اصلن درک نمیکنم و نمیفهمم که چرا
در یک لحظه همه چیز را پاک کردی
پس از آنهمه چیزهایی که تجربه کردیم
[و] حرفهای خشمناک و بیانصافانه را
میگویی: «اشکهات بیفایدهست [و]
من هیچوقت تو را دوست نداشتم»
التماس میکنم انکار نکن
تو هم گاهی مرا دوست داشتی
میگویی: «برو»
چطور بروم؟
امیدهایم چه خواهد شد؟
جوابِ اشکها و رنجهایم را
چه کسی خواهد داد؟
رفتن، بیآنکه پشتِ سرت را نگاه کنی،
دشوار است
نمیدانم چرا عادت کردن دشوار است
مرگ و زندگی شبیه هماند
تنهایی، [اما] شکنجهی متفاوتیست
👳 @mollanasreddin 👳
koori-@lbookl-part04_chapter01.mp3
12.24M
#کتاب_صوتی
رمان کوری
فصل چهارم
↲ بخش اول
👳 @mollanasreddin 👳
صبح آغاز شد و
چشم دلم منتظرت
پلک بگَشای که آغازِ من
و جان منی ...
👳 @mollanasreddin 👳
#تیکه_کتاب
گاهی آدم ترجیح می دهد با گوسفندها زندگی کند که لال اند و فقط دنبال آب و غذا هستند
یا ترجیح می دهد مثل کتاب ها باشد
که وقتی آدم دلش می خواهد گوش بدهد داستان های باور نکردنی تعریف می کنند.
وقتی با آدمها حرف میزنی، چیزهایی می گویند
که نمیدانی چه جوری به گفتگو ادامه بدهی
"آدم ها حرف های غریبی می زنند"
📕 کیمیاگر
👤 #پائولو_کوئیلو
👳 @mollanasreddin 👳
یک وقت یکی از من(دکتر باستانی پاریزی) پرسید متولدِ چه سالی هستی؟ گفتم همسنِ «سادات ناصری» هستم. گفتند؛ «سادات ناصری کِی متولد شده؟ گفتم؛ همان سالی که «ایرج افشار» متولد شده. گفت؛ این چه جور ارجاع دادن است؟ یک سؤالِ ساده و این همه سردوانی!
گفتم: آدم عاقل هیچوقت شماره تلفن خود را به خبرنگارِ روزنامه ها و سالِ تولدِ خود را هرگز به عزرائیل نشان نمیدهد، چکار داری که ما چه سالی متولد شده ایم؟ خصوصاً که عزرائیل تازگیها از کارِ متولدینِ قبل از سیصد فارغ شده و حتی به متولدینِ 1304 و بعد از آن هم کار دارد!!!
* این مطلب در صفحه 91 کتابِ «هواخوریِ باغ» نوشتهٔ «دکتر ابراهیم باستانی پاریزی» (نشر علم، چاپ اول، 1385) درج شده.
👳 @mollanasreddin 👳
تهران_پادکست_حسام_الدین_سراج_رویای_وصال.mp3
4.44M
🎙 حسام الدین سراج
🎼 رویای وصال
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم میکند هر دم فریب چشم جادویت
من و باد صبا مسکین دو سرگردان بیحاصل
من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت
👳 @mollanasreddin 👳
ابرها را،
باد ها را،
کتاب ها را دوست بدار
دردِ شاخهی خشکیده را دریاب
و دردِ ستارهای را که خاموش میشود.
و درد جانوری مجروح را
اما بیش از همه
درد انسانها را دریاب
بگذار طبیعتِ غنی شادمانت کند
بگذار نور و تاریکی شادیات بخشند
بگذار چهار فصل به وجدت آورند
اما بیش از همه
بگذار انسانها شادمانت کنند.
#ناظم_حکمت
👳 @mollanasreddin 👳
#حکایت
🔷 شاه اسماعیل و قبر حافظ
آورده اند که شاه اسماعیل سر سلسله صفویان در آن ایام که همه می کوفت و پیش میرفت به هر جا میرسید مزارها و مقبره های مشاهیری را که به تسنن معروف بودند از سر جوانی و تعصب ویران و با خاک یکسان می کرد. وقتی به مقبره حافظ رسید از آنجا که هم خودش اهل ذوق و شعر بود و هم حافظ محبوب عالم پاره ای تأمل و ملاحظه کرد، از امرا و اصحاب صلاح پرسید، حاصل مشورت این بود که متعصبان گفتند: «باید این مقبره و بنا را نیز ویران کرد چون حافظ هم رند و لاابالی بوده، هم شیعه نبوده. یکی از اصحاب (ملاسید عبدالله تبریزی) که از بس در کارها سمج بود شاه اسماعیل به او ملامگس لقب داده بود و همیشه همه جا او را ملامگس می خواند و این لقب او سخت مشهور و زبانزد همگان شده بود چنان که نام و عنوان اصلی او را کم کم به فراموشی سپرده بود. وی در خراب کردن مقبره حافظ از همه بیشتر اصرار میکرد و ترکتازانه داد سخن میداد عاقبت شاه اسماعیل گفت: «از دیوانش فال میگیریم و گرفت. خوشبختانه به دلخواه شاه اسماعیل این بیت منسوب به حافظ آمد که
حافظ زجان محب رسول است و آل او حقا بدین گو است خداوند داورم
شاه اسماعیل خوشحال شد و لبخند خرسندی بر لب آورد و از ویران کردن مزار حافظ درگذشت. اما ملامگس همچنان پافشاری می کرد. شاه اسماعیل باز دیوان را برداشت گفت: ای خواجه، جواب ملا مگس مبرم را هم بده و فال گرفت و گویا مورد و مقال و حال این بیت فال برآمد
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عرض خود میبری و زحمت ما میداری
منبع : مجموعه مقالات حریم سایه های سبز جلد ۱ ، مهدی اخوان ثالث
👳 @mollanasreddin 👳
#«ی» میانجی در کلمات رهرو، پرتو، جلو در حالتِ مضاف
✳️ آوردن یا نیاوردن صامت میانجیِ «ی» تابع تلفّظ خواهد بود. مانند:
🔸پرتوی آفتاب
🔸پرتوِ آفتاب
✅ دستور خطّ فارسی/ مصوّب فرهنگستان زبان فارسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی (نشر آثار)، چاپ یازدهم، ۱۳۹۱، ص ۲۸
#غلط_ننویسیم
👳 @mollanasreddin 👳
#طنز_جبهه
تو که مهدی رو کشتی ...
آقا مهدی فرمانده گروهان مان درست و حسابی ما را روحیه داد و به عملیاتی که می رفتیم تو جیه مان کرد. همان شب زدیم به قلب دشمن و تخته گاز جلو رفتیم. صبح کله سحر بود و من نزدیک سنگر آقا مهدی بودم که ناغافل خمپاره ای سوت کشان و بدون اجازه آمد و زرتی خورد رو خاکریز. زمین و زمان بهم ریخت و موج انفجار مرا بلند کرد و مثل هندوانه کوبید زمین. نعره زدم: یا مهدی! یک هو دیدم صدای خفه ای از زیر میگوید: «خونه خراب، بلند شو، تو که مهدی را کشتی!»
از جا جستم. خاک ها را زدم کنار. آقا مهدی زیر آوار داشت می خندید.
👳 @mollanasreddin 👳
01-Mahbod_Shafinejad.mp3
8.01M
#موسیقی_بیکلام
این موزیک مثل آسمانی بیکران میماند که میتوان با بال های خیالی در آن کودکی و پرواز کرد. چنان که فرمود:
باز هم طلوع را خواهم دید در آسمانی که آبیاست ᵕ.ᵕ 🌱✨️
عنوان: نخِ نامرئی
آلبوم:بادبادکِ پیر
اثری از دومین آلبوم آهنگساز خوش قریحەی #ایرانی #مهبد_شفیع_نژاد
#پیانو
👳 @mollanasreddin 👳
#متن_خاص
طبق قانون فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، پس از مدت کوتاهی آنرا به "آهنرُبا" تبدیل میکند.
حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی، می شود بدبختی رُبا.
و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی، میشود خوشبختی رُبا.
هرچه را که میبینید،
هرآنچه را که میشنوید،
و هر حرفی که میزنید،
همه دارای انرژی هستند و ذهن شما را همانرُبا میکنند
به قول حضرت مولانا:
تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی
👳 @mollanasreddin 👳