💠🌿
حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) گاهی هنگام تدریس و بحث با شاگردان، عصبانی میشد. البته نه آن عصبانیتی که او را در خلاف رضای خدا وارد کند. ولی پس از درس، سخت از آن عصبانیت پشیمان میشدند و به دنبال طرف میفرستادند و از او عذرخواهی میکردند و گاهی برای جلب محبت او کمکهای مالی نیز مینمودند و از این رو در میان دوستان، این مزاح معروف شده بود که: «عصبانیت آیت الله بروجردی مایهی برکت است.»
گاه به این هم قناعت نمیکردند، روز بعد هنگامی که بر تدریس مینشستند، در حضور جمع شاگردان، از آن فرد عذرخواهی میکردند.
📚 داستان دوستان، جلد ۵، صفحه ۸۰.
#در_محضر_بزرگان
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
🔹⚜🔹
#یک_آیه ، یک داستان
آفتاب روی سرش باقدرت پنجه میکشید. قلبش مالامال درد بود. مدتها بود آرزوی مرگ در سینهاش نشسته بود و تلخی دنیا در کامش.
چاره را در همنشینی و هم زبانی با امام دید. به حضور امام صادق -علیه السلام- که رسید، زبان گشود و گفت: «از دنیا ملول و خسته شدهام و از درگاه خداوند آرزوی مرگ میکنم».
امام صادق -علیه السلام- ، با مهربانی نگاهی به چهرهی افسردهاش کرد و فرمود: «آرزوی مرگ نکن. بلکه از خدا آرزوی زندگی کن تا او را اطاعت کنی نه گناه. اگر در دنیا زنده بمانی و اطاعت خدا کنی، برای تو بهتر از آن است که بمیری که نه گناه کنی و نه اطاعت».
گوشهی چشم امام به قرآن بود؛ همان آیه که در آن آمده است: إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
ﻣﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﺭﺍ ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻣﺎیهی ﺯﻳﺒﺎییﺍﺵ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺭﻓﺘﺎﺭ میﻛﻨﺪ.
📚 گنجینه معارف، صفحه ۴۴۹
سوره کهف، آیه ۷
#داستانک
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم / داستانی از عنایت امام علی علیه السلام به محرومین - حجت الاسلام نظری منفرد
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
┄┅═✧❁🔅
🔅خاطرات امام خامنهای از شبهای ماه مبارک رمضان در زندانهای رژیم پهلوی🔅
🔹شبها، شبهای ماه رمضان بود. برادران خوزستانی پس از افطار در راهروی زندان جمع میشدند؛ پتو میانداختند؛ چای درست میکردند و قلیان میکشیدند. من از داخل سلول آنها را نگاه میکردم.
بعد که به من هم اجازهی بیرون آمدن به راهرو را دادند، در برنامههای آنها شرکت میکردم. قرار شد هر شب برای آنها صحبت کنم. بعد هم سید کاظم -یکی از آنها که صدای خوبی داشت- به خواندن مداحی و مرثیهخوانی بپردازد و طبق معمول به ذکر مصیبت امام حسین (ع) برسد.
صحبتهای من به صورت غیرصریح، متضمن محکومسازی رژیم حاکم بود. دربارهی زندگی امیرالمؤمنین علی (ع) و عدالت آن حضرت و نیز ویژگیهای حاکم اسلامی، سخن میگفتم. آنها از این سخنان خشنود و خوشحال میشدند. تعجبی هم نداشت؛ زیرا این سخنان متناسب با آرمانهای آنها و امیدها و رنجهایشان بود.
📚 شماره صد و نود و هشتم نشریه خط حزبالله
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
✨مردم به ندرت به "موفقیت" دست می یابند!
مگر آنکه از کاری که می کنند لذت ببرند...!
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا
شروع سخن نامِ توست
وجودم به هر
لحظه آرامِ توست
دل از نام و
یادت بگیرد قرار
خوشم چونکه
باشی مرا درکنار
🌸 الـــهی به امیـــدتو
🌸 یاحی و یا قیوم..
صبح زیبای یکشنبه تون بخیر
🌺🌸🌼🌺🌸🌼
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
#خاطره
امام خمینی در ماه مبارک رمضان دو دفعه افطاری میدادند که عموماً همان لیالی شهادت بود. به علت اینکه در قسمتی که به خودشان اختصاص داشت جا کم بود، افطاریها در منزل خانمشان که بزرگ بود داده میشد.
حاج احمد آقا جمعیت را دعوت میکرد، هم نماز میخواندند و هم افطاری میدادند. غذای افطاری امام ویژگی خاصی نداشت و مانند سفرهی بقیهی مردم بود. در ابتدا مردم با غذای سبکی افطار میکردند و بعدا هم غذای گرم میدادند.
جالب اینجا بود که حضرت امام آن قدر که روی مخارج حساس بودند، راجع به افطاری دادن به مردم خیلی سفارش و تذکر نمیدادند و سختگیری نمیکردند، بلکه دست ما را آزاد میگذاشتند. البته ما هم مواظب بودیم که هیچ وقت غذا زیاد نیاید که حیف و میل بشود. اگر چیزی اضافه میآمد، میدادیم با ماشین بیرون میبردند و توزیع میکردند.
خود حضرت امام در مراسم و بین مردم حضور مییافتند. این فیلم زیبا و مشهوری که امام و آیتالله خامنهای با لبخند صحبت میکنند و تیتراژ اخبار تلویزیون آن را نشان میدهد، مربوط به همین مراسم افطاری است و در همان صحنه ماجرای جالبی پیش آمد.
امام در حالی که گوشه دیوار و در جوار ایشان، آیتالله خامنهای نشسته بودند، خواستند بروند و شام را همچون همیشه با خانمشان میل کنند. به محض اینکه امام خواستند بلند شوند، برخی اطرافیان گفتند بنشینید امشب با ما شام بخورید. گفتند من حتماً شام را باید با خانمم بخورم.
📚 کتاب عیسای روح الله
💠🌼💠
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
🌸🍃
#داستانک
باید یه پست بسازم و کاور بزنم : ۳ کاری که اگر انجام بدی، به موفقیت میرسی.
بیهدف توی اکسپلور اینستا داشتم میچرخیدم ، یه کلیپ انگیزشی از یه سخنران انگلیسی زبان توجهم رو جلب کرد.
قشنگ و با انگیزه صحبت میکرد. چند هزارتایی لایک خورده بود.
اصل صحبتش این بود:
اگه میخوای به موفقیت برسی،
نعمتهایی که داری رو بشمار و شکر کن.
بخواه و بنویس آنچه رو که میخوای تا به دستش بیاری.
خودت و خدای خودت رو باور کن.
درست میگفت. راهش همینه.
اما من کاملتر و تضمینیش رو هم قبلاً شنیده بودم:
«اُدعونی أستَجِب لکم؛ مرا بخوانید تا دعای شما را بپذیرم و اجابت نمایم» (سوره غافر، آیه ۶۰)
«لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم؛ اگر شکرگذاری کنید، نعمت خود را بر شما خواهم افزود» (سوره ابراهیم آیه ۷)
«وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَی الله فَهُوَ حَسبُه؛ و هرکس بر خداوند توکل کند، امرش را کفایت میکند. (سوره طلاق آیه ۳)
باید یه پست بسازم و کاور بزنم ؛ ۳ کاری که اگر انجام بدی، به موفقیت میرسی.
🌸🍃
#داستانک
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
12.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت شنیدنی حضرت علی با سلمان فارسی
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
🌸🌿
#یک_آیه ، یک داستان
با تمام غیضِ چندین ساله، کارد را نگاه کرد. تصویر کارد پهن، تمام قد در چشمش نشست.
با تمام قدرت حمله کرد اما حملهاش ناکام ماند.
تمام طول زندگیاش به او حسادت کرده بود. هیچ وقت نتوانسته بود امامت و جایگاه او را تاب بیاورد.
حسن افطح پسر عموی امام صادق (ع) بود.
مردی شجاع و باصلابت که به «نیزهی خاندان ابوطالب» معروف بود و در ماجرای منصورد وانیقی و اعتراض به حکومتش، از امام کینه به دل گرفته بود.
روزگاری گذشت و نزدیک شهادت امام شد.
امام به اطرافیانش فرمود: «۷۰ دینار به حسن افطس بدهید و فلان مقدار و فلان مقدار به فلان کس و فلان کس بپردازید»
کنیز امام با تعجب پرسید: آیا به مردی که قصد کشتن شما را داشت،۷۰ دینار بدهم؟
امام صادق (ع) فرمود: آیا نمیخواهی مشمول این آیه باشم که خداوند میفرماید:
«وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ...أُولئک لهم عُقبَی الدّار؛ و آنها که پیوندهایی را که خداوند به آنها اعلام کرده است برقرار میدارند و از پروردگارشان میترسند، از بدی حساب بیم دارند، دارای عاقبت نیک در سرای آخرت خواهند بود» (رعد/٢١)
و ادامه دادند: «خداوند بهشت را آفرید و پاکیزه و خوشبو ساخت به طوری که بوی خوش آن از فاصلهی ۲۰۰۰ سال، به مشام انسان میرسد. ولی این بوی خوش به مشام دو نفر نمیرسد: یکی قطعکنندهی رحم و خویشاوندی و دوم عاق والدین.»
#داستانک
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️
💠◾️
شهیده راضیه کشاورز
کلاس اول دبیرستان بود. دو یا سه هفتهای از مدرسه میگذشت که یک روز با چشمانی پر از اشک و چهرهای غمگین به خانه آمد.
گفت: مامان! توی سرویس مدرسه راننده و بعضی از بچه ها نوار ترانه روشن میکنند و من اذیت میشوم. چندین بار به آنها تذکر دادم و خواهش کردم اما میگن تو دیگه شورشو در آوردی...!
💠 یک روز یکی از بچه ها پرسیده بود: راضیه تو چرا اصرار داری ترانه روشن نکنند؟!
راضیه جواب داده بود: گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمیشنود و چشمی که حرام ببیند، توفیق دیدن امام زمان خود را پیدا نمیکند!
این گونه بود که در ۱۶ سالگی در بمب گذاری حسینیه شهدای شیراز مقام شهادت را هدیه گرفت.
💠◾️
#خاطره
👳♂️ @mollanasreddin 👳♂️