eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
247.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
62 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
. صبح را دوست دارم نفس عمیق می کشم و روزم را آغاز می کنم؛ و به شکرانه هرآنچه خدایم داده است شادمانم؛ مهرومحبت را در سبد عشق می گذارم و به دوستانم هدیه می کنم... 🌿 صبح تون بخیر رفقا 🙏🌹 👳 @mollanasreddin 👳
شاعری در ستایش خواجه ای بخیل قصیده ای گفت و برایش خواند اما هیچ پاداشی دریافت نکرد. یک هفته صبر کرد و باز هم خبری نشد. قطعه ای سرود که در آن تقاضای خود را به صراحت گفته بود اما خواجه توجهی نکرد. پس از چند روز خواجه را در شعری دیگر نکوهش کرد؛ اما باز هم اعتنایی نکرد. شاعر رفت و بر درخانه خواجه نشست. خواجه بیرون آمد و او را دید که با آرامش خاطر نشسته است، گفت: ای بی حیا! ستایش کردی، تقاضا کردی و سپس نکوهش کردی، هیچ فایده ای نداشت دیگر به چه امیدی در اینجا نشسته ای؟ شاعر گفت: به امید اینکه بمیری و مرثیه ای هم برایت بگویم! خواجه خندید و پاداشی نیکو به او بخشید. 👳 @mollanasreddin 👳
🔅ملانصرالدین وارد طویله میشد به خرش سلام میکرد! 🔅گفتن: ملا این که خره نمیفهمه که سلامش میکنی؟ 🔅ملا میگه: اون خره ولی من آدمم، من آدم بودن خودم رو ثابت میکنم، بذار اون نفهمه! ❗️حالا اگه به کسی احترام گذاشتی حالیش نبود، ناراحت نباشید، شما آدم بودن خودتون رو ثابت کردید، بذار اون نفهمه 👳 @mollanasreddin 👳
💰شبی ملانصرالدین خواب دید که کسی ۹ دینار به او می دهد، اما او اصرار می کند که ۱۰ دینار بدهد که عدد تمام باشد. 💰در این وقت، از خواب بیدار شد و چیزی در دستش ندید. 💰پشیمان شد و چشم هایش را بست و گفت: «باشد، همان ۹ دینار را بده، قبول دارم.»😂 👳 @mollanasreddin 👳
🔆 🔻روزی خلیفه وقت، کیسه‌ای پر از طلا بهمراه بنده‌‌ای نزد ابوذر غفاری فرستاد. 🔸خلیفه به غلام گفت: «اگر وی این را از تو بستاند، آزادی». 🔹غلام کیسه را به نزد ابوذر آورد و اصرار بسیار کرد، ولی وی نپذیرفت. 🔹غلام گفت: آن را بپذیر که آزادی من در آن است. 🔸ابوذر پاسخ داد:«بلی، ولی بندگی من نیز در آن است». 🔺گاهی ثروت های مادی آدمی را بنده خود می کنند و او را از بندگی خدا خارج می سازند. 👳 @mollanasreddin 👳
🔅ملانصرالدین وارد طویله میشد به خرش سلام میکرد! 🔅گفتن: ملا این که خره نمیفهمه که سلامش میکنی؟ 🔅ملا میگه: اون خره ولی من آدمم، من آدم بودن خودم رو ثابت میکنم، بذار اون نفهمه! ❗️حالا اگه به کسی احترام گذاشتی حالیش نبود، ناراحت نباشید، شما آدم بودن خودتون رو ثابت کردید، بذار اون نفهمه 👳 @mollanasreddin 👳
مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که تخت دونفره نداشتن اما شب سرشون رو با شریک زندگیشون، روی یک متکا میذاشتن.... عاشقانه‌هاشون رو جار نمیزدن ..... مادرهای ما از نسل مادرهایی هستند که به قناعت و قانع بودن افتخار میکردند....... مادرهای ما یک میز پر از عطر ولاک و سرخاب و ماتیک نداشتن اما بعد از حمام لپ‌هاشون گل می‌انداخت و لباسهاشون بوی عطرِحنا و گلاب میداد........... مادرهای ما با کم و زیادِ زندگی ساختن و دَم نزدن ... صبور بودن... کیک تولد و کادو ولنتاین و سالگرد ازدواج نداشتن اما خنده‌هاشون عمیق و از ته دل بود....... مادرهای ما هود و ماکروفر و ظرفشویی نداشتن اما خونه‌هاشون همیشه بوی تمیزی میداد..... عطر ِغذاشون تا سر کوچه میومد ..... سبزی و نون تازشون همیشه تو سفره بود ..... شیشه‌های ترشیشون روی طاقچه چیده بود .... نگران مانیکور پدیکور ناخنهاشون نبودند ...... با دستهاشون کتلت درست میکردند اونقدر خوشمزه که انگشتامون رو هم باهاش میخوردیم ...... مادرهای ما واقعی بودند ...... زنده‌هاشون موندگار و با عزت رفته‌هاشون در بهشت‌ جاودانه.. ‎‎‌‌‎‎ 👳 @mollanasreddin 👳
خدایا دلم که برایت تنگ می‌شود با آنکه می دانم همه جا هستی اما به آسمان نگاه می‌کنم چرا که "آسمان" سه نشانه از تو دارد: بی انتهاست بی دریغ است و هم‌ چون یک دست مهربان همیشه بالایِ سرماست.. ♥️ شب بخیر 🌙 👳 @mollanasreddin 👳
🍁 صبح، فرصتی برایِ “آغاز” است! و ایرادِ کارِ ما ، دقیقا همینجا بود؛ که بارها، آغاز شدیم و هر بار؛ “تکرار”ِ خودمان بودیم… -نرگس‌صرافیان🌱 + صبح بخیر ☕️ 👳 @mollanasreddin 👳
دل،در این جا رنگ می بازند و شیدا می کنند هی بہ دامت می کشند و بعد حاشا می کنند می روی تنهاییت را ڪم ڪنی در پیشِ غیر بیش تر هر دم تو را در جمع تنها می کنند مردمان دیوانہ ات سازند و بعدش هم تو را پیشِ چشمِ هم دگر هر لحظہ رسوا می کنند عدّه ای سنگت زنند و عدّه ای هم بیخیال با تمسخر می نشینند و تماشا می کنند عشق را در بیشہ زارِ ناکسان کردی طلب می دهندت وعده و امروز و فردا می کنند می روی لیڪن پشیمان باز میگردی دلم گفتَمت اینجا هوس را عشق معنا می کنند می شوی آوار و با خود می روی در انزوا دل نگفتم خوب باشی با تو بد تا میکند ... مولانا 👳 @mollanasreddin 👳
خدایا... قصه وکالت را زياد شنيده ام اما قصه وکیلی چون تو را نه ... تو که وکیل باشی همه حق ها گرفتنی است پرونده ای که تو وکیلش باشی قصه اش ستودنی است از روزی که ایمان آوردم، تو وکیل منی و تنها پناهم و تو در این عشق بازی، پرده از رازی بزرگ برداشتی، رازی که اسمش را می دانستم اما رسمش را ... رازی بنام "توکل" ... "توکل" قصه ای است که از روز ازل برایمان خواندی و گفتی در هر تاریکی و پیچ و خم دنیا و حتی در تمام لحظات روشنایی، دستانت در دست من است ... بنده من، نگران نباش و به من اعتماد کن... "توکل" ... و فهمیدم : "حسبنا الله ونعم الوکیل" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ 👳 @mollanasreddin 👳
چون خانه‌ی ویران‌ شده بر رهگذرِ سیل در طالعِ ما رفته که آباد نگردیم... 👳 @mollanasreddin 👳
آهسته زمان رفته و برگشت ندارد خوب و بدمان رفته و برگشت ندارد عمری که فقط با غم دنیا سپری شد چون آب روان رفته و برگشت ندارد دیگر به سر آمد همه ایام جوانی سیمای جوان رفته و برگشت ندارد شد کار دل خسته‌ی ما حسرت این‌که این رفته و آن رفته و برگشت ندارد بیهوده نگردید به دنبال خوشی ها شادی ز جهان رفته و برگشت ندارد گویی غم هجران عزیزان شده عادت انگار که جان رفته و برگشت ندارد 👳 @mollanasreddin 👳
امان از روزی كه پدر و مادر از آدم راضی نباشند و دعای خیرشون پشت آدم نباشه آدم هرچی تلاش كنه بازم به هیچ جا نمیرسه ... دعای خیر والدین پشت و پناهتون 👳 @mollanasreddin 👳
خدایا شاهدی با سنگِ خارا شکست آئینه‌های آل طاها افق سرخیِّ خون‌ها را کشیده شفق در آسمان طرح عزا را صدای گریهٔ داغِ جگر سوز فراتِ نالهٔ روضه‌ست بر پا دل و جان سوخته،صبحِ سیه‌پوش عطش می‌نوشد از جامِ بلایا شعور مهدوی، شور حسین کن! که ختم خیر باشد این قضایا (بی‌تاب) 🍀 💛🎼 👳 @mollanasreddin 👳
🥀دوست دارم تا تـو در خود محو و حیرانم کنی قطره ام واصل بـه دریایِ خروشانم کنی 🥀دوست دارم ذره باشم تا کـه در امواج نور در بغل گیری و خورشید فروزانم کنی 🥀دوست دارم پای تا سر قطعه ابری شوم تا بـه خاک لاله هاي خویش بارانم کنی 🥀دوست دارم تا دم رفتن بگریم در غمت کز کرامت خنده اي بر چشم گریانم کنی 🥀دوست دارم دور عباست بگردانی مرا یا کـه هم چون طره اکبر پریشانم کنی 🥀دوست دارم تا شود قلبم چو جسمت چاک چاک درکنار قتلگاهِ خویش، مهمانم کنی 🥀دوست دارم تا کـه با یاد لبِ عطشان خود سوزی و آبم کنی یک باره طوفانم کنی 🥀دوست دارم خار صحرا و بیابانت شوم تا بـه رویم پاگذاری سرو بستانم کنی 🥀دوست دارم در منایِ عشق هم چون گوسفند پیش پای زائران خویش قربانم کنی 🥀دوست دارم میثم کویِ تـو باشم یا حسین تا فراز دار عشقِ خود، ثنا خوانم کنی 🌹غلامرضا سازگار 👳 @mollanasreddin 👳
ای در دلم نشسته از تو کجا گریزم.... 👳 @mollanasreddin 👳
نمک‌نشناسی مثل یک بیماریِ مزمن شیوع پیدا کرده است بینِ مردم! مهم نیست تو چقدر خودت را خرجِ حالِ خوبشان کردی! حالِشان که با تو خوب شد، دلیلِ حالِ بدت می‌شوند! مهم نیست چقدر در گذشته کنارشان بودی! می‌روند و شیفته‌ی آدم‌های جدیدِ زندگیِ‌شان می‌شوند. مهم نیست تو چقدر دردشان را به جان خریدی! درد می‌زنند به جانَت. مهم نیست چقدر بارِ تنهایی‌شان را به دوش کشیدی! در نهایت تنهایَت می‌گذراند. لطفاً به فرزندانتان، قدر شناس بودن را یاد دهید؛ اینجا زخمِ‌خیلی‌ها تازه‌ی همان نمک‌دانی‌ست که شکست‌! 👳 @mollanasreddin 👳
الهی🙏 در این صبح که نوید بخش امید و رحمت توست هرآنکه چشم گشود قلبش سرشار از امید وزندگیش سرشار از رحمت وبرکت تو باد هرچه لطف خداست دراین صبح زیبا برایتان آرزومندم 🌷ســــلام صبح چهارشنبه تون بخیر 👳 @mollanasreddin 👳
گريه بر شهيد حضرت حمزه عموى پيامبر از مكّه به مدينه مهاجرت كرده بود و لذا كسى را نداشت ، جنگ احد فرا رسيد ((حمزه )) در جنگ فعالانه شركت كرد و از ساير رزمندگان بهتر درخشيد تا مظلومانه به فيض شهادت رسيد. و به همين مناسبت لقب سيدالشهداء يعنى سالار شهيدان را به او دادند. جنگ احد به پايان رسيد خانواره شهدا در سوگ عزيزانشان نشسته بودند و با گريه هايشان خاطره آنان را بزرگ مى داشتند. پيامبر صلى اللّه عليه و آله از احد بر گشت ، وقتى به مدينه وارد شدند ديدند كه در خانه همه شهداء گريه هست جز خانه حمزه ، حضرت فقط يك جمله فرمود: ((امّا حمزة فلا بواكى له )) يعنى همه شهدا گريه كننده دارند جز حمزه كه گريه كننده ندارد. تا اين جمله را فرمود، صحابه رفتند به خانه هايشان و گفتند: پيامبر فرمود: حمزه گريه كننده ندارد. ناگهان زنانى كه براى فرزندان خودشان يا شوهرانشان يا پدرانشان مى گريستند، به احترام پيامبر و به احترام جناب حمزة بن عبدالمطلب به خانه حمزه آمدند و براى آن جناب گريستند. و تعد از اين ديگر سنت شد هر كس براى هر شهيدى كه مى خواست بگريد اوّل مى رفت خانه جناب حمزه و براى او مى گريست . اين جريان نشان داد كه اسلام با اينكه با گريه بر ميت (ميت عادى ) چندان روى خوشى نشان نداده است مايل است كه مردم بر شهيد بگريند، زيرا شهيد حماسه آفريده است و گريه بر شهيد شركت در حماسه او و هماهنگى با روح او و موافقت با نشاط او و حركت در موج اوست . *قيام و انقلااب مهدى (عج )، مقاله شهيد، ص 108 👳 @mollanasreddin 👳
🔅عارفی را پرسیدند: زندگی به جبر است یا به اختیار؟! 🌕پاسخ داد: امروز به اختیار... تا چه بکارم. اما فردا جبر... 👈 زیرا که به اجبار باید درو کنم آنچه به اختیار کاشتم. ‌‌‌‌ 👳 @mollanasreddin 👳
نامه حضرت رسول به ايرانيان يمن جشيش ديلمى كه از ايرانيان مسلمان يمن بود گويد: حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله براى ما نامه نوشتند كه با اسود كذّاب جنگ كنيم . فرمان پيغمبر اسلام براى فيروز، دادويه و جشيش صادر شده بود و اينان ماءمور شده بودند كه با دشمنان اسلام به طور آشكار و پنهان جنگ كنند و فرمان حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله را به همه مسلمانان برسانند. فيروز، دادويه و جشيش ديلمى فرمان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله را به همه ايرانيان رسانيدند. ديلمى گويد: ما شروع كرديم به مكاتبه و دعوت مردم كه خود را براى جنگ با اسود عنسى مهيا سازند. در اين هنگام اسود از جريان مطلع شد و براى ايرانيان پيامى فرستاد و آنها را تهديد كرد كه اگر با وى سر جنگ و ستيز داشته باشند چنان و چنين خواهد شد. ما در پاسخ وى گفتيم : هرگز سر جنگ با شما نداريم . ولكن اسود به سخنان ما اعتماد پيدا نكرد و همواره از ايرانيان بيم داشت كه امكان دارد وى را از پاى درآورند. در اين گير و دار نامه هايى از ((عامر بن شهر)) و ((ذى زود)) و چند جاى ديگر رسيد. مردم در اين نامه ها ما را به جنگ با اسود تشويق مى كردند و نويد مساعدت و همراهى مى دادند، سپس مطلع شديم كه حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله براى جماعتى ديگر نيز نامه نوشته اند و فرمان داده اند كه از فيروز و دادويه و ريلمى پشتيبانى كنند و آنان را در مقابل اسود كذّاب يارى نمايند. از اين رو ما در ميان مردم پشتيبام پيدا كرديم . خدمات متقابل اسلام و ايران ، مجموعه آثار، ج 14، ص 84 و 85. 👳 @mollanasreddin 👳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن... با هرکسی دوست بشویم شکل و فرم آن را میگیریم فکرش را بکنید اگر با خدا دوست بشوید چه زیبا شکل میگیرید خدا را برایتان آرزو دارم لحظه هاتون خدایی 👳 @mollanasreddin 👳
عفو در وقت قدرت شخصى يهودى آمد خدمت رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و مدعى شد كه من از شما طلبكارم و الا ن در همين كوچه بايستى طلب مرا بدهى . پيغمبر فرمودند: اولاً كه شما از من طلبكار نيستى و ثانيا اجازه بده كه من بروم منزل و پول براى شما بياورم زيرا پولى همراه من نيست . يهودى گفت : يك قدم هم نمى گذارم از اينجا برداريد هرچه پيامبر با او نرمش نشان دادند او بيشتر خشونت نشان داد با آنجمله كه عبا و رداى پيامبر صلى اللّه عليه و آله را گرفت و به دور گردن حضرت پيچيده و آنقدر كشيد كه اثر قرمزى در گردن مبارك پيامبر به جاى ماند. حضرت كه قبل از اينكه عازم مسجد تراى اقامه نماز جماعت بودند با اين پيشامد تاءخير كردند. مسلمين ديدند حضرت نيامدند و وقت گذشت آمدند مشاهده كردند كه يك نفر يهودى جلوى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله را گرفته است و آن حضرت را اذيّت مى كند. مسلمين خواستند يهودى را كنار بزنند و يا احتمالا كتك كارى كنند. حضرت فرمود: نه من خودم مى دانم با رفيقم چه بكنم شما كارى نداشته باشيد، آنقدر نرمش نشان داد كه يهودى همانجا گفت : اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد انك رسول اللّه . شما با چنين قدرتى كه داريد اين همه تحمل مى كنيد! و اين ، تحمل يك انسان عادى نيست و مسلما از جانب خداوند مبعوث شده ايد. - سيره نبوى ، ص 139 👳 @mollanasreddin 👳
دل من لک زده تا کنج حرم گریه کنم🚶🏻‍♀ 👳 @mollanasreddin 👳
برخیز، تا نهیم سر خود بپای دوست جان را فدا کنیم، که صد جان فدای دوست در دوستی ملاحظه مرگ و زیست نیست دشمن بِه از کسی، که نمیرد برای دوست حاشا! که غیر دوست کند جا بچشم من دیدن نمیتوان دگری را بجای دوست از دوست، هر جفا که رسد، جای مِنَتست زیرا که نیست هیچ وفا چون جفای دوست با دوست آشنا شده، بیگانه ام ز خلق تا آشنای من نشود آشنای دوست در حلقه سَگان درش می روم، که باز احباب صف زنند بگرد سرای دوست دست دعا گشاد هلالی بدرگهت یعنی بدست نیست مرا جز دعای دوست 👳 @mollanasreddin 👳
به دکتر گفتم همهٔ داروهایم را میخورم اما تأثیری ندارد. دکتر پاسخ داد: آیا داروهایت را سر وقت میخوری؟ و من تازه متوجه شدم چرا نمازهایم تأثیر ندارد . ‎‌‌‌‌‌‌ ‎ ‌ 👳 @mollanasreddin 👳
🌱 گفتن عشق نتیجه یک سوءتفاهمه ! خب چه سوءتفاهمی قشنگ‌تر از تو ؟ دلبر تر از تو ؟ چه سوءتفاهمی قشنگ‌تر از اینکه کنارتم و بازم دلم برات تنگ می‌شه ؛ و انگشتات رو بیشتر بین انگشتام فشار می‌دم و عمیق‌تر نفس می‌کشم ؛ تا قشنگ عطر تنت بچسبه به جونم و به خونم و دیونه عطر تنت باشم و اون‌قدر بهت بچسبم که تنم بوی تو رو بگیره . می‌خوام با تو باشم و با تو بمونم . می‌خوام بقیه زندگیمُ با تو بگذرونم و تا پیری کنار تو فارغ از جهان و آدمای قد و نیم قدش بشم ! بشم یه دیونه مخ ردی درست مثل تو که به هیچ‌کس و هیچ‌چیز جز این سوء‌تفاهم فکر نمی‌کنه . بیا و بمون که این دنیا فقط من و تورو می‌تونه این‌قدر قشنگ کنار همدیگه بچینه ! دنیا من و تورو می‌تونه فقط کنار هم ببینه ؛ هیچ‌کسی جز من به تو ، و هیچ‌کسی به تو جز من نمی‌آد . بیا و همیشگیِ دلم بمون و تا اخر دنیا کنارم بمون که کل دنیا حسادت کنه به عشقِ قلبی‌مون ... 🔗♥️ ♥️🕊 👳 @mollanasreddin 👳
شب پیراهن سیاهِ⭐️ ستاره بارانش را بر تن کرده تا هر ستاره ی آن نمادِ برآورده شدنِ یکی از آرزوهایِ قشنگِ شما باشد شبتون ستاره باران🌙 👳 @mollanasreddin 👳
🔻طلخک و سرمای زمستان پادشاه محمود در زمستانی سخت بـه طلخک گفت کـه با این جامه ي یک لا دراین سرما چه میکنی کـه من با این همه ی جامه می لرزم. گفت ای پادشاه تو نیز مانند من کن تا نلرزی. گفت مگر تو چه کرده ای؟ گفت هرچه جامه داشتم همه ی را در بر کرده ام(پوشیده ام). 👳 @mollanasreddin 👳