⚜
ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻫﯽ ﻗﻔﺴﯽ ﻣﯽ ﺳﺎﺯﻡ ﺑﺎ ﺭﻧﮓ ، ﻣﯽ ﻓﺮﻭﺷﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ
ﺩﻝ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﺎﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﺷﻮﺩ
#سهراب_سپهری
👳 @mollanasreddin 👳
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز...!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم ...
#سهراب_سپهری
#شعر
👳 @mollanasreddin 👳
چه کسی میفهمد
در دلم رازی هست !
میسپارم آن را
به خیال شب و تنهایی خود .
#سهراب_سپهری
#شعر
👳 @mollanasreddin 👳
صُبح یَعنی،
وسط قصّهی تردیدِ شُما،
کسی از دَر برسد
نور تَعارف بکند...
👤 #سهراب_سپهری
صبحتون پر عشق
👳 @mollanasreddin 👳
غمها را گل کردم
پل زدم
از خود
تا ...
صخرهٔ دوست !
#سهراب_سپهری
#صبحتون_لبریز_عشق_همدلان
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
شب را نوشیدهام
و بر این شاخههای شڪسته میگریم
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان
مرا با رنج بودن تنها گذار
مگذار خواب وجودم را پرپر ڪنم
مگذار از بالش تاریڪ تنهایی سر بردارم
و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم
سپیدیهای فریب
روی ستونهای بی سایه رجز میخوانند
طلسم شڪسته خوابم را بنگر
بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته
او را بگو
تپش جهنمی مست
او را بگو: نسیم سیاه چشمانت را نوشیدهام
نوشیدهام ڪه پیوسته بی آرامم
جهنم سرگردان
مرا تنها گذار
#سهراب_سپهری
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن میروید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف
در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم
چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد
و خاصیت عشق این است.
کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم
بیا زودتر چیزها را ببینیم
ببین، عقربکهای فواره در صفحه ساعت حوض
زمان را به گردی بدل میکنند
بیا آب شو
مثل یک واژه در سطر خاموشیام
بیا ذوب کن در کف دست من!
جرم نورانی عشق را...!
#سهراب_سپهری
👳 @mollanasreddin 👳
«خاطرات واقعیتها، قشنگتر، لذتبخشتر و رنجآورتر نیستند؟ اگر ما از خانواده جدا نشویم، اگر ما علایق را از لحاظ مادی و ظاهری نبریم، طبیعت این جدایی را پیش میآورد و زمان روی هر چیز پرده میکشد. پس در مقابل امری که دیر یا زود باید انجام بگیرد، گله برای چه؟ »
_نامه #بهمن_محصص به #سهراب_سپهری
👳 @mollanasreddin 👳
#شعر
شب سردی است و من افسرده
راه دوری است، و پایی خسته
تیرگی هست و چراغی مرده
می کنم، تنها، از جاده عبور
دور ماندند ز من آدم ها
سایه ای از سر دیوار گذشت،
غمی افزود مرا بر غم ها
فکر تاریکی و این ویرانی
بی خبر آمد تا با دل من...
قصه ها ساز کند پنهانی
نیست رنگی که بگوید با من
اندکی صبر،
سحر نزدیک است
هر دم این بانگ برآرم از دل :
وای ، این شب چقدر تاریک است!
خنده ای...
کو که به دل انگیزم؟
قطرهای کو که به دریا ریزم؟
صخره ای کو که بدان آویزم؟
مثل این است که شب نمناک است
دیگران را هم غم هست به دل،
غم من ،
لیک،...
غمی غمناک است...
#سهراب_سپهری
👳 @mollanasreddin 👳
Ahmadreza Ahmadi Niloufar.mp3
زمان:
حجم:
1.8M
#شعر
نیلوفر رویید،
ساقه اش از ته خواب شفافم سر کشید.
من به رویا بودم،
سیلاب بیداری رسید.
چشمانم را در ویرانه خوابم گشودم:
نیلوفر به همه زندگیام پیچیده بود.
در رگهایش، من بودم که میدویدم.
هستیاش در من ریشه داشت،
همه من بود.
کدامین باد بیپروا
دانه این نیلوفر را به سرزمین خواب من آورد؟
#سهراب_سپهری
خوانش:
#احمدرضا_احمدی
👳 @mollanasreddin 👳
من از خیلی چیزها می ترسیدم: از مادیان سپید پدر بزرگ، از مدیر مدرسه،
از قیافه ی عبوس شنبه، چقدر از شنبه ها بیزار بودم! خوشبختی من از صبح پنجشنبه آغاز می شد، عصر پنجشنبه تکه ای از بهشت بود. شب که می شد در دور ترین خواب هایم طعم صبح جمعه را می چشیدم.
#سهراب_سپهری
#جمعه
👳 @mollanasreddin 👳
خانه دوست كجاست؟
در فلق بود كه پرسيد سوار.
آسمان مكثی كرد.
رهگذر شاخه نوری كه به لب داشت
به تاريكی شنها بخشيد.
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:
نرسيده به درخت،
كوچه باغي است
كه از خواب خدا سبزتر است.
و در آن عشق به اندازه پرهاي
صداقت آبی است.
ميروی تا ته آن كوچه
كه از پشت بلوغ، سر به در می آرد،
پس به سمت گل تنهايي ميپيچی،
دو قدم مانده به گل،
پای فواره جاويد اساطير زمين می مانی.
و از او ميپرسی
خانه دوست كجاست...!!
#سهراب_سپهری
👳 @mollanasreddin 👳