برداشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید. خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید: «چرا خوابیده‌ای؟» شاگرد ناله کنان پاسخ داد: «تو که رفتی من سرگرم کار بودم. دزدی آمد و یکی از پیراهن‌ها را دزدید و رفت. وقتی من متوجه شدم از ترس شما زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم.»  👳 @mollanasreddin 👳
دردمندیم و به امید دوا آمده ایم مستمندیم و طلبکار شفا آمده ایم از در لطف تو نومید نگردیم که ما بینوایان به تمنای نوا آمده ایم ما گدائیم و تو سلطان جهان کرمی نظری کن که به امید شما آمده ایم دل فدا کرده و جان داده و سر بر کف دست تا نگوئی که به تزویر و ریا آمده ایم این چنین عاشق و سرمست که بینی ما را نیست حاجت که بگوئی ز کجا آمده ایم ما اگر زاهد سجاده نشینیم نه رند بر سر کوی خرابات چرا آمده ایم سید بزم خرابات جهان جانیم بندگانیم به درگاه خدا آمده ایم حضرت_شاه_نعمت_الله_ولی🍃 👳 @mollanasreddin 👳
✍🏻 دعواکن ، ولی با کاغذت . . . اگر از کسی ناراحتی یک کاغذ مداد بردار هرچه خواستی به او بگویی روی کاغذ بنویس خواستی هم داد بکشی تنها سایز کلماتت را بزرگ کن نه صدایت را . . . آرام که شدی برگرد و کاغذت را نگاه کن آنوقت خودت قضاوت کن ! حالا میتوانی تمام خشم نوشته هایت را با پاک کن عزیزت پاک کنی دلی هم نشکانده ای ؛ وجدانت را نیازرده ای خرجش همان مداد و پاک کن بود نه بغض و پشیمانی ! گاهی میتوان از کوره‌ی خشم پخته‌تر بیرون آمد 👳 @mollanasreddin 👳