eitaa logo
ملانصرالدین👳‍♂️
217.1هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
81 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/vD91.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایت آموزنده 👌👌 پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد. یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند. از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟ مادر گفت: از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند وهواداغ میشود و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند با تعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟ و قبلا به من گلایه نکردی. مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تو را به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی... ⭕️قدرپدرومادرهاتون روبدونیدکه سرمایه های بی تکرارهستندکه هیچ کس وهیچ چیزنمیتونه جای اونهارابراتون پُرکنه 👳 @mollanasreddin 👳
2.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸️قبول دارید معرفت خیلی از آدما اندازه بچه هم نیست؟! 👳 @mollanasreddin 👳
یک روز مردی در حال گذر از خیابان کودکی را دید که مشغول جابه جایی یک بسته خیلی بزرگ می باشد، به او نزدیک شد و گفت: عزیزم اجازه بده کمکت کنم. مرد وقتی خواست بسته را بردارد دید که حتی بلند کردنش برای او مشکل است چه برسد به این بچه. کمی که رفتند مرد از کودک پرسید چرا بسته به این بزرگی را تو جا به جا می کنی؟ کودک در پاسخ گفت: پدرم خواست تا این بسته را حمل کنم. مرد پرسید: بسته خیلی بزرگ است و حمل آن برای تو سخت می باشد چرا پدرت از تو این کار خواسته است؟ کودک جواب داد: اتفاقا مادرم هم همین حرف را به پدرم زد ولی او گفت: خانم بالاخره کسی پیدا می شود به این بچه کمک کند! 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
2.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امیدوارم در سومین روز زمستان ❄️ قطار زندگیتون 🚂 از روی ریل خوشبختی عبور کنه❄️ 👳 @mollanasreddin 👳
📚 روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است.ساعت معمولی بود امّا با خاطره ای از گذشته همراه بود و ارزش عاطفی داشت. کشاورز در میان علوفه بسیار جستجو کرد اما آنرا نیافت، پس از گروهی از کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند ، کمک خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت می کند . کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد.کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد." پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد.بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد. کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد.پس پرسید، "چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟" پسرک پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم." 👳 @mollanasreddin 👳
جوانی شمعِ ره کردم که جویم زندگانی را⁣ نَجُستم زندگانی را و گم کردم جوانی را!⁣ کنون با بارِ پیری آرزومندم که برگردم ...⁣ به دنبالِ جوانی کوره راه زندگانی را!⁣ به یادِ یارِ دیرین کاروان گم کرده را مانَم⁣ که شب در خواب بیند همرهانِ کاروانی را!⁣ بهاری بود و ما را هم شَبابی و شکر خوابی ...⁣ چه غفلت داشتیم ای گُل، شبیخون جوانی را!⁣ چه بیداری تلخی بود از خوابِ خوشِ مستی ...⁣ که در کامم به زهر آلود شهدِ شادمانی را!⁣ سخن با من نمی‌گوئی اَلا ای همزبانِ دل ...⁣ خدایا با که گویم شکوه‌ی بی‌همزبانی را؟⁣ نسیمِ زلفِ جانان کو که چون برگِ خزان‌دیده ...⁣ به پای سروِ خود دارم هوای جانفشانی را!⁣ به چشمِ آسمانی گردشی داری بلای جان ...⁣ خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را!⁣ نَمیری شهریار از شعرِ شیرین روان گفتن⁣ که از آبِ بقا جویند عمرِ جاودانی را⁣ ⁣ ⁣ «شهریار»⁣ . 👳 @mollanasreddin 👳
🔸شیرین ترین توت ها ، پای درخت میریزد، در حالی که ما برای چیدن توت های کال، چشم به بالا ترین شاخه ها دوخته ایم ... "این است حکایت ندیدن بهترین ها" برای صدقه دادن، توي جیبهایمان بدنبال کمترین مبلغ میگردیم ..! آنوقت ازخداوند بالاترین درجه نعمتها را هم میخواهیم!!! چه ناچیز می بخشیم وچه بزرگ تمنا میکنیم. 👳 @mollanasreddin 👳
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پادشاهی نبود که به اجنبی باج دهد، شاه عباس صفوی 👳 @mollanasreddin 👳
تو چرا می پرسی خانه ی دوست کجاست ! خانه دوست ، همانا دل توست گر درش باز کنی نغمه مهر و وفا ساز کنی خواهد آمد ، اما گر دلت از سنگ است دوست باید که مراقب باشد تا مبادا به همان بدو ورود سر پر شور و دل مملوی مهرش شکند ور دلت نازک بود باز هم اوست که بایست مراقب باشد تا مبادا که به هر جنبش و هر حرف و نگاه در و دیواره این خانه آکنده ز مهرش شکند و نشاید نگران داشت ، همیشه او را و نپاید ، چو در این ره نکنی اندیشه دل قوی باید و روشن ، اما نه ز سنگ و شیشه 👳 @mollanasreddin 👳
528.5K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ❤️خانه هایِ قدیمی به جهانِ فراموشی کوچ کرده اند و طولانیِ کوچه ها ترانه هاشان را به اتمام رسانده اند من اما در این کوچه یِ کاهگلی چشم در چشمِ آسمان در انتظارت ایستاده ام خانه بماند برایِ فراموشی کوچه برایِ موسیقی من همین جا هستم پشتِ نوستالژیِ این شهرِ مدرن 👳 @mollanasreddin 👳
اﻻﻏﯽ، ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ، ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ. ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ... ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ: «ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!» ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﻭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ ﻣﯽﺩﻫﺪ! 👳 @mollanasreddin 👳
✍🏻هيچ وقت به خاطر حرف مردم زندگيتو خراب نكن...دهن اين مردم هميشه بازه... ▫️پولدار كه باشى ميگن دزده، ▫️ساده كه باشى ميگن بدبخته ▫️زياد گردش برى ميگن وله ▫️تو خونه باشى ميگن افسردس ▫️شوخ كه باشى ميشى سبك ▫️سنگين كه باشى ميشى مغرور ▫️خوشگل كه باشى ميگن مورد داره ▫️مرامت مردونه باشه ميگن داره دون ميپاشه ✍🏻پس بذار هر چى كه ميخوان بگن خداى توست كه بايد تو رو قضاوت کند... 👳 @mollanasreddin 👳